▫️ #سیاحت غرب #نجفی_قوچانی
📛😳📃😢📛
#قسمت_دوم
🙁با حال غربت و وحشت فوق العاده و یأس از غیر خدا در بالاسر جنازه نشستم. کم کم دیدم قبر میلرزد و از دیوارها و سقف لحد خاک میریزد و بخصوص از پایین پای قبر که بسیار تلاطم دارد
😲مثل اینکه جانوری آنجا را میخواهد بشکافد و داخل قبر شود و بالآخره آنجا شکافته شد، دیدم دو نفر با صورتی موحش و هیکل مهیب داخل قبر شدند، مثل دیوهای قوی هیکل 😳
و از دهان و دو سوراخ بینیهایشان دود و شعله آتش بیرون میرود و گرزهای آهنین که با آتش سرخ شده بود که برقهای آتش از آنها جستن میکرد، در دست داشتند و به صدای رعدآسا که گویا زمین و زمان را به لرزه درآورد از جنازه پرسش نمودند که: «مَن رَبُّک؟ ؛ خدای تو کیست؟» و من از ترس و وحشت، نه دل داشتم و نه زبان.
فکر کردم که جنازه بیروح جواب اینها را نخواهد داد و یقین است که با این گرزها خواهند زد تا قبر پر از آتش شود و با آن وحشتِ وصف ناشدنی، این آتش سوزان هم سربار خواهد شد؛ پس بهتر این است که من جواب گویم.
توجه نمودم به سوی حق و چاره سازِ بیچارگان و کارسازِ درماندگان، و در دل متوسل شدم به علی ابن ابیطالب (ع) چون او را به خوبی میشناختم و دادرس درماندگان فهمیده بودم و دوست داشتم او را، و قدرت و توانایی او را در همه عوالم و منازل نافذ میدانستم [یعنی معتقد بودم در همهی عالمها و منزلگاهها قدرت و نفوذ دارد] و این یکی از نعمتها و چارهسازیهای خداوند بود که در همچو موقع وحشت و خطرناکی که آدمی از هوش بیگانه میشود «وَ تَرَی النَّاسَ سُکاری وَ ما هُمْ بِسُکاری ؛ و مردم را (از وحشت آن روز) بیخود و مست بنگری در صورتی که مست نیستند/ سوره حج:2» آن وسیلهی بزرگ را به یاد آدمی میآورد
و به مجرّد این خطور و الهام [همین که این فکر به ذهن و خاطرم گذشت] ، قلبم قوّت گرفت و زبانم باز شد و چون سکوت و لاجوابیِ (جواب ندادن) من به طول انجامیده بود، آن دو سائل (سؤال کننده) به غیظ به شدت وصف ناشدنی دوباره سؤال نمودند که: «خدا و معبود تو کیست؟»، به صوت و هیبتی که صد درجه از اولی سختتر و شدیدتر بود و از شدت غیظ صورتشان سیاه و از چشمهایشان برقِ آتش شعله میزد و گرزها بالا رفت و مهیّای (آماده) زدن شدند.😱😳
من اول نترسیدم و به صدای ضعیف جواب گفتم که: معبود من خدای یگانه بیهمتاست.
🔘 «هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ. هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِکُونَ؛ اوست خدایى که جز او معبودى شایسته پرستش نیست و به نهان و آشکار جهان داناست. اوست که گسترده مهر و مهربان است. اوست خدایى که جز او معبودى شایسته پرستش نیست؛ همان فرمانروایى که تدبیر امور بندگان در اختیار اوست و در کمال پاکى و طهارت است. با بندگانش برخوردى سالم و درست دارد. ایمنى بخش، برترى چیره، شکست ناپذیر، جبران کننده کاستىها و بزرگمنش و باعظمت است. منزّه است خدا از این که به او شرک ورزند. / سوره حشر، 22و23»
✨این آیه شریفه را که در دنیا در تعقیب نماز صبح [به آن] مداومت داشتم، محض اظهار فضل برای آنها خواندم که خیال نکنند بنیآدم فضلی و کمالی ندارد چنانکه روز اول بر خلقت بنیآدم اعتراض نمودند که غیر از فساد و خونریزی چیزی در آنها نیست.
