eitaa logo
هیئت نورالزهرا(س)
5.7هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
اطلاع رسانی زمان و مکان مراسم هیئت نورالزهرا(س) @Adnooralzahra
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 از وقتی که مصاحبه روح‌الله زم رو دیدم و اینکه گفت روزی هجده ساعت واسه کانال آمدنیوز فعالیت می‌کرده انگار کسی کنج ذهنم نشسته و مدام یه جمله‌هایی رو تکرار می‌کنه... ➖ زمستان شما را به جنگ فرا می‌خوانم می‌گویید هوا سرد است... ➖ تابستان شما را به جنگ فرا می‌خوانم می‌گویید هوا گرم است... ➖ ای مردنمایان نامرد! کودک صفتان بی‌خرد... ➖ چقدر دوست داشتم شما را هرگز نمی‌دیدم و هرگز نمی‌شناختم... 🔹 به خودم فکر می‌کنم و اعتقادات و ادعاهام، به امثال زَم فکر می‌کنم و اعتقادات و ادعاهاشون. البته الان مسئله من قضاوت‌شون نیست؛ که هر آدمی مسئول رفتار و کردار خودشه و برای اونچه که مسئوله باید پاسخگو باشد. چیزی که ذهنم رو درگیر خودش کرده همون هجده ساعته! 💢 باز به خودم فکر می‌کنم و به زَم... نگاهم به زاویه‌ای می‌مونه که از تفکر و اعتقاد من تا تفکر و اعتقاد اون در ذهنم شکل می‌گیره و دوباره صدایی در گوشم نجوا می‌کنه و تمام وجودم رو ویران می‌کنه. ➖ به خدا دوست داشتم معاویه شما را با نفرات خود مانند مبادله درهم و دینار با من معامله می‌کرد. ده نفر از شما می‌گرفت و یک نفر از آنها به من می‌‌داد. 🕗 هر بار که به خودم فکر می‌کنم چیزی در من نهیب می‌زنه که تو برای چیزی که اعتقاد و ایمان و تفکرته چند ساعت از روزت رو وقت میذاری؟ ❓ از این منظر امثال زَم کجای زندگی‌شون ایستادند و تو کجا...؟ ⚠️ نکنه کسی که دم از حُب و عشق و ولایتش می‌زنی آرزو کنه ده نفر مثل تو را با یکی مثل زَم عوض کنه... کجای این معامله ایستادی...؟ و تا کجا پای امام زمانت می‌ایستی...؟ 📎 @nooralzahra5
برسد به دست خودم.pdf
278K
📌 📬 آقای پستچی میشه خواهش کنم این نامه رو به دستم برسونین؟ هر چقدر پول بخواین بهتون میدم. خیلی برام مهمه. 🔺 فقط امیدوارم تا اون موقع گم نشده باشم... 📎 👌 @nooralzahra5
📱 یک وقتایی تنهایی و کسی حواسش بهت نیست، گوشیتو برمیداری و میری تو اینستاگرام، می‌خوای بری یک سری به پست‌های دوستات بزنی، اما شیطان میاد سراغت؛ کارش همینه! وسوسه... فکر گناه میندازه به جان و دلت. 💢 اما یک لحظه صبر کن. فقط یک لحظه! 📖 تو این لحظه به این آیه فکر کن: «لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ؛ چشم‌ها او را نمی‌بینند؛ ولی او همه چشم‌ها را می‌بیند...» (انعام / ۱۰۳) 👁 خدا الان حواسش بهت هست. تازه چشم‌های امام زمان هم بهت توجه میکنن! حالا بازم دلت میاد به شیطان بگی چشم؟ 🔆 یک نفس عمیق بکش و شیطان رو لعنت کن تا از فکرت بره بیرون... امام زمان، یارِ پاکدامن می‌خوان، یکی مثل عباس! 📎 @nooralzahra5
هیئت نورالزهرا(س)
سلام علیکم پیرو اطلاعیه جمع آوری هزینه ی چرخ خیاطی جهت جوانی که جویای کار است و کاملا موثق و تحقیق
