32.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقایع و اتفاقات روز ۱۵ محرم الحرام
حجت الاسلام نیشابوری
#همراه_با_کاروان_اسرا
#تفسیر
#احادیث_شان_نزول
#ترجمه_تصویری_قران_کریم
https://eitaa.com/noore1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقایع و اتفاقات روز شانزدهم محرم سال ۶۱
#همراه_با_کاروان_اسرا
#تفسیر
#احادیث_شان_نزول
#ترجمه_تصویری_قران_کریم
https://eitaa.com/noore1
🍀🍃🍃🍃🍃🍃
🍃
🍃همراه با کاروان اسرای کربلا از کوفه تا شام🍃
قسمت اول
سید بن طاووس میگوید: چون یزید بن معاویه نامه عبیدالله را دریافت کرد و بر مضمون آن اطلاع یافت، پاسخ آن نامه را فرستاد و به عبیدالله بن زیاد فرمان داد که سر امام حسین علیهالسلام و سرهای یاران آن حضرت را به همراه زنان و کودکان به شام بفرستد.
ابن زیاد محفر بن ثعلبه را خواند و آن سرهای پاک و اهل بیت آن حضرت را به او سپرد، و او آنان را همانند اسیران کفار در حالی که اهالی شهرها به تماشای ایشان و سرهای مبارک میپرداختند، به شام برد
، امام محمد باقر(ع) فرموده است: از پدرم علیبنالحسین علیهالسلام پرسیدم که چگونه او را از کوفه به شام حرکت دادند؟! فرمود: مرا بر شتری که عریان بود و جهاز نداشت سوار کردند و سر مقدس پدرم حسین علیهالسلام را بر نیزهای نصب کرده بودند و زنان ما را پشت سر من بر قاطرهائی که زیراندازی نداشت سوار کردند، و اطراف و پشت سر ما را گروهی با نیزه احاطه کرده بودند، و چون یکی از ما میگریست با نیزه به سر او میزدند! تا آنکه وارد دمشق شدیم
در این نوشتار به بیان منازلی که اهل بیت(ع) بین کوفه تا شام بر آنها گذشتند و حوادث و اتفاقاتی که در این مسیر بر آنان گذشت، میپردازیم:
ترتیب منازلی که اهل بیت در آن منازل فرود آمدند و یا بر آنها گذشتند درست معلوم نیست و در مصادر معتبر نیامده است و در بیشتر آنها کیفیت مسافرت ایشان مذکور نیست و ابن اثیر در کامل بعضی را ذکر کرده و در مقتل ابی مخنف هر یک را مرتبا” نوشته است.
ادامه دارد.....
🍃
🍀🍃🍃🍃🍃🍃
#همراه_با_کاروان_اسرا
#تفسیر
#احادیث_شان_نزول
#ترجمه_تصویری_قران_کریم
https://eitaa.com/noore1
🍀🍃🍃🍃🍃
🍃
🍃همراه با کاروان اسرای کربلا از کوفه تا شام 🍃
۵ – موصل
صبحگاه از راهی دیگر، قصد «کحیل» کرده جانب «جهینه» را در پیش گرفتند و والی «موصل» را از ورود خود باخبر ساختند، وی دستور داد شهر را زینت کرده و گروهی را به بیرون از شهر فرستاد!
مردم گفتند: بدون تردید، این سر حسین بن علی علیهالسلام است که او را خارجی گویند! چهار هزار کس، آماده جنگ شدند تا سر مطهر را از آنان بستانند و زیارتگاهی برپا کنند و والی خود را از دم شمشیر بگذارنند؛ به روایتی گفتند: «تبا” لقوم کفروا بعد ایمانهم اضلاله بعد هدی؟ ام شک بعد یقین ؟»(۲۵) ، مأموران چون از قصد مردم باخبر شدند مسیر خود را تغییر داده و به قصد «تل اعفر و «جبل سنجار»حرکت کردند تا در «نصیبین» منزل گزیدند
۶ – نصیبین
و چون به «نصیبین» رسیدند، منصور بن الیاس به آراستن شهر دستور داد! و آینهها را در کار آرایش بکار بردند! و کسی که سر مقدس امام علیهالسلام با او بود، خواست که وارد شهر شود، ولی اسب او فرمان او را نبرد، اسب دیگر آوردند، آن اسب نیز اطاعت نکرد! تا چند اسب عوض کردند، ناگاه سر مطهر را دیدند که بر روی زمین است! ابراهیم موصلی، آن سر مقدس را برداشت و نیک در آن نگریست تا اینکه آن را شناخت و آنها را ملامت کرد، اهل شهر چون این صحنه را مشاهده کردند، آن سر مقدس را از وی گرفته و او را کشتند و سر مطهر را در بیرون شهر گذاردند و به درون شهر نبردند! و گویا بعدها همانجا که سر شریف افتاده بود زیارتگاه شد.
