#سکوت_خطرناک
پدرم دلواپس آینده برادرم است ، اما حتی یکبار هم اتفاق نیفتاده که باهم در خیابان قدم بزنند وگاهی بلند بلند بخندند. برادرم نگران فشار کاری پدر است ، اما یک بار هـم نشده خـواسته هایش را کمتر کـند تا پدر برای مدتی احساس راحتی کند
مـادرم با فکر خوشبختی من خوابش نمی بـرد اما حتی یکبار هم نشـده که با من در مورد خوشبختی ام صحبت کند و بپرسد: فرزندم چه چیزی تو را #خوشحال میکند؟ من با فکر رنج و سختی مادرم از خواب بیدار میشوم، اما یکبار نشده که دستش را بگیرم و با محبت کمی به او آرامش بدهم
ما از نسل آدم های بلاتکلیف هستیم. از طرفی در خلوت خود ، دلمان برای این و آن تنگ میشود ، از طرف دیگر وقتی به هم میرسیم سکوت میکنیم انگار نیروی نامرئی فراتر از ما وجود دارد که دهانمان رابسته است تامبادا چیزی در مورد #دلتنگی مان بگوییم تکلیفمان باخودمان روشن نیست. به یکدیگر علاقهداریم اما آنقدر شهامت نداریم که دوست داشتن مان را ابراز کنیم
آنقدر در بیان احساسات خود ضعیف هستیم که صبر می کنیم تا عزیزی را از دسـت داده و تـا آخـر عمر بـرای او شعر بگوییم. از یکجا به بعد باید این سکوت خطرناک راشکست وراه افتاد ازیکجا به بعد باید پدر به پسر بگوید کـه چقـدر دوستش دارد و چـه خوب است از یکجا به بعد همینجا باشد از همین الان باشد
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50