⚠️ روایت یک داستان واقعی! 🎒 چند روز پیش کیف مدرسه‌ای پسر و دخترم رو دادم برای تعمیرات. نو بودند ولی بند حمایل و یکی از زیپ‌های هرکدوم خراب شده بود. کاغذ رسید‌ رو از تعمیرکار تحویل گرفتم و قرار شد یکی دو روزه تعمیرشون کنه و تحویلم بده. 💵 دو روز بعد، حدود ساعت ۱۱ شب برای تحویل کیف ها مراجعه کردم. هر دو تا کیف تعمیر شده بودند. کاغذ رسید رو تحویل دادم و خواستم هزینه تعمیر رو بپردازم که تعمیرکار به من گفت: «شما میهمان امام زمان هستید! هزینه نمی گیرم، فقط یه تسبیح صلوات نذر ظهورش بخونید!» 📿 از شنیدن نام مولا و آقایمان، کمی جا خوردم! گفتم: «تسبیحِ صلوات رو حتما می‌خونم، ولی لطفا پول رو هم قبول کنید! آخه شما زحمت کشیده‌اید و کار کرده‌اید.» گفت: «این نذر چند سال منه. هر صدتا مشتری، پنج تای بعدیش نذر امام زمانه!» 📋 بعد هم دسته‌ی قبض‌هاش رو به من نشون داد. هر از چندگاهی روی ته‌فیشِ قبض‌ها نوشته شده بود: «میهمان امام زمان!» گفت این یه نذر و قراردادیه بین من و امام زمان و نفراتی که این قبض ها به اونا بیفته؛ هرکاری که داشته باشن، مجانی انجام میشه فقط باید یه تسبیح صلوات نذر ظهور آقا بخونن! 🔹 اصرار من برای پرداخت هزینه، فایده نداشت! از تعمیرکار خداحافظی کردم، کیف‌ها رو برداشتم و از مغازه اومدم بیرون. اون شب رو تا مدت‌ها داشتم به کار ارزشمند و جالب این تعمیرکارِ عزیز فکر می‌کردم... 🔆 به این فکر کردم که اگر همه ما ها در همین حد هم که شده برای ظهور قدمی برداریم، چه اتفاق زیبایی برای خودمون و اطرافیانمون میافته! من تصمیمم رو گرفتم. اولین قدم این بود که این عمل خداپسندانه رو برای دیگران هم نقل کنم. ❓ ما برای امام زمان چه کاری کردیم؟ 🙏 به امید تعجیل در ظهورش صلوات 📎
➖ می‌دانم که کوتاهی‌های من باعث شده تا آمدنت این‌قدر به تاخیر بیافتد؛ می‌دانم امروز و فردا کردن‌های مکررم داغی بر دلت می‌شود؛ می‌دانم که گناهان کوچک و بزرگم اشک تو را جاری می‌کند؛ می‌دانم که... 🔺 ای وای بر من! چه بدبخت و سیه‌روزم! با اینکه می‌دانم این همه ظلم می‌کنم در حَقت... 🔆 ☑️ @nooralzahra5
📌 رسم رفاقت این نیست 🔹 میدونی... نمیشه ادعای انتظارش رو داشته باشی ولی وقتی رفیقت بهت نیاز داشته باشه بهش محل ندی. نمیشه ادعای انتظارش رو داشته باشی ولی مدت‌ها، خانوادت طعم محبت رو ازت نچشیده باشن. 🔸 نمیشه ادعا کنی ولی کلی کتابِ روی هم تلنبار شده رو نخونده باشی و ازشون فقط برای دیزاین اتاقت استفاده کنی. نمیشه ادعای دوست داشتن مهدی رو داشته باشی ولی در کنارش تا نیمه شب بیدار بمونی و نماز صبحت رو قضا کنی. منتظر بودن با دغدغه‌ی خرید جهیزیه لوکس و نداشتن قناعت در تضاده. 🔺 آره... گاهی فقط تصور یار بودنش رو داریم، غافل از اینکه انتظار جز با عمل به خواسته‌های معشوق محقق نمیشه. 📎 ☑️ @nooralzahra5
📌 چقدر تشنه‌ای؟ ⁉️ شما چقدر تشنهٔ پول هستید؟ چقدر تشنهٔ پدر و مادرتون هستید؟ چقدر تشنهٔ بچه‌هاتون هستید؟ چقدر تشنهٔ درس‌هاتون هستید که ۲۴ ساعته ذکر روزتون شده: یه وقت امتحان‌هام رو بد ندم؟! ▫️ حالا روضهٔ یک جمله‌ای بگم؟ صاحب‌الزمان گفتن: «شیعیانِ ما به اندازه (یک لیوان) آب خوردنی، ما را نمی‌خواهند. اگر بخواهند و دعا کنند، فرج ما می‌رسد.» 🔸 خیلی ظلمه‌ها! ماهایی که ادعامون میشه شیعه‌ایم، نماز می‌خونیم، تو قنوت‌هامون میگیم اللهم عجل لولیک الفرج... چطور ممکنه امامِ زمانمون بگه اگه فقط به اندازهٔ یک لیوان تشنهٔ من بودید من ظهور می‌کردم. 📎