و در قمقام زخار آمده است: در اینجا سر امام را به مردم نشان دادند! زینب کبری علیها السلام از مشاهده آن صحنه جانخراش، طاقت از دست داد و این ابیات را زمزمه کرد: انشهر مابین البریه عنوه و والدنا اوحی الیه جلیل کفرتم برب العرش ثم نبیه کان لم یجئکم فی الزمان رسول لحاکم اله العرش یا شر امه لکم فی لظی یوم المعاد عویل(۳۱)
ادامه دارد ...
🍃
🍀🍃🍃🍃🍃🍃
#همراه_با_کاروان_اسرا
#تفسیر
#احادیث_شان_نزول
#ترجمه_تصویری_قران_کریم
https://eitaa.com/noore1
🍀🍃🍃🍃🍃🍃
🍃
🍃همراه با کاروان اسرای کربلا از کوفه تا شام🍃
– دعوات
مأموران چون به نزدیک «دعوات» رسیدند، نامهای به والی آنجا نوشته که: ما سر حسین را با خود آوردهایم.
او چون بر مضمون نامه آگاه شد، دستور داد تا در بوقها و کرناها بدمند و خود نیز برای استقبال از شهر بیرون آمد، سپس سر مقدس امام را بر نیزه زده و از دروازهای که آن را اربعین مینامیدند وارد نموده و در یکی از میدانهای شهر آن سر مطهر را از ظهر تا عصر در معرض تماشای مردم قرار دادند، در این شهر نیز گروهی گریان بودند و جماعتی شادی میکردند و میگفتند: این سر خارجی است که بر یزید خروج کرده است!
پس شب در آنجا ماندند، و صبح به طرف «حلب» حرکت کردند. علی بن الحسین علیهالسلام در آن هنگام گریست و این شعر را خواند:
لیت شعری هل عاقل فی الدیاجی
بات من فجعه الزمان یناجی
انا نجل الامام ما بال حقی
ضائع بین عصبه الاعلاج(۳۸)(۳۹)
۱۱ – حلب
در سمت غربی «حلب» کوهی است که آن را «جبل جوشن» مینامند و از آن مس استخراج کرده و به سایر شهرها میفرستادند، و گویند از آن هنگام که خاندان و اهل بیت حسین بن علی علیهالسلام را بدانجا عبور افتاد، آن معدن از بین رفت، زیرا یکی از همسران امام حسین علیهالسلام در دامنه ان کوه، فرزند خود را سقط کرد.
نوشتهاند که: او از اهالی آن معدن آب و نان خواست ولی آنان مضایقه کرده و دشنام دادند! او آنان را نفرین کرد و پس از آن دیگر کسی از آن کوه سود نبرد. و در قسمت جنوب آن کوه، موضعی است که آن را «مشهد السقط» و «مسجد الدکَه» مینامند، و نام آن فرزند سقط شده، محسن بن حسین علیهالسلام است(۴۰)
ادامه دارد...
🍃
🍀🍃🍃🍃🍃
#همراه_با_کاروان_اسرا
.#تفسیر
#احادیث_شان_نزول
#ترجمه_تصویری_قران_کریم
https://eitaa.com/noore1
🍃
🍀🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃همراه با کاروان اسرای کربلا از کوفه تا شام 🍃
قسمت هفتم
– قنسرین منزل راهب نصرانی وداستان مسلمان شدن وی
نطنزی در خصائص نقل کرده است که: مأموران ابن زیاد، بهمراه سر امام حسین علیهالسلام در منزلی به نام «قنسرین» فرود آمدند، مرد راهبی از صومعه خود بیرون آمد و مشاهده کرد که از آن سر مقدس نوری بسوی آسمان ساطع است !
راهب به نزد حاملان سر آمد و ۱۰ هزار درهم به آنان داد و آن سر مقدس را گرفت و به صومعه برد، پس صدائی شنید که هاتفی میگفت: خوشا به حال تو! و خوشا به حال آنکه حرمت این سر را شناخت.
راهب سر برداشت و گفت: یا رب! بحق عیسی، این سر مقدس را اجازه فرما که با من سخن بگوید:
در این هنگام آن سر مقدس به سخن آمده فرمود: ای راهب! چه میخواهی ؟!
