فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ویدیو را ببینیم
تمام ثانیه های زندگی را دریابیم
شادی را به هم هدیه کنیم🎁
با احساسی زیباتر
به پیشواز یلدا بریم
بیاییم باهم به فکرهم باشیم
از ثانيه های زندگی به سادگی نگذریم
🌹پیشاپیش یـــلـــدا مبارک🌹
پروفایل
💖💖💖💖💖💖❣ ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓
ʝѳiɳ❣☞ @madarpedar ↜❣
کپی حرام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حس بسیار خوب
این کلیپ تقدیم شما دوستان 🌸♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر یه قهرمان
تو قصه هاے بچگیمه...♥️
+ آرِزُت چِیِع ؟؟
- آرِزُو چے هَس؟؟
+ اون چیزے کِع تو آیِندِه میخآیـ بِش بِرِسے :)
- مَن آیَندِه ایے نَدآرَم🥀🚶♂
#متن_های❢ #خاص ❥❣❥ ʝσɨŋ 👇🏻
┏━━━━•✾•●•✾•━━━━┓
Jõıň ⇄☞ @MatnhayeKhas ❥•
┗━━━━•✵•●•✵•━━━━┛
↶•دُنیاصـ دیگِعـ..!-💔🥀
↶•بالا پایینـ دارعـ..🖤
↶•وَلیـ خُبـ میدونیـ چیعـ ؟-😔🥀
↶•ما هَمیشِعـ پایینیمـ:)!-💔
↶•اونـ روز نیومَد کعـ بالا باشیمـ ••͜!«🚶🏿♀»"🥀🖤
↶•هَمیشعـ تو سَختیـ بودیمـ !-🖤
↶•لامَصَبـ بعـ ما کِعـ میرصَعـ.🥀
↶•زَمینـ مُکعبـ میشِعـ ••͜!«💔»"
#متن_های❢ #خاص ❥❣❥ ʝσɨŋ 👇🏻
┏━━━━•✾•●•✾•━━━━┓
Jõıň ⇄☞ @MatnhayeKhas ❥•
┗━━━━•✵•●•✵•━━━━┛
🍁دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
🍂این همه رنگِ قشنگ از کفِ دنیا برود
🍁هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد
🍂دل تنها به چه شوقی پیِ یلدا برود؟
🍁گله هارابگذار!
🍂ناله ها را بس كن!
🍁تا بجنبيم تمام است تمام!!
🍂مهرديدي كه به برهم زدن چشم گذشت
🍁يا همين سال جديد!!
🍂بازكم مانده به عيد!!
🍁اين شتاب عمر است...
🍂من وتو باورمان نيست كه نيست!
🍁زندگي گاه به كام است و بس است
🍂زندگي گاه به نام است و كم است
🍁زندگي گاه به دام است و غم است
🍂چه به كام و
🍁چه به نام و
🍂چه به دام
🍁زندگي معركه همت ماست،
🍂زندگي گاه به راز است و ملامت بدهد
🍁زندگي گاه به ساز است و سلامت بدهد
🍂زندگي گاه به ناز است و جهانت بدهد
🍁چه به راز
🍂و چه به ساز
🍁و چه به ناز
🍂زندگي لحظه بيداری ماست زندگی میگذرد
پروفایل
💖💖💖💖💖💖❣ ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓
ʝѳiɳ❣☞ @madarpedar ↜❣
کپی حرام
6.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من تشنهء صدای تو بودم که می سرود
در گوشم آن کلام خوش دلنواز را
چون کودکان که رفته ز خود گوش می کنند
افسانه های کهنهء لبریز راز را
آنگه در آسمان نگاهت گشوده شد
بال بلور قوس و قزح های رنگ رنگ
در سینه قلب روشن محراب می تپید
من شعله ور در آتش آن لحظهء درنگ
گفتم خموش «آری» و همچون نسیم صبح
لرزان و بی قرار وزیدم به سوی تو
اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز هم
در سینه هیچ نیست به جز آرزوی تو.
🍃
#فروغ_فرخزاد