🍃حاجت روایی ام داود 🍃
مادر داود می گوید: آنگاه امام صادق علیه السلام این دعا را نوشت سپس به طرف خانه ام رفتم و در اقبال الاعمال چنین آمده است: سپس من این دعا را نوشتم و در انتظار حلول ماه رجب و رسیدن ایام مخصوص آن بودم
پس از فرا رسیدن آن ایام مخصوص من روزه گرفتم و همانگونه که امام صادق علیه السلام به من فرموده بود، دعا کرده و آن اعمال را بجای آوردم و پس از خواندن نماز مغرب و عشاء افطار نمودم سپس -در نیمه شب- مقداری نماز خواندم، آنگاه خوابیدم.
پس از خواب رفتن در عالم رؤیا اشخاصی از ملائکه و انبیاء و صلحاء و پاکانی - را که در جملات آن دعا از آنها یاد شده و بر آنها درود و صلوات فرستاده بودم-مشاهده نمودم و همچنین-در این رؤیا-پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله را نیز مشاهده کردم که آن حضرت به این مضمون-به من فرمود:
-ای دخترم-ای مادر داود تو را بشارت و مژده می دهم و بدانکه این ملائکه و انبیاء و صلحائی که می بینی همه آنها به یاری آمده اند و همه آنها برایت استغفار می کنند و همه آنها براورده شدن حاجت ات را به تو مژده می دهند
و من تو را به مغفرت و رضوان الهی نوید می دهم و خبر حفظ سلامتی فرزندت و بازگشت او به سویت را به تو بشارت می دهم -انشاء الله-
مادر داود می گوید: در این هنگام از خواب برخاستم و به خدا سوگند که مدت زمانی -بیشتر از پیمودن مسیر عراق تا مدینه- نگذشت که فرزندم به نزدم آمد
.🍃جریان آزادی پسر ام داود 🍃
و پس از آنکه دعایم مستجاب شد و فرزندم به نزدم آمد او جریان آزادی خود را اینچنین شرح داده و گفت:-ای مادر-من در حالی که در عراق-در تنگ ترین زندانها-محبوس بودم و در غُل و زنجیر قرار داشتم و در حالی که از نجات خود مأیوس شده بودم در نیمه ماه رجب در خواب بودم، که در عالم رویا تو را دیدم که بر جانماز نشسته بودی و اطراف تو انبیاء و صلحاء بودند که آنها تسیبح خدا را بر زبان جاری می ساختند و در میان آنها پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را دیدم که با صورتی زیبا در حالی که لباسی تمیز بر تن داشت و از وی بوی خوش به مشام می رسید به من فرمود:-ای فرزند بانوی نیکوکار- تو را بشارت باد به این که خدای عزّ و جلّ دعای مادرت را در حقّ ات مستجاب نمود.
سپس داود گفت: در این هنگام از خواب بیدار شدم و ناگهان دیدم که پیکی از طرف منصور دوانیقی به نزد من آمد و در همان شب مرا به نزد منصور برد و پس از آنکه به نزد منصور رسیدم او دستور داد تا غُل و زنجیرها را از من باز کنند سپس او به من نیکی کرد و دستور داد تا ده هزار درهم به من بدهند و دستور داد تا مرا بر اسبی تندرو سوار کرده و در سریعترین زمان به مدینه برسانند و اینک-ای مادر-می بینی که من در نزد شماهستم.
مادر داود می گوید: پس از اینکه داود به نزد من آمد او را به خدمت امام صادق علیه السلام بردم و او پس از سلام کردن به حضرت امام صادق علیه السلام ماجرای آزاد شدن خود را برای آن حضرت بیان نمود.
در این هنگام امام صادق علیه السلام به این مضمون فرمود: آن شب منصور دوانیقی حضرت امیرالمؤمنین را در خواب دید و آن حضرت به اوفرمود:
فرزندم را آزاد کن و گرنه تو را در آتش خواهم انداخت.
در این هنگام منصور احساس کرد که در زیر قدمهایش آتشی وجود دارد و در همین حال -با پریشانی- از خواب بیدار شد و دستور آزادی تو را داد.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
https://eitaa.com/noore1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
🎥سخنرانی حاج آقا دانشمند
✍موضوع: امید حیدر کرار بود زینب کبری
27.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ترجمه تصویری قرآن کریم صفحه ۱۱۶
https://eitaa.com/noore1