راهب گفت: تو کیستی ؟!
آن سر مقدس فرمود: «انا ابن محمد المصطفی و انا ابن علی المرتضی و انا ابن فاطمه الزهراء، انا المقتول بکربلا، انا المظلوم، انا العطشان!» و بعد از این جملات سکوت کرد.
آن راهب صورت بر صورت آن حضرت نهاد و گفت: صورت از صورتت بر نمیدارم تا اینکه بگویی که شفیع من خواهی بود در روز قیامت.
باز آن سر مقدس به سخن در آمد و گفت: به دین جدَم محمد باز گرد.
پس راهب گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انَ محمَد رسول الله» پس آن حضرت شفاعت او را قبول کرد.
چون آن گروه صبح کردند، آن سر مقدس را از راهب گرفته و حرکت کردند، و هنگامی که به میان وادی رسیدند دیدند که آن ۱۰ هزار درهم به سنگ مبدل شده است.
ادامه دارد ...
🍃
🍀🍃🍃🍃🍃
#همراه_با_کاروان_اسرا
#تفسیر
#احادیث_شان_نزول
#ترجمه_تصویری_قران_کریم
https://eitaa.com/noore1
🍃همراه با کاروان اسرای کربلا از کوفه تا شام 🍃
قسمت هفتم
– قنسرین منزل راهب نصرانی وداستان مسلمان شدن وی
نطنزی در خصائص نقل کرده است که: مأموران ابن زیاد، بهمراه سر امام حسین علیهالسلام در منزلی به نام «قنسرین» فرود آمدند، مرد راهبی از صومعه خود بیرون آمد و مشاهده کرد که از آن سر مقدس نوری بسوی آسمان ساطع است !
راهب به نزد حاملان سر آمد و ۱۰ هزار درهم به آنان داد و آن سر مقدس را گرفت و به صومعه برد، پس صدائی شنید که هاتفی میگفت: خوشا به حال تو! و خوشا به حال آنکه حرمت این سر را شناخت.
راهب سر برداشت و گفت: یا رب! بحق عیسی، این سر مقدس را اجازه فرما که با من سخن بگوید:
در این هنگام آن سر مقدس به سخن آمده فرمود: ای راهب! چه میخواهی ؟!
راهب گفت: تو کیستی ؟!
آن سر مقدس فرمود: «انا ابن محمد المصطفی و انا ابن علی المرتضی و انا ابن فاطمه الزهراء، انا المقتول بکربلا، انا المظلوم، انا العطشان!» و بعد از این جملات سکوت کرد.
آن راهب صورت بر صورت آن حضرت نهاد و گفت: صورت از صورتت بر نمیدارم تا اینکه بگویی که شفیع من خواهی بود در روز قیامت.
باز آن سر مقدس به سخن در آمد و گفت: به دین جدَم محمد باز گرد.
پس راهب گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انَ محمَد رسول الله» پس آن حضرت شفاعت او را قبول کرد.
چون آن گروه صبح کردند، آن سر مقدس را از راهب گرفته و حرکت کردند، و هنگامی که به میان وادی رسیدند دیدند که آن ۱۰ هزار درهم به سنگ مبدل شده است.
ادامه دارد ...
🍃
🍀🍃🍃🍃🍃
#همراه_با_کاروان_اسرا
#تفسیر
#احادیث_شان_نزول
#ترجمه_تصویری_قران_کریم
https://eitaa.com/noore1
32.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقایع و اتفاقات روز ۱۵ محرم الحرام
حجت الاسلام نیشابوری
#همراه_با_کاروان_اسرا
#تفسیر
#احادیث_شان_نزول
#ترجمه_تصویری_قران_کریم
https://eitaa.com/noore1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقایع و اتفاقات روز شانزدهم محرم سال ۶۱
#همراه_با_کاروان_اسرا
#تفسیر
#احادیث_شان_نزول
#ترجمه_تصویری_قران_کریم
https://eitaa.com/noore1
🍀🍃🍃🍃🍃🍃
🍃
🍃همراه با کاروان اسرای کربلا از کوفه تا شام🍃
قسمت اول
سید بن طاووس میگوید: چون یزید بن معاویه نامه عبیدالله را دریافت کرد و بر مضمون آن اطلاع یافت، پاسخ آن نامه را فرستاد و به عبیدالله بن زیاد فرمان داد که سر امام حسین علیهالسلام و سرهای یاران آن حضرت را به همراه زنان و کودکان به شام بفرستد.