📌 حرفای ناخودآگاهِ تهِ دلت چیه؟ ❤️ هر کدوم از ما پشتِ درِ قلبمون یک درونی داریم که معطل مونده! یک دکتر بیهوشی تعریف می‌کرد: «اکثر آدما وقتی بیهوش میشن به هوش که میان حرفای ناخودآگاه می‌زنن... ◽️ یکی فحش می‌ده، اون یکی داد و بیداد می‌کنه، یکی از قرضاش میگه... اما این وسط یک نفر بود که مرتّب شعر برای آقا امام زمان می‌خوند! تمامِ عواملِ اتاق عمل رو شگفت زده کرده بود. اصلا تو حالِ خودش نبود ولی حرف‌های ناخودآگاهِ ته دلش رو میزد» 🔆 ما هم مدهوش بشیم از این حرف‌ها می‌زنیم؟ مدهوشِ مرگ بشیم همین حرف‌ها رو می‌زنیم؟ بشیم مثل اون بچه بسیجی که تو عملیات بیت‌المقدس رو تانک پشت تیربار نشسته بود، گلوله که خورد وسط سینه‌اش، اولین کلمه‌ای که گفت این بود: «علی!» دو مرتبه دیگه‌ام اسم علی رو برد بعد گفت: «آخ سوختم!» 🔰 کاش اگه ضربه‌ای به دلِ ما بخوره اولین کلمه‌ای که میاد بیرون «یا مهدی» باشه... کاش تا ما رو از خواب بیدار می‌کنن بگیم آقا اومد؟ بگن: «آقا چیه؟! آقا کجا بود؟» بگیم: «هان ببخشید!! حواسم نبود...» 🔺 آره حواست نبود ولی تو این «حواسم نبود»هات چه حرف‌های قشنگی می‌زدی... 📎
📌 حرفای ناخودآگاهِ تهِ دلت چیه؟ ❤️ هر کدوم از ما پشتِ درِ قلبمون یک درونی داریم که معطل مونده! یک دکتر بیهوشی تعریف می‌کرد: «اکثر آدما وقتی بیهوش میشن به هوش که میان حرفای ناخودآگاه می‌زنن... ◽️ یکی فحش می‌ده، اون یکی داد و بیداد می‌کنه، یکی از قرضاش میگه... اما این وسط یک نفر بود که مرتّب شعر برای آقا امام زمان می‌خوند! تمامِ عواملِ اتاق عمل رو شگفت زده کرده بود. اصلا تو حالِ خودش نبود ولی حرف‌های ناخودآگاهِ ته دلش رو میزد» 🔆 ما هم مدهوش بشیم از این حرف‌ها می‌زنیم؟ مدهوشِ مرگ بشیم همین حرف‌ها رو می‌زنیم؟ بشیم مثل اون بچه بسیجی که تو عملیات بیت‌المقدس رو تانک پشت تیربار نشسته بود، گلوله که خورد وسط سینه‌اش، اولین کلمه‌ای که گفت این بود: «علی!» دو مرتبه دیگه‌ام اسم علی رو برد بعد گفت: «آخ سوختم!» 🔰 کاش اگه ضربه‌ای به دلِ ما بخوره اولین کلمه‌ای که میاد بیرون «یا مهدی» باشه... کاش تا ما رو از خواب بیدار می‌کنن بگیم آقا اومد؟ بگن: «آقا چیه؟! آقا کجا بود؟» بگیم: «هان ببخشید!! حواسم نبود...» 🔺 آره حواست نبود ولی تو این «حواسم نبود»هات چه حرف‌های قشنگی می‌زدی... 📎
📌 شن و صدف 🏝 یه وقتایی بین شن و ماسه‌های ساحل دریا کلی صدف‌های قشنگ هست. صدف‌های سفیدی که با شن‌های ساحل مخلوط شدن. حتی ممکنه بعضی‌هاشون زیر اون همه شن دفن شده باشن. 🔹 وقتی یه مشت صدف رو توی یه صافی بریزی و صافی رو محکم تکون بدی همهٔ شن‌ها روی زمین می‌ریزه و صدف‌ها می‌مونن. مسائل و مشکلات آخرالزمان هم از جنس همون تکون‌های صافی هست که خدا پیش میاره تا شن و ماسه‌ها بریزن و یاران خالص حضرت بمونن. 🔻 از تکون‌های صافی خدا که شبهه‌ها و مشکلاتن نباید ترسید چون صدف‌ها می‌مونن. فقط باید نگاه کرد دلمون مثل سفیدی صدف هست یا... 📎
