هدایت شده از مسیر مادری
#تجربه_والدگری
منزل خانواده همسرم مهمان بودیم
سفره رو پهن کرده بودیم وقت ناهار بود
داشتم کمک میکردم که سفره رو بچینیم دیدم محیا داره نگاه میکنه
متوجه شدم منظورش اینه که یه چیزی بده منم ببرم بذارم سر سفره
( توی خونه هم اگر خودش تمایل داشته باشه با همکاری هم سفره رو میچینیم)
یه ظرف که توش لیموترش برش خورده بود دادم دستش ، یکم رفت وسط راه ظرف لیموها کج شد و ریخت زمین🤦♀️
نشستم و لیموها رو جمع کردم
حالا گفتگوهای ذهنی من:
ای بابا ای کاش از اول نمیدادم ببره
بچه جان اینکه دیگه کاری نداشت تا سر سفره میبردی دیگه😬
لیموها رو بردم آشپزخونه بشورم و خودم ببرمش سر سفره که اینجا یه لحظه مکث کردم و از خودم پرسیدم
یه لحظه صبر کن و از لنز و نگاه محیا قضیه رو ببین
حالا چی میبینی؟
🔸️اینکه به من یه کاری سپردن و نتونستم درست انجام بدم
چه احساسی تجربه کرده؟
🔸️احساس ناکارآمدی یعنی اینکه من ناتوانم
حالا که اینا رو دیدم لیمو ترش ها رو شستم دیدم وایستاده و منتظره منه
لیموها رو دادم دستش و گفتم "مامان جان لیمو ها لازم بود شسته بشن و شما ببر بذار توی سفره
اگر نیاز داشتی منم همراهتم
(ایندفعه خداروشکر لیموها توی سفره ریختن نه روی زمین😅)
⚠️اینجا لازمه به چند تا نکته حواس بدیم:
✅️ مسائل رو از دید و لنز بچه ها ببینیم
شاید از نظر ما اون کار ارزش زیادی نداشته باشه و خیلی مهم نباشه ولی از نظر بچه ها کاری که انجام میدن تمام دنیای اوناست
اگر بخوایم برای درک بیشتر اونها معادل سازی کنیم باید گفت
ریختن یه لیموترش روی زمین برای بچه همونقدر اهمیت و اضطراب داره که انگار یه مبلغ زیادی از پول ما رو که پس انداز کرده بودیم جلوی بانک ازمون دزدیده باشن
✅️نیاز به حمایت و همراهی
اینکه بچه از ما دریافت کنه که هر اتفاقی بیفته پدر و مادرم حامی و همراهم هستن نه مقابل من (با سرکوفت و تحقیر و سرزنش)
حالا میخواد اون اتفاق خوب باشه یا بد
این همراه و حامی بودنه خیلی خیلی خیلی روی عزت نفس بچه ها اثرگذاره
✅️همراه کردن بچه
یعنی مثلا توی همین تجربه بهتر بود من اجازه میدادم که محیا خودش لیموها رو بشوره (به دلایلی امکان این کار اون لحظه نبود) چرا؟
🔸️چون بچه میگیره که مسئولیت کارشو خودش بپذیره
🔸️ اعتماد به نفسش تقویت میشه
(اینکه یه کاری رو خراب کردم و نتونستم انجامش بدم ولی خودم درستش کردم )
🔸️کم کم و به مرور یاد میگیره که حل مسئله کنه؛ اینکه مسئله من الان چیه؟ و براش با توجه به امکاناتم چیکار میتونم بکنم؟
🔸️تاب آوری و صبوری رو تمرین میکنه
تاب آوری توی این تجربه اینطوری بود که:
باید صبر کنه مامان بغلش کنه ببره جلوی شیر تا بتونه لیموها رو بشوره بعد بذاره توی ظرف تا بتونه دوباره ببره
(برای بچه های بزرگتر میشه یه صندلی براشون گذاشت تا دستشون به شیر آب برسه)
#تجربه_والدگری
❌️انتشار فقط با ذکر لینک کانال❌️
👇👇👇👇
https://eitaa.com/fereshtehabbaszadeh
۱۸ بهمن ۱۴۰۱
هدایت شده از مسیر مادری
🇮🇷💚🇮🇷💚🇮🇷💚🇮🇷💚🇮🇷💚🇮🇷
وضو گرفتم
نیت کردم برای امروز
لباس های خودم و محیا رو آماده کردم که وقتی بیدار شد باهم بریم راهپیمایی
ولی...
بیدار نشد و دوست داشت که بخوابه(بچه ام از ۶ صبح بیدار بود ۸ گرفت خوابید تا الانی که دارم مینویسم براتون😅)
و ما هم به راهپیمایی نرسیدیم🫣
⚠️اینجا جایی بود که من باید انتخاب میکردم⚠️
❌️که تا آخر امروز نیتم یادم بره
یه مامان عصبانی و بد اخلاق باشم که جا موندم از چیزی که براش مدت ها آماده بودم
و هی غُر بزنم و ناله کنم
و بچه ام رو مانعی برای این جاموندنه (البته به ظاهر) بدونم و باهاش وارد جدل بشم
بچه بنده خدا هم از همه جا بی خبر پیش خودش بگه " چی شده که مامان امروز با من خوب نیست؟"
"چرا باهام بازی نمیکنه؟"😔
✅️یا نه انتخاب کنم که این نیت آدم هاست که اونها رو به اصلِ عمل میرسونه نه خودِ عمل به تنهایی...
