eitaa logo
نکته های ناب نوحه ، نکات ناب ، فاطمیه
6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا کسی از خلق خدا هست که عدد این مورچه ها را بداند؟ عمار میگوید من با آقا امیرالمؤمنین علی علیه السلام در بعضی از غزوات "جنگ ها" همراه بودم . به یک وادی رسیدیم، دیدیم مملو از مورچه است عرض کردم آقا جان آیا کسی از خلق خدا هست که عدد این مورچه ها را بداند؟ فرمودند بله ای عمار. من می شناسم کسی را که می داند عدد آنها را و می داند عدد ذکر و انثای نره و ماده آنها را. عرض کردم یا آن شخص کیست؟ فرمودند : این آیه را از سوره یس قرائت نکرده ای که: کل شیء احصیناه فی امام مبین. سوره یس آیه ۱۲ ترجمه: و همه چیز را در کتاب آشکار کننده‌ ای یا امام خلیفه‌الله بر شمرده‌ایم. گفتم بله یا امیرالمؤمنین قرائت کرده‌ام. فرمود انا ذالک الامام المبین من آن امام مبین هستم. منبع بحارالانوار ، جلد ۲ ، صفحه ۴۶۷ سایه پیغمبر ندارد هیچ میدانی چرا؟ آفتابی چون علی در سایه ی پیغمبر است به جمع ما بپیوندید eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
چه فرقی می کند سیاه باشی یا سفید چه بسیار سیاهانی کە هایی پاک و سپید دارند و چه بسیار سفیدانی که قلب هایی زنگار گرفته و سیاه دارند که داشته باشی همه ی هستی از آن توست eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
حال امروز مرا دارد آنکه نا اهلان را به قدرت رساند شمعون از مقربان باهوش و یکی از نزدیکان یک شاه یهودی بود روزی به همراه پسرش نزد شاه بود و هنگام خروج پیشانی شاه را بوسید. وقتی آن دو از خارج شدند پسر به پدر اعتراض کرد که چرا به شاه بی احترامی کردی پدر؟ و جای اینکه دست شاه را ببوسی پیشانی اش را بوسیدی؟ شمعون پاسخ داد ، زمانی که برای اولین بار به این کاخ آمدم یک مربی ساده بودم قدرتی نداشتم قدم های شاه را میبوسیدم ، وقتی از هوش من با خبر گشت و اندکی به من قدرت داد دستش را بوسیدم ، وقتی مرا از نزدیکان خود کرد شانه هایش را بوسیدم و اکنون که از مشاوران اعظم اویم و او به من بسیاری داده پیشانیش را می‌بوسم؛ اما بدان اگر فرصتی یابم این‌ بار سر از تنش جدا خواهم کرد!.... این اتفاق افتاد و آن مشاور باهوش اما نا اهل با شورشیان همراه شد و خود سر از تن آن جدا کرد . پادشاه زمانی که شمعون میخواست سر از تنش جدا کند یک جمله گفت: حال امروز مرا دارد آنکه نا اهلان را به قدرت رساند به جمع ما بپیوندید eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
پنج شنبه است یک دانه شمع و یک شیشه گلاب. چه ملاقات ساده‌ای دارند شادی روح شهدا و اموات . اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
چه خوب میشد که افتخار ها به ایـن ‌نبــاشه که کـــسی حـــریف زبـــان من نمیشه ای کاش بــه ایـــن افتخـار می کـــردند که هیــچ کس حـــریف مـــن نمیشه شخصیت انســـان ها را از روی آن‌ها توصیف کنید تا هــرگز فریب گفتار آنان را نخورید. eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
پس نمازت را هم قضا کن که نمازی نخواندی زاهد نمایی مهمان پادشاه شد ، وقتی که آوردند ، کمتر از معمول و عادت خود از آن خورد و هنگامی که مشغول نماز شد ، بیش از معمول و عادت خود ، نمازش را طول داد ، تا بر گمان نیکی شاه به او بیفزاید هنگامی که به خانه خودش برگشت، غذا خواست برایش بیاورند بخورد. پسرش که جوانی بود از روی تیز هوشی به ریاکاری پدر پی برد و به او رو کرد و گفت : مگر در نزد شاه غذا نخوردی؟ مرد پاسخ داد: در حضور شاه چیزی نخوردم که روزی به کارم آید. یعنی همین کم خوری من موجب موقعیت من نزد شاه گردد ، و روزی از همین موقعیت بهره گیرم. پسر به او گفت پس نمازت را هم کن‌که نمازی نخواندی تا به کار آید! نقل از مرحوم آیت الله مجتهدی به جمع ما بپیوندید http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
