eitaa logo
نکتـــه
110 دنبال‌کننده
394 عکس
170 ویدیو
5 فایل
این کانال متعلق است به «مهدی رفیعی» طلبه سطح۳ مدیریت اسلامی، راوی سیره شهدا مُدرس؛ تشکیلات اسلامی، انقلاب اسلامی و فلسطین در این کانال نکته هایی از برخی وقایع خاص را از زاویه نگاه بنده بخوانید. انتقادات و پیشنهادات خود را انتقال دهید⬇️ @Oveys313
مشاهده در ایتا
دانلود
ساعت ۲ شب تو کشور غریب جلوی ماشین رو گرفتند... ساعت ۲ شب تو کشور غریب جلوی ماشین رو گرفتند!😱 اون ها که جاده رو بسته بودند، لباس های سرتاسر مشکی پوشیده بودند و با عربی جملاتی رو فریاد می‌زدند که بجز من و راننده تقریبا کسی چیزی نمی‌فهمید!🥷 ناگهان یک نفرشون به سرعت درب ماشین را باز کرد! زن و بچه و پیر و جوون که از خستگی راه خواب بودند، چشماشون رو باز کردند و اتفاق عجیبی رخ داد... یک سینی پر از آب یخ تگری و یک سبد پر از فلافل به مسافران تحویل دادند! همه با لبخند به عراقی ها واکنش نشان دادند! و آب و ساندویچ ها رو از دستان پر محبت عراقی ها تحویل گرفتند. صاحب موکب که سن و سال تر بود جلو اومد و جملاتی رو به عربی تکلم کرد. دست و پا شکسته و به فارسی گفت: زائرین اباعبدالله بیفرمائید! ما در خدمت شومائیم! آب، شای عراقی، فلافل، غذا، حمامات و wc موجود. بفرمایید استراحت کنید. هلابیکم! هلابزوار ابوسجاد... تنها جملات فارسی که بلد بود همین بود، اما چشمانش بیشتر حرف میزد. لحظاتی با او چشم در چشم شدم. چشمانش حرف هایی میزد که تا عمق جان می‌نشست. گرمای وجودش از گرمای سوزان عراق بیشتر بود. با وجود اینکه برای اولین بار همدیگر را میدیدم، ولی انگار سال‌هاست که همدیگر را میشناسیم و از یک گوشت و خونیم. باید مجدد به راه میفتادیم تا در خنکای هوا به مقصد بعدی میرسیدیم. اشک در چشمانم جمع شد، و دوباره یاد این بیت محتشم افتادم: باز این چه شورش است که در خلق عالم است... ✍اویس ⬅️💡با نکته همراه باشید💡➡️
نظامی عراقی تا عکس رئیسی را در کوله ام دید، آن را برداشت... حشدالشعبی چیزی معادل بسیج خودمان هست و هر شاخه‌ی آن سبک خاص خود را دارد. در این میان شاخه‌ی سرایاالسلام که رهبرشان مقتدی صدر است، فضایی متفاوت تر دارند که توضیحش مفصل است... طبق معمول اولین تفتیش ورودی منطقه‌ی حرم کوله ام را تحویل نیروهای سرایاالسلام تا تفتیش کنند، بدون توجه به این‌که از کدام شاخه‌ی حشدالشعبی اند... زیپ کوله را باز کرد. عکس شهید رئیسی و حاج قاسم را برداشت(عکس بالا)و پرسید:هذا رئیسی!؟ گفتم:نعم. همانطور که با حسرت به عکس نگاه میکرد آهی از ته قلب کشید، آهی که داغ دل مرا نیز تازه کرد. در همین حین به آرامی گفت تو بسیجی هستی؟ به نشانه تأئید سری تکان دادم. خوشحال شد و با خوشحالی به دوستش گفت که او هم مثل ما بسیجی است! در خلال صحبت از داخل کوله سربندهای مُنقَّش به شعار «القدس لنا» را در آوردم و به هر کدام یک سربند هدیه دادم. تا سربند را گرفت نوشته سربند را طوری با حسرت و امید تکرار کرد که انگار هر دویمان در خط مقدم غزه هم‌رزمیم، و آماده إذن جهاد✌️🏼 موقع خداحافظی رفیقش پرسید: راستی پس کی اسرائیل را میزنید؟! ناخودآگاه بر زبانم جاری شد: ان‌شاءالله بعد از اربعین! همه باهم و با شوق گفتند: ان‌شاءالله ، ان‌شاءالله ، ان‌شاءالله بعد از این گفتگوی دلنشین و خداحافظی یادم افتاد که؛ عجب! این ها نیروهای سرایاالسلام بودند که سال های قبل حتی به تیپ و چهره‌های حزب اللهی هم بیشتر گیر میدادند، اما امسال... یقیناً کله الخیر ✍اویس ⬅️💡با نکته همراه شوید 💡➡️