📌 حق‌الناس که فقط پول نیست 💰 تا اسم « » میاد فوری یاد پول و بدهی می‌افتیم. بعد هم با افتخار می‌گیم «خب خدا رو شکر من که حق کسی رو نخوردم» 🔻 چرا فکر نمی‌کنیم خیلی چیزها می‌تونه حق‌الناس باشه؟ مثلا رعایت نکردن حجاب،  کردن، گرفتنِ وقت دیگران یا شکستن دلشون... حالا اگه این دلی که شکستیم  دل امام زمانمون باشه چی؟ 📎
📌 بیایید یکم اذیت شیم 👈 بدیِ چیزای خوب اینه که وقتی نیستن آدم رو خیلی اذیت می‌کنن... مثل مادر و پدر، مثل آب، مثل خورشید و... 🔻 و توی این مثال‌ها یکی هست که با این جمله، جور در نمیاد یعنی همین الان نیست و ما اذیت نیستیم. شاید اونقدر که از خوبی‌های مادر و پدر و خورشید و آب می‌دونیم هنوز چیزی از خوبی‌هاش نمی‌دونیم. 📎
📌 فاصلۀ بی‌فاصله ❤️ شما در راه امام ‌زمانتان از چشمانتان گذشتید و من چشمانم را به غبار گناه، آلوده کردم. شما در قلبتان حسینیه‌ای بنا کردید و من قلبم را به حراج دنیا گذاشتم. شما عمرتان را وقف امام زمانتان کردید و من عمرم را به بهایی ناچیز فروختم. 🔆 شما باعث خشنودی و لبخند رضایت امام ‌زمانتان می‌شدید و من چه بی‌رحمانه با گناهانم باعث گریۀ حضرت می‌شوم... 💕 و حال، فاصلۀ بی‌فاصلۀ شما با حضرت، بین‌الحرمین است و عبادتگاه عاشقان اما فاصلۀ من با حضرتِ صاحب به اندازۀ گناهانم است. 🔰 خوب می‌دانم که با کریمان کارها دشوار نیست؛ حر آزادانه به سمت یار برگشت و عاشقانه بندۀ او شد. راه برگشتن من هم باز است و حضرت دوست، مشتاق بازگشتِ‌ من... 📎 ؛ ویژهٔ ولادت و طرح
📌 همّت نداریم 🔅 اگر یک ذره از همّت این‌ صیهونیست‌ها رو‌ ما‌ داشتیم‌ الان آقامون اومده بود. نیّتمون‌ خوبه‌ها‌، همّتش ‌رو نداریم... 💢 اون‌ها دست در دست هم، صبح تا شب تلاش ‌می‌کنن دنیا رو نابود‌ کنن ما دست رو دست گذاشتیم از پس تنبلی‌های خودمون هم برنمیایم چه برسه به اتحاد و زمینه‌سازیِ ظهور. 👊 ؛ در شب ولادت حضرت صاحب الزمان. یکشنبه ۸ فروردین، ساعت ۲۱ الی ۲۴ با هشتگ
•┈┈┈••✦﴾﷽﴿✦••┈┈┈• ❣اگر زندگی را یک رمضان بدانیم، پایانش عید خواهیم داشت. ‌ * ‌ 🎈ما انسان‌ها ذاتا تاجریم، اهل معامله. ‌ 🔹حتی آدمهایی که دلیل بودنشان را فراموش کرده‌اند و سرخورده‌اند از تکرار، اگر بازگردند و دوباره این معامله به آنها پیشنهاد شود ردش نخواهند کرد. ‌ ذات ما اینطور است، ما تاجریم، نه کارمند. ما انسانیم، اهل ریسک کردن. ‌ 🔹و چون اهل معامله‌ایم، خداوند همیشه برای ما پیشنهادهای خاص دارد. همیشه راه‌هایی برای جبرانِ زیان هست، برای سود بیشتر. ‌ 🔹یکی‌اش همین رمضان. یک موسم برای جبران. یک پیشنهاد ویژه: سی روز تلاش، باپاداشی ویژه ...ده شب پایانی پیشنهادها بهتر هم می‌شود. یک شب عبادت کن، هزار ماه پاداش بگیر. ‌ ‌ 🔹رمضان انگار یک زندگی فشرده است. یک فرصت بزرگ که میانه‌اش پر است از پیشنهادهای خاص و راه های جبران که پایانش مهمتر است و حساس تر مانند پایان رمضان ‌ 🔹زندگی مانند رمضان است، اگر خوب پیش رفتی پایانش عید خواهیم داشت. یک ضیافت بزرگ، جشنی شاد و باشکوه... یک عید ابدی.