صبــر تنها عصبانی نشدن نیست! یعنی اینکه قادر باشید هفت احساس تنفر ، علاقه ، لذت ، خشم اضطـــراب ، غـــم و ترس را درخود کنترل، مدیریت و مهار کنید! امیرالمومنین علیه السلام می فرمـایند: بر شمـــا باد صبر و کــردن، زیرا صبـر نسبت به ایمان همانند ســـر به بدن است eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر می زنی! اگر ناراحتی ... حاج احمد کافی میگفت شبی خواب بودم که نیمه های صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است. می خواست کمکش کنم. لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم ، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی ؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ فقط همین. رفتم و با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم همان شب حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف را خواب دیدم. فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی! اگر ناراحتی حواله کنیم بروند سراغ شخصی دیگر؟ آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر ، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت به من دارند... وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی ، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش به دست تو برآورده و برطرف گردد و این را و از روی صفای باطن خواسته باشی؛ خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی؛ ولو به جواب دادن سوال رهگذری.. ‌به جمع ما بپیوندید http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
پيرمردی عادت داشت اسكناس ها را در قرآن مى گذاشت. روزى يكى از نوه هايش او را ديد و گفت: چرا اسكناس هايت را در قرآن قايم مى كنى؟ گفت: چون مطمئنم هستم شما بازش نمى كنيد . قرآن رو فراموش نکنیم به جمع ما بپیوندید http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
حکایت عجیبی است رفتار ما آدم هـا. خداوند می بیند و فاش نمی کـند. مردم نمی بینند و فریاد می زنند خدایا صدای بعضی از آدم ها را خامـــوش کـن! تا صـدای تو را هـم بشنوند eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
پیامبر فرمودند: جوانمردی جز علی نیست صلی الله علیه و آله از علی علیه السلام سوال کردند : اگر مردی را در حال ارتکاب فحشایی ، گناهی دیدی چه میکنی؟ مولا امیرالمؤمنین پاسخ دادند: او را می‌ پوشانم پیامبر پرسیدند: اگر دوباره او را در حال ارتکاب گناه دیدی چه؟ مولا باز هم جواب دادند : او را می‌ پوشانم. الله سه مرتبه این سوال را پرسیدند و امیرالمؤمنین هرسه بار، همان پاسخ را دادند. حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند: جوانمردی جز علی نیست. آنگاه رسول الله رو به اصحاب کردند و فرمودند : برای برادران خود پرده پوشی کنید. مستدرک الوسائل ، جلد ۱۲ ، ص ۴۲۶ به جمع ما بپیوندید http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
انسان‌مانند درياست هرچه عمیق تـر باشد آرامتر است بزرگ برخود سخت می گیرد و انسان کوچک بر دیگران انســـان قـــوی از خــودش میکند و انسان قوی تر از دیگران eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
جوانی رفت پیش پیری گفت: روزی ندارم گره افتاده بکارم گفت: دست پدر مادرت را ببوس گفتم: چرخ روزگار بکامم نیست برکت از خانه ام رفته است. گفت: دست پدر مادرت را ببوس eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
