eitaa logo
🌸🍃کانون دخترانه نورالرضا(ع)🍃🌸
294 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
527 ویدیو
11 فایل
بسم رب النـــــ💫ــــــور دورهمی دختران امام رضایی فردیس🌿 ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا حلوا به کسی ده که محبت نچشیده کل دنیا رو امام رضایی می کنیم🥰😍 مسئول کانون نورالرضا(ع): @emamhasaniyam8 اگه صحبتی داری اینجا بهم بگو: @seyyedeh213
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) گرچه دوریم ولی از تو سخن میگوییم... 🆔@noor_reza8🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه
17.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر که با هر چه داشت آمده بود با دلی خسته،چشمِ پر اشک آمده بود آن یکی با کاسه اب و دست لرزانش اما با ایمانی استوار آمده بود شاعر :خانم مقیمی حسین جانم 🥀
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز آخر پیاده روی و رسیدن به کربلا 😭😭 آخر رسد شبی که به جرم جنون عشق مارا به کربلای تو تبعید میکنند....💔 حسین جانم 🥀
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه
ساک دستی روی سر پیرزن های عرب🌱 🏴 عمود صِفْر ❖ مجموعه‌ تصاویر مینیمال‌ اربعینی که ما رو بی هوا، می‌بَره تا کربلا...💔 حسین جانم 🥀
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه
روایت اعضای کانال از زائران کاوران🌱 این چند روز معنی این جمله که: در مسیرپیاده روی اربعین هرچیزی تورا یاد روضه میندازد واصلا کل مسیر روضه است؛ را خیلی درک کرده بودم اما دیروز صحنه ای دیدم که مریضم کرده است و دو روز است از جلوی چشمانم دور نمیشود.... خواهری که با تمام خستگیِ مسیر پیاده روی و گرما و درد پا و....خودش را به محل هیات شبانه رسانده بود ،هنوز کوله اش را زمین نگذاشته بود که بیتابی میکرد و چشمانش این طرف و آن طرف می گشت گویا عزیزگمشده ای داشت، مادرش پرسید :داری به کی زنگ میزنی پاسخ داد:دارم دنبال داداش میگردم،خیلی دلتنگشم ..... با شروع شدن هیات موفق نشد برادرش را ببیند با همان حزن ودل نگرانی رفت نشست پای روضه ی خانم سه ساله وحضرت عقیله(س).... هیات تموم شد امدم دیدم جلوی درب هیات،خواهر و برادری دارند دل میدهند وقلوه می‌گیرند صدایش کردم که از جمع جانماند یک وقت واز هم باحسرت باهم خداحافظی کردند اما می‌دانستند که یکدیگر را خواهند دید واین صحنه های بیتابی،دلتنگی ،صحبت های خواهر برادری واین خداحافظی لحظه لحظه اش تداعی روضه بود حالا عجیب بیشتر میفهمم روضه ی وداع خواهروبرادر را حسین جانم 🥀
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه
🖤 داستان کوتاه(قیمه‌نجفی سیدالرئیس) کمرم درد گرفته بود. بیل بلندتر از قد و قواره‌ام بود. بابا که رفت، مامان مرد خانه صدایم کرده بود. به بیل تکیه دادم تا نفسی تازه کنم. آفتاب از پشت نخل‌ها رسیده بود به وسط آسمان. دست را بالای چشمم سایه‌‌بان کردم. لحظه‌ای با خودم فکر کردم، نکند سراب می‌بینم.‌ بیل را روی زمین پرت کردم و دویدم لب جاده. خاک زیادی بلند شده بود و کاروانی سیاه‌پوش از لابه‌لای نخل‌ها جلو می‌آمد. ضربان قلبم بالا رفت. زبانم به سقف دهانم چسبید و نفسم انگار گیر کرده بود. این کاروان وسط روز، توی طریق چکار می‌کرد؟! عرق از پیشانی‌ام گرفتم و توی دلم یاحسین گفتم و جلو رفتم. لحظه‌ای ترسیدم، خواستم بی‌خیال کاروان شوم و برگردم سر زمین. ولی ماجرا شوخی بردار نبود. اگر مامورها می‌رسیدند. خون بود که زیر نخل‌های طریق‌الحسین می‌ریخت. آب دهانم را به زور قورت دادم. با چشمم که مردها را شمردم ۵۰ نفری بودند. ایستادم تا نفسم برگردد و بعد گفتم: سلام حاجی، ماجور باشید، کجا؟! پیرمرد جلوی کاروان، چفیه دور دهانش را باز کرد و نگاهی به قد و قواره کوچکم انداخت و خندید‌. با چفیه غبار راه را از لای چین و چروک صورت‌ش پاک کرد و گفت: پسرجان نحن زائرالحسین. قلبم مثل گنجشک اسیر بیشتر از قبل ضربان گرفت. جلوتر رفتم. پیرمرد انگار خودش رمزی بودن حرفم را فهمیده بود. خم شد و خودش را هم‌قد من کرد. توی گوش پیرمرد زمزمه کردم: حاجی! خبر نداری سیدالرئیس دستور قتل زائران آقا حسین را داده. زائرها شب حرکت می‌کنند نه توی روز روشن. پیرمرد پیشانی‌ام را بوسید و ایستاد. برگشت و با هم کاروانی‌هایش مشغول صحبت شد. خواستم برگردم سر زمین ولی انگار پاهایم توان حرکت نداشت. انگار دوقلوه سنگ بزرگ بسته بودن به پاهایم. به دلم افتاد که تا شب دعوت‌شان کنم خانه خودمان. چندباری دیده بودم که بابا، زائران آقاحسین را مهمان کرده بود. کاش بابا بود. نمی‌دانم چه‌طور از دهنم پرید که گفتم: حاجی! بفرمائید خانه ما ! تا این را گفتم دلم خالی شد. چند وقتی بود برای خورد و خوراک خودمان هم پول نداشتیم. مامان اگر می‌فهمید توی این شرایط خودسر مهمان دعوت کردم، حسابی شاکی می‌شد. خواستم حرفم را پس بگیرم ولی تعارفم را پیرمرد قبول کرده بود‌. لباس عربی‌ام را بالا کشیدم و گفتم: پشت سرم بیاید و خودم جلوتر دویدم تا خبر را به مامان بدهم. در خانه را هُل دادم و داخل رفتم. بوی قیمه نجفی خانه را پر کرده بود. مامان توی مطبخ نشسته بود و به قابلمه‌ی کوچک روی اجاق نگاه می‌کرد. نفس نفس زدم و گفتم: مامان! مامان! مهمان! زائر آقا ...حسین. مهمان! مامان از روی زمین بلند شد و سراسیمه دست روی شال سیاهش گذاشت و گفت: مهمان آقا! این وقت روز! لحظه‌ای فقط صدای پِت پِت اجاق آشپزخانه شنیده شد و بعد مامان، منگوله‌ی شال را به گوشه‌ی چشم‌ش کشید و اشکش را پاک کرد و گفت: گفتی مهمان، آقا خودش می‌دونه و غذای مهمان‌ش. دستم را گرفت و به حیاط خانه آمدیم. پیرمرد سر به زیر دم در خانه ایستاده بود. مادر جلو رفت و پرچم یاحسین توی دست پیرمرد را به صورتش مالید و با شور خاصی از مهمانان دعوت کرد: هلبیکم! ماجورات! هلبیکم زئرالحسین! مامان برگشت آشپرخانه و به قابلمه‌ی کوچک قیمه‌نجفی و قابلمه‌ی دونفره برنج نگاه کرد. آتش اجاق توی چشم‌های مامان می‌لرزید. مامان نگاهم کرد و گفت: دِ یاالله پسر، شگون