📌 به نظر شما جوابش چیه؟ ✍ داشتم جدول حل می‌کردم، یک جا گیر کردم: «حَلّٰال مشکلات است؛ سه حرفی» 👨‍💼 پدرم گفت: معلومه، «پول» گفتم: نه، جور در نمیاد. 🧕 مادرم گفت: پس بنویس «طلا» گفتم: نه، بازم نمیشه. 🧖‍♀ تازه‌عروس مجلس گفت: «عشق» گفتم: اینم نمی‌شه. 💁‍♂ دامادمون گفت: «وام» گفتم: نه. 👮‍♂ داداشم که تازه از سربازی اومده گفت: «کار» گفتم: نُچ. 👵 مادربزرگم گفت: ننه، بنویس «عُمْر» گفتم: نه، نمی‌خوره هرکسی درمانِ دردِ خودش را می‌گفت، یقین داشتم در جواب این سؤال، ▪️ پابرهنه می‌گوید «کفش» ▪️ نابینا می‌گوید «نور» ▪️ ناشنوا می‌گوید «صدا» ▪️ لال می‌گوید «حرف» و... 🔺 اما هیچ‌کدام جواب کاملی نبود. 💐 جواب «فَرَج» بود و ما هنوز باورمان نشده: تا نیایی گِره از کارِ بشر وا نشود... اللهم عجل لولیک الفرج 📎 ؛
📌 سحر را نزدیک باید کرد 👂 می‌شنوی؟ یا تو هم مثل من گوشَت را دردِ دنیا پُر کرده است؟ صدای گریهٔ کودکان یَمن است که فلک را هم شکاف داده... 🕊 زیتون‌های فلسطین چند وقتیست در خون غوطه می‌خورند و قحطی‌زدگانِ آفریقا در طلبِ نان، جان می‌دهند. 🌅 میان ظلم و ظلمت دلم زنگار گرفته... در اوج‌ شب ظلمانی به سر می‌بریم. بارها نوشتیم: «سحر نزدیک است...» اما هنوز از ظلمت دنیایمان کاسته نشده. نوشتیم و فراموش کردیم «سحر را نزدیک باید کرد.» 🔒 انگار قفل ظهور همین انفعالِ نهفته در انتظارمان است... خسته نشدیم از سکوت. وقت فریاد دادخواهی رسیده. وقت تلاشی خستگی‌ناپذیر برای نزدیک کردن ظهور. 🔺 برخیز که امام یار می‌خواهد و یار، هر دَم وسط میدان است نه در خواب غفلت. 📎
📌 چرا همه عاشق اند؟ ⁉️ که چرا همه عاشق حضرت عباس‌اند؟ مسلمون و مسیحی و... هم نداره. 👈 مطمئناً علتش زورِ بازو و چشم و ابرو نمی‌تونه باشه؛ می‌مونه غیرت و وفاداری! چون عبّاس تا آخرین لحظه به امامش وفادار بوده این‌ همه طرفدار داره. 🔘 ؛ ویژهٔ
⏰ تا کِی زمان بخریم ⚠️ دشمن تا بیخ گوشمان آمده بود. راهبرد بنی‌صدر این بود: «به دشمن زمین بدهیم، زمان بخریم!» و اگر امثال باکری‌ها، همت‌ها و... نبودند، وعدهٔ یک‌هفته‌ای صدّام محقق می‌شد. 🔺 حالا پس از گذشت ۱۱۸۳ سال از غیبت امام زمان، باید کاری کنیم که خدا روی قولمان حساب باز کند و منجی‌اش را بفرستد. تا کی باید زمان بخریم؟! 📎 ؛ ویژهٔ هفتهٔ ☑️
- - مواظب‌دلت‌باش👀‼️ وقتۍاز‌خدا‌گرفتیش‌پاڪِ‌پاڪ‌بود .. مراقب‌باش‌با‌گناه‌سیاهش‌نکنے آلوده‌اش‌نکنی!! حواست‌باشه‌به‌خاطر‌یه‌چت یه‌لذت‌زودگذر .. یه‌لکہ‌ےِسیاه‌زشت‌نندازےرو‌دلت کہ‌دیگہ‌نتونےپاکش‌کنی💔! دلت‌قیمتیہ‌ رفیق‌مراقبش‌باش🖐🏻