ﺍﺯ ﺩﺳﺖ کسی ﺩﻟﺨﻮﺭ ﻣﺸﻮ ﻭ ﮐﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻣﮕﯿﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻘﺮﺍﻁ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﻣﺘﺎﺛﺮ ﺑﻮﺩ . ﻋﻠﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪ. ﺷﺨﺺ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﻡ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﺷﻨﺎﯾﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ. ﮐﺮﺩﻡ. ﺟﻮﺍﺏ ﻧﺪﺍﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎﯾﯽ ﻭ ﺧﻮﺩﺧﻮﺍﻫﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ . ﻭ ﻣﻦ هم ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻃﺮﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺍﻭ خیلی ﺭﻧﺠﯿﺪﻡ ﺳﻘﺮﺍﻁ ﮔﻔﺖ : ﭼﺮﺍ ﺭﻧﺠﯿﺪﯼ؟ ﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺖ: ﺧﻮﺏ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭﯼ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺳﻘﺮﺍﻁ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﭘﯿﭽﺪ ﺁﯾﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺩﻟﺨﻮﺭ ﻭ ﺭﻧﺠﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﺪﯼ؟ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﻣﺴﻠﻢ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﻟﺨﻮﺭ ﻧﻤﯽ ﺷﺪﻡ. ﺁﺩﻡ ﺍﺯ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﺳﻘﺮﺍﻁ سوال کرد ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺩﻟﺨﻮﺭﯼ ﭼﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﻣﯽ ﯾﺎﻓﺘﯽ ﻭ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ؟ ﻣﺮﺩ در ﺟﻮﺍﺏ گفت ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﻟﺴﻮﺯﯼ ﻭ ﺷﻔﻘﺖ ﻭ ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﻃﺒﯿﺐ ﯾﺎ ﺩﺍﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ. ﺳﻘﺮﺍﻁ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻥ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﯽ ﺁﯾﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﺟﺴﻤﺶ ﺑﯿﻤﺎﺭ میشود؟ ﻭ ﺁﯾﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﺵ ﻧﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ، ﺭﻭﺍﻧﺶ ﻧﯿﺴﺖ؟ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﻓﮑﺮ ﻭ ﺭﻭﺍﻧﺶ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﺪﯼ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ؟ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻓﮑﺮﯼ ﻭ ﺭﻭﺍﻥ ﻧﺎﻣﺶ ﻏﻔﻠﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺩﻟﺨﻮﺭﯼ ﻭ ﺭﻧﺠﺶ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺪﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺳﺖ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪ ﻭ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩ. ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻃﺒﯿﺐ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺩﺍﺭﻭﯼ ﺟﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺩﻟﺨﻮﺭ ﻣﺸﻮ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻣﮕﯿﺮ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﺪﻩ. ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﺴﯽ ﺑﺪﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ به جمع ما بپیوندید http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
‏بشر زمانی فهمید به شعور ﺍعتمادی نیست کـه به جای نصـب تابلـــوی از خود بکاهید اﺯ سرعت گیر استفاده کرد!!! اگر می‌خواهی موفق شوی، باید به یک احترام بگــذاری. هرگــز به خـودت دروغ نگو eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
