#خیاط_در_کوزه_افتاد
نقل است در شهر ری خیاطی بود که دکانش سر راه گورستان بـود . وقتی کسی می مُرد و او را به #گورستان میبردند از جلو دکان خیاط می رفتند. یک روز خیاط فکر کرد که هر ماه تعداد مردگان را بشمارد و چون سواد نداشت کوزه ای به دیوار آویزان کرد و یک مشت سنگ ریزه پهلوی آن گذاشت
هر وقت از جلو دکانش جنازهای را به گورستان می بردند یک سنگ داخل کوزه می انداخت و آخر ماه کوزه را خالی می کرد و #سنگ ها را میشمرد. کم کم بقیه دوستانش این موضوع را فهمیدند و برایشان یک سرگرمی شده بود و هر وقت خیاط را می دیدند از او می پرسیدند چه خبر؟
خیاط می گفت امروز چند نفر تو کوزه افتادند. روزها گذشت و خیاط هم از دنیا رفت . یک روز مردی که از فوت خیاط اطلاعی نداشت به دکان او رفت و مغازه را بسته یافت . از #همسایه ها پرسید خیاط کجاست؟
همسایه به او گفت خیاط هم در کوزه افتاد و این حرف ضرب المثل شده و وقتی کسی به یک بلایی دچار میشود که پیش از این در مورد آن صحبت می کرده، می گویند #خیاط در کوزه افتاد
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
#تحقیر_و_تمسخر
شاگـرد از استاد درباره جلب رضـایت خدا و بهترین راهآن پرسید. استاد به او گفت: به #گورستان برو و به مرده ها توهین کن! شاگرد دستور استاد را اجرا کرد و نزد او برگشت.
استاد از او سـوال کـرد جواب دادند؟ شاگرد گفت خیر. استاد گفت پس بار دیگر به آنجا برو وآنها را ستایش کن!
شاگرد اطاعت کـرد و همان روز عصر نزد استاد بـرگشت. استاد بـار دیگر از او پرسید آیا #مرده ها جواب دادند؟ شاگرد گفت خیر جواب ندادند
استاد گفت : برای جلب رضایت خدا، همیـن طور رفتار کـن! نـه به ستایش مـردم توجه کن و نه به #تحقیر ها و تمسخـرهای آنها! در این صورت است کـه می تـوانی راه خـودت را در پیش گیری
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50