📌 با وجود گناهانم هنوز امید دارم... 🔸 تو گناه کنی و گرم غفلت باشی و گوشه‌ای کسی که پدرانه دوستت دارد برای گناهانت اشک بریزد؟ این است رسم وفا؟ او امام است. اصالت زندگی‌ات؛ همان که سال‌هاست نمک سفره‌اش را می‌خوری... 🔹 تو را نمی‌دانم؛ اما من دیگر طاقت اشک‌هایش را ندارم. با وجود گناهانم هنوز امید دارم، وقتی هنوز انتظار بازگشتم را می‌کشد، یعنی اگر بازگردم و مسیر یار شدن را بپیمایم بی‌گمان لشکرش برای من هم جا دارد. 🔺 مسیر تباهی را از جایی باید قطع کرد... برمی‌گردم سوی امامی که سال‌هاست انتظارم را می‌کشد. ؛
🔸 پسر: پدر چرا بعضیا با اسلام مخالف هستن؟! 🔹 پدر: اسلام کهنه‌ست، مال اعراب ۱۴۰۰ سال پیشه و خرافه‌ست پسرم... فقط گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک. 🔸 پسر: جمله ای که گفتین از کیه؟ 🔹 پدر: زرتشت گفته 🔸 پسر: زرتشت کی هست؟ 🔹 پدر: پیغمبر ایرانیه که ۲۵۰۰ سال پیش زندگی می کرده. 🔸 پسر: این که خیلی کهنه تره! 🔹 پدر : 😕 🔸 پسر: پدر، یعنی الان ما باید زرتشتی باشیم؟ 🔹 پدر: آره دیگه، دین عربا ارزونی خودشون، اونا به ایران حمله کردن و به زور ما رو مسلمون کردن. 🔸 پسر: پس چرا وقتی مغول حمله کرد ما بودایی نشدیم یا وقتی اسکندر ایران رو فتح کرد مسیحی نشدیم، تازه اگه حمله ی یه مهاجم به یه کشور دیگه مساوی باشه با پذیرفتن دین مهاجمین از سوی مردم اون کشور، چرا وقتی ایرانی ها، رومی ها رو شکست دادن مردم روم زرتشتی نشدن؟! از این گذشته اندونزی بزرگترین کشور مسلمونه، عربا که دیگه به اونجا حمله نکردن، پس چه جوریه که همه مسلمونن؟! اونجا که دیگه شمشیری تو کار نبوده! 🔹 پدر: 😕 🔸 پسر: پدر، این کوروشی که تو این همه ازش تعریف میکنی راستی راستی کبیر بوده؟! 🔹 پدر: آره پسرم، خیلی بیشتر از اونی که فکرشو میکنی کبیر بوده. 🔸 پسر: پس چرا هیچ ادیب و دانشمندی یا هیچ شاعری اسمی ازش نبرده؟! مثلا چرا اسمی ازش تو شاهنامه ی فردوسی نیست، یا تو این همه شعر از حافظ و سعدی و مولوی و سنایی و عطار و رودکی و خیلی های دیگه هیچ اثری از این عمو کوروش نیست؟! 🔹 پدر: 😕 🔸 پسر: پدر، مگه دیشب اون آقاهه تو ماهواره نمی گفت یه ایرانی اعتقاداتشم باید ایرانی باشه و دین عرب بدرد خودش میخوره؟ 🔹 پدر: آره میگفت، خوبم میگفت. 🔸 پسر: اما پدر، خود آمریکایی ها و اروپایی ها که ادعا میکنن مسیحی هستن؟ 