و انتخاب کنم که تا آخر امروز از هر کاری برای شادی و خوشحالی محیا دریغ نکنم
و یه روز به یادموندنی رو باهم بسازیم
و آخر شب به خودم خداقوت بگم بابت مادری کردن امروزم😊
🔻خیلی از افراد به خاطر شغلشون، شرایطشون و.. نمیتونن حضور پیدا کنن ولی دلهاشون توی راهپیمایی هست و یقینا این نیت براشون ثبت میشه
✅️اینارو گفتم که بگم اگر به هر دلیلی نتونستی توی این روز بزرگ حضور داشته باشی فکر نکن چیزی از دست دادی تو میتونی با نیتت با تک تک قدم های کسایی که توی راهپیمایی ۲۲ بهمن هستن همراه و سهیم باشی💚
✳️البته ما از چند روز قبل توی خونه با محیا پرچم ایران رو توی دستمون تکون میدادیم و تکبیر میگفتیم و شعر" اینجا ایرانه" رو باهم میخوندیم
بچه ام وظیفه خودشو جلو جلو ادا کرده بود برای همین امروز بیدار نشد😂😂🤭
❌️انتشار فقط با ذکر لینک کانال❌️
https://eitaa.com/fereshtehabbaszadeh
#دهه_فجر
#لبیک_یا_خامنه_ای
#تجربه_والدگری
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
هدایت شده از مسیر مادری
#تجربه_والدگری
چند روز پیش که گفتم اولین مواجه محیا با برف بود وقتی از ماشین پیاده شدیم محیا بغلم بود. سفت منو چسبیده بود.
خیلی با تعجب به برفا نگاه میکرد.
پیش خودم گفتم خب بچه تا حالا برف ندیده دیگه بایدم تعجب کنه.
یکم که باهم حرف زدیم گفتم "حالا مامان بیا از بغلم پایین تا راه بریم"گفت "نه"
یکم بهش زمان دادم
همسرم باهاش صحبت کرد
باز هم بهش زمان دادم اما دوباره دوست نداشت از بغلم پایین بیاد😒
(به خاطر کمر دردی که داشتم نمیتونستم توی بغلم نگهش دارم و بغل همسرم هم نمیرفت)
دوباره بهش زمان دادم با فعالیت هایی مثل دست زدن به برف و لمسش و صحبت کردن باهاش راضی شد که بیاد پایین و راه بریم
و مدام تکرار میکرد که حتما دستشو بگیرم
و میخواست همسرم نزدیکمون باشه.
منم همش کنارش بودم و باهاش همراهی کردم و این باعث شد ارتباط خوبی با اولین تجربه برف بازیش داشته باشه😊
میدونی میخوام تو این تجربه خودم چی بگم؟
اینکه حواس بدیم به چند تا نکته:
✅️نیاز کودک رو ببینیم اینکه الان اون توی یه موقعیت جدید قرار گرفته و نیاز داره که بتونه خودش رو با شرایط تطبیق بده پس بهش فرصت بدیم
حالا یه بچه ای ممکنه یه ربع زمان نیاز داشته باشه یه بچه ای بیشتر و حتی یه بچه ای تا آخر نتونه خودش رو با موقعیت جدید سازگار کنه(این یعنی نیاز داره که براش تکرار اتفاق بیفته تا بتونه با محیط انس بیشتری بگیره)
چون بچه ها توی واکنش به موقعیت های جدید و سازگاری با محیط باهم متفاوتن
✅️اینجور وقتا شروع نکنیم به برچسب زدن به بچه که " چقدر بی ذوقه"
"کم انرژیه" " بی احساسه" "خجالتیه"و...
اینا فقط احساس بی کفایتی به بچه منتقل میکنه
اينکه مامانم نیاز منو ندید
و منو با این ویژگیم نپذیرفت
✅️توی همه اون زمانی که نیاز داره خودش رو تطبیق بده کنارش باشیم و براش نقش یه حامی باشیم
(از اونجایی که ما والدین تنها مرکز امن بچه هامون هستیم با این تجربه جدید اون حجم زیادی از ناامنی رو تجربه میکنه پس نیاز داره که از ما حمایت و همدلی بگیره)
نه یه والد سرزنشگر که بگه:
"هر جا تو رو میبرم همینی"
"خسته شدم از دستت"
"اصلا نمیخواد جایی بریم،
خونه باشی بهتره😤"
این جمله ها فقط مثل یه پُتکی میمونه روی عزت نفس بچه ها.
❌️انتشار فقط با ذکر لینک کانال❌️
https://eitaa.com/fereshtehabbaszadeh
۲۶ بهمن ۱۴۰۱