نخست اخلاق خودت را اصلاح كن ابوعلی سینا هنوز به بیست سالگی نرسیده بود كه علوم زمان خود را فرا گرفت و در علوم طبیعی، ریاضی و دینی زمان خود سرآمد عصر شد. روزی به مجلس ابوعلی بن مسكویه ، دانشمند معروف آن زمان، حاضر شد و با كمال غرور گردویی را جلوی ابن مسكویه افكند و گفت: مساحت سطح این را تعیین كن ابن مسكویه جزوه هایی از یك كتاب كه در علم اخلاق و تربیت نوشته بود كتاب طهارة الاعراق را جلوی ابن سینا گذاشت و گفت: تو نخست خود را اصلاح كن تا من مساحت سطح گردو را تعیین كنم. تو به اصلاح اخلاق خود محتاجتری از من به تعیین مساحت سطح این گردو. بوعلی از این گفتار شرمسار شد و این جمله راهنمای اخلاقی او در همه ی عمر قرار گرفت به جمع ما بپیوندید http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
اگــر روزی خواستید بزرگی کــسی را انـــدازه بگیـــرید، بهتر است به‌ جای قـد، وزن و مــدارج تحصیلی اش ، ظــرفیت و گنجــایش قـلب و تـــوان او را اندازه بگیرید! امیــرالمومنین علیـه السلام برتـری مـردم بر یکــدیگر به ها و خردهاست، نه به ثروت ها و تبارها منبع : شـرح غــرر الحکم ۶ eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
حضور اجنه به محضر ائمه اطهار علیهم السلام سعد اسکافی می گوید: حضور امام باقر علیه السلام رفته بودم ، چون اجازه ورود خواستم، امام فرمودند: نکن! گروهی از برادران شما پیش من هستند ، سخنی دارند. من همان بیرون منزل ماندم طولی نکشید عده ای بیرون آمدند با قیافه مخصوص ، شبیه یکدیگر ، گو اینکه از یک پدر و مادرند ، لباس ویژه ای به تن دارند، به من سلام کردند و من جواب سلام را دادم. پس از محضر امام وارد شدم، گفتم: فدایت شوم ! اینها که از حضورتان بیرون آمدند ، نشناختم ، چه کسانی بودند؟ فرمودند: اینها برادران دینی شما از طایفه جنیان هستند . گفتم: اجنه ها نیز به حضور شما می آیند؟ فرمود: آری، آنان نیز می آیند همانند شما از مسائل و حرام سوال می کنند . بحار جلد ۴۶، صفحه ۲۳۸ به جمع ما بپیوندید http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
از داخل مضجع شریف صدای جواب سلام حضرت را می‌ شنوم روزی جوانی را دیدم که در کمال ادب سمت حرم آمد و سلام داد و من نیز جواب سلام امام حسین علیه السلام به آن جوان را شنیدم. از جوان پرسیدم چه کرده ای که به این مقام رسیدی در حالیکه من پانزده سال است امام جماعت کربلا هستم و جواب سلامم را نمی شنوم؟ گفت پدر و مادر پیری داشتم که دیگر توانایی پیاده زیارت آمدن را نداشتند؛ قرار بر این شد هر شب جمعه یکی از والدینم را روی پشتم سوار کنم و به زیارت ببرم. یک شب جمعه که بسیار خسته بودم و نوبت پدرم بود، خستگی و گرسنگی و تشنگی ام را به رویشان نیاوردم و پدرم را سوار بر پشتم به زیارت امام حسین علیه السلام آوردم و برگرداندم. وقتی به خانه رسیدم دیدم مادرم بسیار گریه می کند؛ پرسیدم مادرم چرا گریه می کنی؟ پاسخ داد پسرم می دانم که امشب نوبت من نبود و تو هم بسیار خسته ای. اما می ترسم که تا هفته ی بعد زنده نباشم تا به زیارت اباعبدالله بروم. آیا می شود امشب مراهم به زیارت ببری؟ هرطور بود مادر رو بر پشتم سوار کردم و به زیارت رفتیم. تمام مدت مادرم گریه میکرد و دعایم میکرد. وقتی به حرم رسیدیم دعا کرد ان شاء الله هربار به امام حسین علیه السلام بدهی، خود حضرت، سلامت را پاسخ بدهند. و این شد که من هر بار به زیارت اباعبدالله علیه السلام مشرف می شوم و سلام می دهم، از داخل مضجع شریف صدای جواب سلام حضرت را می‌ شنوم. همه‌ ی اینها از یک دعای مادر است. به نقل از آیت الله میلانی به جمع ما بپیوندید http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
از خواجه عبـدالله انصـاری پرسیدند چیست؟ فـرمــود: خدمـت‌ کـردن بـه خلق‌عبادت است. پرسیدند چگونه؟ گفت اگر هر پیشه‌ ای که به آن‌اشتغال داری رضای خدا و را در نظـر داشـته باشی نامــش عبـادت‌ است پرسیـدند: پس نماز و روزه و خمس. اینها چه هستند؟ گفت: اینها اطاعـت هستند که بایـد برای نزدیک شـدن به خــدا انجـام دهـد تا انوار حق بگیرد. eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