ابن زیاد محفر بن ثعلبه را خواند و آن سرهای پاک و اهل بیت آن حضرت را به او سپرد، و او آنان را همانند اسیران کفار در حالی که اهالی شهرها به تماشای ایشان و سرهای مبارک میپرداختند، به شام برد
، امام محمد باقر(ع) فرموده است: از پدرم علیبنالحسین علیهالسلام پرسیدم که چگونه او را از کوفه به شام حرکت دادند؟! فرمود: مرا بر شتری که عریان بود و جهاز نداشت سوار کردند و سر مقدس پدرم حسین علیهالسلام را بر نیزهای نصب کرده بودند و زنان ما را پشت سر من بر قاطرهائی که زیراندازی نداشت سوار کردند، و اطراف و پشت سر ما را گروهی با نیزه احاطه کرده بودند، و چون یکی از ما میگریست با نیزه به سر او میزدند! تا آنکه وارد دمشق شدیم
در این نوشتار به بیان منازلی که اهل بیت(ع) بین کوفه تا شام بر آنها گذشتند و حوادث و اتفاقاتی که در این مسیر بر آنان گذشت، میپردازیم:
ترتیب منازلی که اهل بیت در آن منازل فرود آمدند و یا بر آنها گذشتند درست معلوم نیست و در مصادر معتبر نیامده است و در بیشتر آنها کیفیت مسافرت ایشان مذکور نیست و ابن اثیر در کامل بعضی را ذکر کرده و در مقتل ابی مخنف هر یک را مرتبا” نوشته است.
ادامه دارد.....
🍃
🍀🍃🍃🍃🍃🍃
#همراه_با_کاروان_اسرا
#تفسیر
#احادیث_شان_نزول
#ترجمه_تصویری_قران_کریم
https://eitaa.com/noore1
🍀🍃🍃🍃🍃
🍃
🍃همراه با کاروان اسرای کربلا از کوفه تا شام 🍃
۵ – موصل
صبحگاه از راهی دیگر، قصد «کحیل» کرده جانب «جهینه» را در پیش گرفتند و والی «موصل» را از ورود خود باخبر ساختند، وی دستور داد شهر را زینت کرده و گروهی را به بیرون از شهر فرستاد!
مردم گفتند: بدون تردید، این سر حسین بن علی علیهالسلام است که او را خارجی گویند! چهار هزار کس، آماده جنگ شدند تا سر مطهر را از آنان بستانند و زیارتگاهی برپا کنند و والی خود را از دم شمشیر بگذارنند؛ به روایتی گفتند: «تبا” لقوم کفروا بعد ایمانهم اضلاله بعد هدی؟ ام شک بعد یقین ؟»(۲۵) ، مأموران چون از قصد مردم باخبر شدند مسیر خود را تغییر داده و به قصد «تل اعفر و «جبل سنجار»حرکت کردند تا در «نصیبین» منزل گزیدند
۶ – نصیبین
و چون به «نصیبین» رسیدند، منصور بن الیاس به آراستن شهر دستور داد! و آینهها را در کار آرایش بکار بردند! و کسی که سر مقدس امام علیهالسلام با او بود، خواست که وارد شهر شود، ولی اسب او فرمان او را نبرد، اسب دیگر آوردند، آن اسب نیز اطاعت نکرد! تا چند اسب عوض کردند، ناگاه سر مطهر را دیدند که بر روی زمین است! ابراهیم موصلی، آن سر مقدس را برداشت و نیک در آن نگریست تا اینکه آن را شناخت و آنها را ملامت کرد، اهل شهر چون این صحنه را مشاهده کردند، آن سر مقدس را از وی گرفته و او را کشتند و سر مطهر را در بیرون شهر گذاردند و به درون شهر نبردند! و گویا بعدها همانجا که سر شریف افتاده بود زیارتگاه شد.
و در قمقام زخار آمده است: در اینجا سر امام را به مردم نشان دادند! زینب کبری علیها السلام از مشاهده آن صحنه جانخراش، طاقت از دست داد و این ابیات را زمزمه کرد: انشهر مابین البریه عنوه و والدنا اوحی الیه جلیل کفرتم برب العرش ثم نبیه کان لم یجئکم فی الزمان رسول لحاکم اله العرش یا شر امه لکم فی لظی یوم المعاد عویل(۳۱)
ادامه دارد ...
🍃
🍀🍃🍃🍃🍃🍃
#همراه_با_کاروان_اسرا
#تفسیر
#احادیث_شان_نزول
#ترجمه_تصویری_قران_کریم
https://eitaa.com/noore1
🍀🍃🍃🍃🍃🍃
🍃
🍃همراه با کاروان اسرای کربلا از کوفه تا شام🍃
– دعوات
مأموران چون به نزدیک «دعوات» رسیدند، نامهای به والی آنجا نوشته که: ما سر حسین را با خود آوردهایم.