نداره! مهمان آقا معطل مانده! سفره را پهن کردم. دیس دیس مامان قیمه و برنج دستم می‌داد و می‌چیدم وسط سفره. مهمانان گرسنه، قاشق قاشق غذا می‌خوردند و من به چشم‌های خندان مامان نگاه می‌کردم که توی مطبخ بالا سر قابلمه نشسته بود و ذکر می‌گفت. سی روز بعد هم قابلمه‌ی قیمه‌نجفی دو نفره مامان زائران یواشکی طریق را دور از چشم سیدالرئیس سیر کرد. مامان دست لای موهایم کشید و گفت: حالا بگو سیدالرئیس حسین یا صدام! دِ یاالله پسر سفره را پهن کن زائر آقا نباید معطل باشه. خندیدم و دیس‌های قیمه نجفی را گذاشتم جلوی مهمان‌های آقا. ✍براساس داستان واقعی به نقل از موکب‌داران طریق‌العلما حسین جانم 🥀 🆔 @beheshtesamen
🍀 قال الرِّضا عليه السلام أَنَّهُ كانَ يَقُولُ لِأَصحابِهِ: عَلَيْكُمْ بِسِلاحِ الْأَنْبِياءِ، فَقيلَ، وَ ما سِلاحُ الْأَنْبِياءِ؟ قالَ عليه السلام: الـدُّعاءُ... امام رضا عليه السلام، همواره به اصحاب خود مى فرمودند: بر شما باد سلاح پيامبران، از او پرسيده شد كه سلاح انبياء چيست؟ فرمود: سلاح انبياء دعا مى باشد. @noor_reza8
ملجا درماندگی و واماندگی ما شمایی آقای امام رضا (ع) سلام @noor_reza8
28.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پرونده ویژه 📍سرود نهضت نوجوانان اربعین 📣 اجرا شده توسط هزاران نوجوان ایرانی در مسیر نجف به کربلا (اربعین ۱۴۰۳) با صدای به کانال نهضت نوجوانان اربعین بپیوندید @nn_arbaeen @nn_arbaeen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏وَ يَهدِيَكَ صِرَاطًا مُستَقِيمًا .. ‏و خدا حسین رو سر راه زندگیت گذاشت برای همین هدایت! :) | @kanoongoharshad ִֶָ 」
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَهُ ☘️ سلام بر تو ای وعده خدایی که خداوند آن وعده را تضمین کرده! سلام بزرگتر کل عالم 🆔@noor_reza8🌱
از ملزومات این روزها دیدن این تابلو از نزدیکه🥺🥺🥺 به وقت سلام عاشقی🕗 السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا(ع) (ع) 🆔@noor_reza8🌱
بیشتر تخم مرغ بخورید؟؟؟؟ چراشو بزن رو تصویر بخون🧐🧐🧐 (ع) 🆔@noor_reza8🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه عالمه دلتنگی🥺 به وقت ساعت عاشقی🕗 السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا(ع) (ع) 🆔@noor_reza8🌱
. . سوم شهریور ۱۳۲۰ را فراموش نکنید . . سحرگاه سوم شهریور ۱۳۲۰ منصورالملک نخست وزیر در خانه بزرگ و مجلل خود خوابیده بود که با صدای پیشکارش از خواب بیدار شد. سفیر انگلیس و روس پشت درب خانه نخست وزیر ایران بودند و به جناب منصور اطلاع دادند ارتش انگلیس از جنوب و روسها از شمال وارد کشور شده اند و ایران دیگر کشور بی طرف نیست. همان صبح گاه برخلاف عادت، جناب نخست وزیر به کاخ رضاشاه رفت و از سلیمان بهبودی خدمتکار امین شاه خواست که اعلیحضرت قَدرقدرت را بیدار کند که مملکت و پادشاهی او در خطر است. چه کسی جرات دارد را بیدار کند؟ وحشتناک تر اینکه چه کسی جرات دارد این خبر را به شاه برساند!! سربازان ارتش فرار کردند، افسرها لباس ها را آتش زدند، جوانان تهرانی سَرهای خود را تراشیدند تا سربازها شناسایی نشوند هر دو لشگر تهران از هم پاشید. رضاشاه از شاهی افتاد و به ژوهانسبورگ تبعید شد. بعدتر انگلیسیها قصد داشتند نواده قاجار را به قدرت بازگرداند اما او که افسر نیروی دریایی ارتش انگلیس بود حتی فارسی نمیدانست با اصرار و زیرکی فروغی انگلیسی‌ها به ادامه حکومت پهلوی رضایت دادند. البته گزینه و چاره ای دیگری هم نداشتند. . تهرانی های جنگ زده ترس عمومی احتمال حضور روس ها در تهران بود انزلی و رشت سقوط کردند انگلیسی ها از جنوب وارد کشور شدند مردم قطحی زده کشور اشغال شده بحران نان و آرد به خیابان ریختند! تصور این بود که رضاشاه طرفدار دارد در دفاع از او آمده اند! قرار است از شاهشان دفاع کنند! اما مردم با پایکوبی فرش ها را در خیابان آویران کردند آویزان کردن فرش برای آراستن شهر سنتی بود که در جشن ها برپا میشود کشور سقوط کرده! قحطی! جنگ! جشن برای چیست؟ جشنِ سقوط شاهنشاه بود رضاشاه از کشور باید برود! مردمی که شاهنشاه را با تمام وجود درک کرده و با او زندگی کرده بودند شاد بودند اما دهه ها بعد منوتو و ایران اینترنشنال مستندهای تاریخی متعددی ساختند که نسل امروز بگوید: روحت شاد! . . سوم شهریور تا ۲۰ شهریور سال ۱۳۲۰ را مطالعه کنید. هیچ گاه برایتان نقل نمی کنند چون اُبهت تصویری که از پهلوی ساخته اند فرومی پاشد. . https://eitaa.com/Politicalhistory
اعمال روز اربعین التماس دعا 🆔@noor_reza8🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوب شد...... السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا(ع) به وقت ساعت عاشقی🕗 (ع) 🆔@noor_reza8🌱
نشانه های مومن درکلام امام حسن العسکری(ع) پنج چیز است: ۱.اقامه ۵۰رکعت نماز در روز(مجموع واجبات ومستحبات) ۲.خواندن زیارت اربعین ۳.انگشترعقیق دردست راست کردن ۴.درسجده پیشانی بر خاک نهادن ۵.بسم الله الرحمن الرحیم رادرنماز بلند گفتن (ع) 🆔@noor_reza8🌱🖤
زیارت اربعین - محمود کریمی.mp3
10.17M
🎙 زیارت اربعین با نوای حاج محمود کریمی 🆔@noor_reza8🌱🖤
میگویم ازکنار زیارت نرفته ها بالا گرفته کار زیارت نرفته ها اشک ونگاه حسرت وتصویرکربلا این است روزگار زیارت نرفته ها کم میشود اگرچه به انواع مختلف هرسال از شمار زیارت نرفته ها اماهنوزاین«منِ»بیچاره مانده است در جمع بی قرار زیارت نرفته ها امسال اربعین همه رفتندومانده بود هیات در انحصار زیارت نرفته ها انگار بین هیات ماهم نشسته بود زهرا(س)به انتظارزیارت نرفته ها در روز اربعین همه ماراشناختند با نام مستعار «زیارت نرفته ها» اما هزارمرتبه شکرخدا که هست مشهد در اختیار زیارت نرفته ها باب حسین(ع)قسمت آنانکه رفته‌اند باب الرضا(ع)قرارزیارت نرفته‌ها غم می‌خورم برای دل رهبرم که هست تنها طلایه دار زیارت نرفته‌ها 🆔@noor_reza8🌱🖤
پیامبراکرم(ص): ای‌علی؛ هروقت‌نمازت‌رسید آماده‌شو،وگرنه‌شیطان توراسرگرم‌می‌کند! 🆔@noor_reza8🌱✨