🔹 پدر: خب که چی؟ 🔸 پسر: پس چرا اونا خودشون پیرو دینی شدن (مسیحیت) که منشأش از یک کشور دیگه در آسیا است؟! چرا مسیحیت برای اونا بیگانه نیس، و کلی هم براش تبلیغ میکنن، اما اسلام برای ما باید بیگانه باشه؟! 🔹 پدر: 😕 🔸 پسر: پدر، یه سوال دیگه... 🔹 پدر: نه دیگه کافیه! ♦️امیرمومنان امام علی (ع) : اندکی حقیقت، نابود کننده ی بسیاری از باطل هاست. ✨
📌 تمرین یار شدن برای امام زمان 🔸 زمین و آسمان در اختیار اوست به اذن خدا. نهایت ایمان است و عطوفت، نمی‌شود دوستش نداشت. من در عجبم که او چرا دوستم دارد؟ در لحظه‌های پر گناهم، نظاره‌گرم بود، به‌جای من گریست، به‌جای من توبه کرد و بارها شرمنده شد. اما هنوز هوایم را دارد. در همان لحظه‌های پر شکوه اشک و توبه، دوست داشتنش را احساس می‌کنم که اگر هوایم را نداشت چه بسا نه اشکی بود و نه توبه‌ای... 🔹 اما دیگر از تباهی خسته‌ام. طاقت اشک‌های امام را ندارم و امروز می‌خواهم که اراده‌ام خط بطلانی باشد بر گذشتۀ تباه شده‌ام. امروز، روز تولد من است. آغازی زیبا برای تمرین یار شدن. مسیر «شدن» اگر چه سخت است ولی لذتی دارد وصف‌ناشدنی. 🔸 ای اصالت زندگی که شاید سال‌ها منتظر بیعت من بوده‌ای! در همین لحظه که بی‌گمان نظاره‌ام می‌کنی با شما عهد می‌بندم خود را برای یاری‌ات آماده کنم‌. ؛
📌 فقر 🔸 می‌شنوی این صدای مهیب را؟ صدای «فقر» است که همه‌جا پیچیده. فقر تنها در کاسه‌های خالی و کفش‌های پاره معنا نمی‌شود؛ فقر به محله‌های بالای شهر هم سرک می‌کشد. فقر همان خاکیست که سال‌هاست روی قرآن نشسته است. فقر همان رشوه‌ایست که حق مظلوم را پایمال می‌کند. 🔹 فقر همان سخن نابه‌جاییست که دل می‌شکند. فقر همان وجدانیست که چشم روی فقیران می‌بندد و تنها به خواستۀ نفس گوش می‌سپارد. فقر همان هم‌رنگ شدن با جماعتیست که هرروز تو را به رنگی می‌خواهد. 🔸 فقر واقعی، نبود فرهنگ است، فراموش کردن اصالت است و ما سال‌هاست در این فراموشی غوطه می‌خوریم، انگار یادمان رفته اصالت زندگی‌مان با یاد و رضایت امام، رونق می‌گیرد‌. راستی اماممان را به کدام بهانۀ فقیرانه فروخته‌ایم؟ ؛
👹 هالووین 🔹 کوروش آسوده بخواب که ما بیداریم، تا فرهنگ اصیل ایرانی و نجیب تو را با نقاب هیولا و پوشیدن لباس‌های بی‌هویت نادیده بگیریم! 🔸 آخرالزّمان درست همین روزهاست وقتی واقعیت را گم می‌کنی و به جای اینکه در قصر بلورین وجودت دنبالش بگردی، بین زباله‌ها آن را جستجو می‌کنی.