او چون بر مضمون نامه آگاه شد، دستور داد تا در بوقها و کرناها بدمند و خود نیز برای استقبال از شهر بیرون آمد، سپس سر مقدس امام را بر نیزه زده و از دروازهای که آن را اربعین مینامیدند وارد نموده و در یکی از میدانهای شهر آن سر مطهر را از ظهر تا عصر در معرض تماشای مردم قرار دادند، در این شهر نیز گروهی گریان بودند و جماعتی شادی میکردند و میگفتند: این سر خارجی است که بر یزید خروج کرده است!
پس شب در آنجا ماندند، و صبح به طرف «حلب» حرکت کردند. علی بن الحسین علیهالسلام در آن هنگام گریست و این شعر را خواند:
لیت شعری هل عاقل فی الدیاجی
بات من فجعه الزمان یناجی
انا نجل الامام ما بال حقی
ضائع بین عصبه الاعلاج(۳۸)(۳۹)
۱۱ – حلب
در سمت غربی «حلب» کوهی است که آن را «جبل جوشن» مینامند و از آن مس استخراج کرده و به سایر شهرها میفرستادند، و گویند از آن هنگام که خاندان و اهل بیت حسین بن علی علیهالسلام را بدانجا عبور افتاد، آن معدن از بین رفت، زیرا یکی از همسران امام حسین علیهالسلام در دامنه ان کوه، فرزند خود را سقط کرد.
نوشتهاند که: او از اهالی آن معدن آب و نان خواست ولی آنان مضایقه کرده و دشنام دادند! او آنان را نفرین کرد و پس از آن دیگر کسی از آن کوه سود نبرد. و در قسمت جنوب آن کوه، موضعی است که آن را «مشهد السقط» و «مسجد الدکَه» مینامند، و نام آن فرزند سقط شده، محسن بن حسین علیهالسلام است(۴۰)
ادامه دارد...
🍃
🍀🍃🍃🍃🍃
#همراه_با_کاروان_اسرا
.#تفسیر
#احادیث_شان_نزول
#ترجمه_تصویری_قران_کریم
https://eitaa.com/noore1
🍃
🍀🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃همراه با کاروان اسرای کربلا از کوفه تا شام 🍃
قسمت هفتم
– قنسرین منزل راهب نصرانی وداستان مسلمان شدن وی
نطنزی در خصائص نقل کرده است که: مأموران ابن زیاد، بهمراه سر امام حسین علیهالسلام در منزلی به نام «قنسرین» فرود آمدند، مرد راهبی از صومعه خود بیرون آمد و مشاهده کرد که از آن سر مقدس نوری بسوی آسمان ساطع است !
راهب به نزد حاملان سر آمد و ۱۰ هزار درهم به آنان داد و آن سر مقدس را گرفت و به صومعه برد، پس صدائی شنید که هاتفی میگفت: خوشا به حال تو! و خوشا به حال آنکه حرمت این سر را شناخت.
راهب سر برداشت و گفت: یا رب! بحق عیسی، این سر مقدس را اجازه فرما که با من سخن بگوید:
در این هنگام آن سر مقدس به سخن آمده فرمود: ای راهب! چه میخواهی ؟!
راهب گفت: تو کیستی ؟!
آن سر مقدس فرمود: «انا ابن محمد المصطفی و انا ابن علی المرتضی و انا ابن فاطمه الزهراء، انا المقتول بکربلا، انا المظلوم، انا العطشان!» و بعد از این جملات سکوت کرد.
آن راهب صورت بر صورت آن حضرت نهاد و گفت: صورت از صورتت بر نمیدارم تا اینکه بگویی که شفیع من خواهی بود در روز قیامت.
باز آن سر مقدس به سخن در آمد و گفت: به دین جدَم محمد باز گرد.
پس راهب گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انَ محمَد رسول الله» پس آن حضرت شفاعت او را قبول کرد.
چون آن گروه صبح کردند، آن سر مقدس را از راهب گرفته و حرکت کردند، و هنگامی که به میان وادی رسیدند دیدند که آن ۱۰ هزار درهم به سنگ مبدل شده است.
ادامه دارد ...
🍃
🍀🍃🍃🍃🍃
#همراه_با_کاروان_اسرا
#تفسیر
#احادیث_شان_نزول
#ترجمه_تصویری_قران_کریم
https://eitaa.com/noore1