و بالجمله پس از تلاوت آیه شریفه در جواب آنها، دیدم غضب آنها شکست و گرفتگی صورتشان فرو نشست حتی یکی به دیگری گفت معلوم میشود که این از علمای اسلام است و بعد از این بهطور نزاکت از او سؤال شود.😍
💀🔥🔥👹🔥🔥💀
🆔 @barzakhe
▫️ #سیاحت غرب #نجفی_قوچانی
📛😳📃😢📛
#قسمت_دوم
🙁با حال غربت و وحشت فوق العاده و یأس از غیر خدا در بالاسر جنازه نشستم. کم کم دیدم قبر میلرزد و از دیوارها و سقف لحد خاک میریزد و بخصوص از پایین پای قبر که بسیار تلاطم دارد
😲مثل اینکه جانوری آنجا را میخواهد بشکافد و داخل قبر شود و بالآخره آنجا شکافته شد، دیدم دو نفر با صورتی موحش و هیکل مهیب داخل قبر شدند، مثل دیوهای قوی هیکل 😳
و از دهان و دو سوراخ بینیهایشان دود و شعله آتش بیرون میرود و گرزهای آهنین که با آتش سرخ شده بود که برقهای آتش از آنها جستن میکرد، در دست داشتند و به صدای رعدآسا که گویا زمین و زمان را به لرزه درآورد از جنازه پرسش نمودند که: «مَن رَبُّک؟ ؛ خدای تو کیست؟» و من از ترس و وحشت، نه دل داشتم و نه زبان.
فکر کردم که جنازه بیروح جواب اینها را نخواهد داد و یقین است که با این گرزها خواهند زد تا قبر پر از آتش شود و با آن وحشتِ وصف ناشدنی، این آتش سوزان هم سربار خواهد شد؛ پس بهتر این است که من جواب گویم.
توجه نمودم به سوی حق و چاره سازِ بیچارگان و کارسازِ درماندگان، و در دل متوسل شدم به علی ابن ابیطالب (ع) چون او را به خوبی میشناختم و دادرس درماندگان فهمیده بودم و دوست داشتم او را، و قدرت و توانایی او را در همه عوالم و منازل نافذ میدانستم [یعنی معتقد بودم در همهی عالمها و منزلگاهها قدرت و نفوذ دارد] و این یکی از نعمتها و چارهسازیهای خداوند بود که در همچو موقع وحشت و خطرناکی که آدمی از هوش بیگانه میشود «وَ تَرَی النَّاسَ سُکاری وَ ما هُمْ بِسُکاری ؛ و مردم را (از وحشت آن روز) بیخود و مست بنگری در صورتی که مست نیستند/ سوره حج:2» آن وسیلهی بزرگ را به یاد آدمی میآورد
و به مجرّد این خطور و الهام [همین که این فکر به ذهن و خاطرم گذشت] ، قلبم قوّت گرفت و زبانم باز شد و چون سکوت و لاجوابیِ (جواب ندادن) من به طول انجامیده بود، آن دو سائل (سؤال کننده) به غیظ به شدت وصف ناشدنی دوباره سؤال نمودند که: «خدا و معبود تو کیست؟»، به صوت و هیبتی که صد درجه از اولی سختتر و شدیدتر بود و از شدت غیظ صورتشان سیاه و از چشمهایشان برقِ آتش شعله میزد و گرزها بالا رفت و مهیّای (آماده) زدن شدند.😱😳
من اول نترسیدم و به صدای ضعیف جواب گفتم که: معبود من خدای یگانه بیهمتاست.
🔘 «هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ. هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِکُونَ؛ اوست خدایى که جز او معبودى شایسته پرستش نیست و به نهان و آشکار جهان داناست. اوست که گسترده مهر و مهربان است. اوست خدایى که جز او معبودى شایسته پرستش نیست؛ همان فرمانروایى که تدبیر امور بندگان در اختیار اوست و در کمال پاکى و طهارت است. با بندگانش برخوردى سالم و درست دارد. ایمنى بخش، برترى چیره، شکست ناپذیر، جبران کننده کاستىها و بزرگمنش و باعظمت است. منزّه است خدا از این که به او شرک ورزند. / سوره حشر، 22و23»
✨این آیه شریفه را که در دنیا در تعقیب نماز صبح [به آن] مداومت داشتم، محض اظهار فضل برای آنها خواندم که خیال نکنند بنیآدم فضلی و کمالی ندارد چنانکه روز اول بر خلقت بنیآدم اعتراض نمودند که غیر از فساد و خونریزی چیزی در آنها نیست.
و بالجمله پس از تلاوت آیه شریفه در جواب آنها، دیدم غضب آنها شکست و گرفتگی صورتشان فرو نشست حتی یکی به دیگری گفت معلوم میشود که این از علمای اسلام است و بعد از این بهطور نزاکت از او سؤال شود.😍
ادامه دارد...
💀🔥🔥👹🔥🔥💀
🆔 @barzakhe