پس همانا صدقه را من با دست خود می‌ستانم پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بر هر مسلمانی است که هر روز صدقه بدهد . به حضرت عرض کردند کسی که ندارد چکار کند ؟ فرمودند: برداشتن چیزهای آسیب رسان از سر راه صدقه است در ادامه فرمودند: نشان دادن راه به کسی صدقه است . عیادت از بیمار است . امر به معروف و نهی از منکر صدقه است و جواب سلام دادن صدقه است. بحارالانوار ، جلد ۷۵ ، صفحه ۵۰ آقا امام صادق علیه السّلام فرمودند خداوند تبارک وتعالی میفرماید هیچ چیزی نیست مگر این كه من غیر از خودم را برای گرفتن آن مامور كردم، به جز صدقه، پس همانا صدقه را من با دست خود می‌ستانم. بحار الانوار، جلد ۹۶ صفحه ۱۳۴ به جمع ما بپیوندید http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
هرگـز پلی را که از روی آن می‌ کنی خراب نکن حتی اگـر دیگـر مسیرت به آنجا نمی خورد. در زنـدگی از ایـن که چقدر مجبور می‌شوی از روی یک پـل عبـــور کــنی، تعجب خواهی کرد! eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
از مشکلات خود سکو بسازیم برای صعود! الاغی پیر داخل چاه بـدون آب افتاد. صاحبش هر چه سعی کـرد نتوانست الاغ را ازچاه بیرون بیاورد. پس برای این که حیـوان بیچاره نکشـد، کشاورز ومردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خـاک پر کنند تا الاغ زودتـر بمـیرد و مرگ تدریجی باعث عذابش نشود. مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک‌های روی بدنش را می‌تکاند و آنها را زیر پایش میریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد ، سعی می کرد روی خاک ها بایستد روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامـه دادند و الاغ هم همین طور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت و مردم از چاه بیرون آمد... نتیجه اخلاقی این که مشکلات مانند تلی از خـاک بر سر ما می ریـزند و ما همواره دو انتخاب داریم : اول اینکه اجازه بدهیم ما را زنده به گـور کنند و دوم ایـن که از مـشکلات سکویی بسازیم برای صعود! به جمع ما بپیوندید http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
YEKNET.IR - zamine - fatemie 2 - 98.11.06 - mehdi rasouli.mp3
9.22M
🎼 پادکست بسیار زیبا 🎤 حاج مهدی رسولی 🏴 ذکر نورانی عاشق ها ⏱ ۹ دقیقه ۴۵ ثانیه در ثواب‌ نشر شریک‌ باشید eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب این جوانمرد ، همیشه با و‌ضو بود. می‌ گفتند: ، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه! هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود. اگر مشتری مبلغ کمی گوشت می خواست ، عبدالحسین دریغ نمی کرد. می‌گفت: برای هر مقدار پول ، سنگ ترازو هست وقتی که می شناخت که مشتری فقیر است ، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش.‌ کسی که وضع مالی خوبی نداشت یا میزد که نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت را دو برابرِ پول مشتری، گوشت می داد. گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود می کرد که پول گرفته است.گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: بفرما مابقی پولت عزت نفس مشتریِ نیازمند را نمی شکست! این جوانمرد در ۴۳ سالگی، در یکی از عملیات های دفاع مقدس به شهادت رسید. در وصیت نامه اش آمده: آرزو داشته‌ام که‌ ای کاش من در روز می‌ بودم و در رکاب امام حسین و برای رضای خدا شهید می‌ شدم و به خاندان عصمت و طهارت خدمتی می‌ کردم و خوشبختانه اکنون این توفیق را پیدا کرده‌ام که در این جنگ با کفار بعثی شرکت کنم. شهید عبدالحسین کیانی همان جوانمرد قصاب است به جمع ما بپیوندید http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50