eitaa logo
نکته های ناب نوحه ، نکات ناب ، فاطمیه
6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یه موتور گازی داشت که هر روز صبح و عصـر سـوارش میشـد و با اون می اومد مدرسه و بر می گشت . یه روز عصـر که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت، رسید به . ترمز زد و ایستاد یه نگاه به دورو برش کردو موتور رو زد رو جک و رفـت بالای موتـور و فـریاد زد الله اکبر و الله اکبر ... نه وقـت اذان ظهــر بـود نه اذان مغـرب. اشهد ان لا اله الا الله. هرکی آقا مجید و نمی‌شناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت و هرکی هـم می‌ شناخت مات و مبهوت نگاهش می‌کرد ، که این مجید چــش شُدِه ؟ قاطی کرده چــرا؟ خلاصه شـد و ماشینا راه افتادن و رفتن آشناها اومـدن سراغ مجید که آقا مجید. چطـور شـد یهـو؟ حالتــون خُب بـود که؟ مجیـد یه نگاهـی به رفقــاش انـداخت و گفت: مگه متـوجه نشـدید ؟ پشت چراغ قرمز یه ماشین عـروس بود که توش بی حجــاب نشسته بــود و آدمــای دورش نگاهش میکردن. من دیدم تو روز روشــن جلو چشــم امـام زمان داره گناه میشه به خودم گفتــم چکار کنم که اینا حواس اونها ازاون پرت شه؟ دیدم این بهتریــن کـاره! بــرگی از خاطــرات شهید مجید زین الدین 📚 انتشار مطالب نکته های ناب با آیدی کانال جایز است @noktehayenabekotah