👨🏻‍🏫 معلم در کلاس از دانش آموزان سؤال کرد: ❓به نظر شما چه کسانی نماز نمی‌خوانند؟ 🔸 دانش آموز اولی (از روی معصومیت) گفت: کسانی که مرده‌اند. 🔹 دومی (از روی ندامت) گفت: کسانی که نماز خواندن بلد نیستند. 🔸 سومی جواب معقولی داد گفت: کسانی که مسلمان نیستند. 🔹 چهارمی گفت: کسانی که کافر هستند نماز نمی‌خوانند. 🔸 پنجمی گفت: کسانی که از خداوند نمی‌ترسند نماز نمی‌خوانند. 💭 دانش آموزان جوابشان را دادند ولی من به فکر فرو رفتم... ⁉️ من جزو کدام گروه هستم؟ 1⃣ آیا من مرده‌ام؟ 2⃣ آیا من نماز بلد نیستم؟ 3⃣ آیا من مسلمان نیستم؟ 4⃣ آیا من از پروردگارم نمی‌ترسم؟ 5⃣ آیا مگر من کافرم (نعوذ بالله) که جلوی پروردگارم سجده نمی‌کنم؟؟؟ 🌻 وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ [بقره:۴۵] 👈 از صبر و نماز یاری بگیرید، براستی که این کار گران و مشکل است مگر بر پرهیزگاران و فروتنان. ✨
📌 هل من ناصر امام زمان... ▪️ هل من ناصر امام را جز فاطمه کسی لبیک نگفت، همه خواب بودند هیاهوی کوچه صدای در حتی دود و آتش هم بیدارشان نکرد. 📖
📌 از حرف تا عمل ▪️ آن‌گاه که علی، سالم از دست مهاجمان آزاد شد، زهرا گفت: «روح و جان من سپر بلای جان تو.» ▫️ یااباالحسن! همواره با تو خواهم بود، اگر تو در خیر و نیکی باشی با تو هستم و اگر در سختی باشی باز هم با تو خواهم بود. ▪️ حرف‌های مادرمان زهرا، چقدر شبیه این فراز از زیارت آل یس بود: « یَا مَوْلایَ أَوَّلِکُمْ وَ آخِرِکُمْ وَ نُصْرَتِی مُعَدَّةٌ لَکُمْ...» همان فرازی که فقط لقلقهٔ زبانم بود. ▫️ «عاشق» آن است که حرفش به عمل، ختم شود، وَرنه هر مدّعی لاف‌زنی، عاشق بُود. ؛ ☑️
👌 قیمت زندگی چنده؟؟! فرزندی از پدرش پرسید قیمت زندگی چقدره؟؟؟ 🧔🏻 پدر یک سنگ زیبا بهش داد و گفت: این را ببر بازار، ببین مردم چقدر می‌خرند؛ اگر کسی قیمت را پرسید، هیچ نگو، فقط دو انگشت را بالا بیاور؛ ببین آن‌ها چگونه قیمت‌گذاری می‌کنند. 👱🏻‍♂او سنگ را به بازار برد. نفر اول سنگ را دید و پرسید: قیمت این سنگ چند؟ پسر دو انگشتش را بالا آورد؛ آن‌مرد گفت: دو هزار تومان! آن‌گاه نزد پدرش بازگشت و ماجرا را گفت؛ 🧔🏻پدر به او گفت: این‌بار برو در بازار عتیقه‌فروشان، 👱🏻‍♂آن‌جا وقتی پسر دو انگشتش را بالا برد عتیقه فروش گفت: دویست هزار تومان! این‌بار هم فرزند نزد پدر بازگشت و ماجرا را تعریف کرد. 🧔🏻پدر به او گفت: این‌بار به بازار جواهرفروشان و نزد فلان گوهرشناس برو. وقتی دو انگشتش را بالا برد آن گوهرشناس گفت دو میلیون تومان! آن پسر باز ماجرا را برای پدر تعریف کرد. 🧔🏻 پدر گفت: فرزندم! حالا فهمیدی که قیمت زندگی چنده؟! ⚠️ مهم این است که گوهر وجودت را به چه کسی بفروشی❗️ ✅ قیمت ما به این بستگی دارد که مشتری ما چه کسی باشد . . . 🦋 امیرالمؤمنین علیه‌السلام: بهايى براى جان شما جز بهشت نیست، خود را به کمتر از آن نفروشید. 📚 نهج‌البلاغه، حكمت ۴۵۶ 💌 خداوند متعال نیز می‌فرماید: ❤️ من مشتری شما هستم. 🦋 إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ
🖼 ؛ 🔸 رفاقت همین است همین که با هم مسیر انتظار را هموار کنیم و با هم یک شب جمعه میهمان حسین (علیه‌السلام) شویم رفاقت‌های تو چقدر رنگ خدا دارد؟ 📎