#عجب_گداى_پررویى
حاتم طایى که از دنیا رفت، #برادر او خواست جاى او را بگیرد. حاتم مکانى ساخته بود که هفتاد درب داشت و هر کس از هر درى که میخواست وارد می شد و از او چیزى طلب میکرد و حاتم به او عطا میکرد
برادر او خواست آنجا بنشیند و حاتم بخشى کند! مادرش گفت تو نمیتوانى جاى برادرت را بگیرى ، بیهوده خودت رابه زحمت ننداز. اما برادر حاتم توجه نکرد
مادر براى اثبات حرفش، لباس کهنه اى پوشید و به طور ناشناس نزد پسرش آمد و چیزى #طلب کرد . وقتى گرفت دوباره از درب دیگری رجوع کرد و باز چیزى خواست
با اکراه به او چیزى داد . چون مادرش این بار از درب سوم آمد و چیزى طلب کرد ، برادر حاتم با #عصبانیت گفت تو دو بار گرفتى! باز هم می خواهى؟ عجب گداى پررویى هستى!!
مادر چهره خود رو آشکار کرد و گفت: نگفتم تو لایق این کار نیستى؟ من یک روز هفتاد بار از برادرت به همین شکل چیزى خواستم و او هیچ بار دست مرا رد نکرد
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50