#درخواست_پول_منبر
ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺍﺯ بـزرگی ﺩﻋـﻮﺕ کردند ﮐـﻪ ﺩﺭ ﺭوستایشـان ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﮐﻨﺪ. او ﭘﺎﺳﺦ داد ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﻔﺮﯼ ﭘﻨﺞ #ﺳﮑﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﺑـﺮﺍﯼ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ. ﺍﻫـﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﮐﻨﺠﮑﺎو بـودند ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ بگوید، به هر ﺯﺣﻤﺘﯽ بود ﻧﻔﺮﯼ ﭘﻨﺞ ﺳﮑﻪ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩند و ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻭﯼ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ
#حکیم بزرگ ﺩﺭ ﺣﺎلی که ﺳﮑﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﯿﺒﺶ ﺻـﺪﺍ ﻣﯽ کردند ﺑـﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﻣﻨﺒﺮ رفت ﻭ ﺳﺨﻨـﺮﺍﻧﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒـﺎﯾﯽ کرد. بعد ﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻣﺪ: ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ که ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺧـﺮﻭﺝ بودند گفت: ﺑﯿـﺎﯾﯿﺪ ﺟﻠﻮ ﻭ ﭘﻮﻟﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ
ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻫﺎﺝ ﻭ ﻭﺍﺝ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ حکیـم ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮔﻨﮓ ﻭ ﮔـﯿﺞ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻭ بعـد گفتند ، ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ مراميست؟ ﺍﯾـﻦ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟ حکیم ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﻧﺪ ﻭ گفت مـن به اين سكه ها نيازی ندارم چون كارشان را كردند و ﺩﻭ ﻧﮑﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ هست
اﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ ، ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺩﻗﺖ ﺑﻪ ﺣﺮف من ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﯾﺪ، زیرا برای آنبها پرداخت كرده بوديد. ﺩﻭﻡ اينكه من ﺧﯿﻠﯽ زیبا ﺻﺤﺒﺖ كردم چون درجيبم پول بود. در دنیـای امروز #فقر آتشی است که خوبی ها را میسوزاند و ثروت پرده ایست که بدی ها را می پوشاند
به جمع ما بپیوندید در نکته های ناب
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50