#منتظر_فرج_امام_زمان
يكی از دوستـان شيخ رجبعلی خیاط نقل می كـند با تاكسی كار می كـردم. دو #زن يكی بلند قـد و ديگری كوتاه قد سوار تاكسی شدند
زن كـوتاه قد تُرک زبان بـود و با خود می گفت : مـن فارسی بلـد نيستم كه بگـويم منزلم كجاست . هر روز سوار بـر #اتوبوس می شـدم و با دو ريـال به منزل می رسيـدم ، اما امروز بايـد پنج ريال به تاكسی بدهم
به او گفتم : ناراحت نباش مـن تُركی بلد هستم . منزل او را پيـدا كـردم و پول نگرفتم و روانه شدم . چند شب بعد برای اولين بار در جلسه مرحـوم شيخ شركت كردم . چند نفری بوديم كه در آن اطاق محقر نشستيم
شيخ نگاهی به من كرد و فرمود شب های جمعه تو از #منتظران فرج قائم آل محمد عجلالله فرجه هستی. می دانی چطور شد كه نزد من آمدی؟
آن زن كوتاه قد راكه سوار كردی و به مقصد رسـاندی و از او پـول نگـرفتی در حق تو #دعا كرد و پروردگار عالم هم دعای او را مستجاب فرمود.
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50