eitaa logo
تربیت فرزند نوردیده
100.7هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
23 فایل
🔸سعی می‌کنم بعد از تحقیق، نکات تربیتی مهمی که به عنوان یک پدر به ذهنم می‌رسه رو براتون بذارم کانال مدیر نوردیده علی طیبیان 👇 https://eitaa.com/ali_tayebiyan تبلیغات نوردیده (محدود🤏) https://eitaa.com/joinchat/2170748928Cb1af80979d کپی فقط با ذکر منبع
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال حمید کثیری
🔴 جایی بین دو جهان نمی‌دونم رمان پسرخاله وودرو رو خوندید یا نه؟! اما من رو با این کتاب شروع کردم و طوری گرفتار شدم که توی حدود یک سال، حداقل صد جلد از بهترین رمان‌های نوجوان رو کنار کارهای دیگه‌ام خوندم. با اینکه پسرخاله وودرو اولی بود اما به نظرم هنوز یکی از بهترین‌هاست. یک کتاب فوق‌العاده و اگرچه توی برخی جاها تطابق فرهنگی نداریم اما واقعاً خوندنیه. یه جایی از کتاب تعبیر خیلی شیرینی داره از ، بهش میگه «جایی بین دو جهان»! بین دو جهان کودکی و بزرگسالی. واقعاً هم همین جوریه. نوجوان نه بچگی‌های داره و نه کاملاً به دنیای آدم بزرگ‌ها وارد شده. دوره خیلی حساسی که همه‌مون تجربه کردیم. سردرگمی‌ها، تغییر روزبه‌روز عقاید، توقعات به‌جا و نابجای اطرافیا، شکل‌گیری تفکر انتزاعی، و تغییرات هورمونی توی بدن، مسئولیت داشتن و تغییر نگاه بقیه و البته سرخوشی‌های دوره کودکی که کامل ازش جدا نشدیم، همه و همه تو دوره نوجوانیه. برای بعضیامون خیلی شیرین گذشت و برای بعضیامون خیلی سخت. چقدر آدم هر روز می‌بینم که کوله‌باری از خاطرات ناجور تو دوره نوجوانی همراه خودشون و خانواده‌هاشون هست. خب، حالا چه کنیم؟! آیا ما برای گذر به سلامت از این دوره فکری کردیم؟! حتما مطلع شدید که هفته گذشته یه همایش رفتار با توی فرهنگسرای خاوران برگزار کردیم. استاد همایش یه فرد بسیار عمیق و پخته بودند و انصافاً سطح جلسه بسیار بالا بود و در عین حال مفاهیم قابل فهمی طرح شد. کسانی که درگیر کار فرهنگی هستن ارزش مباحث بنیادی و البته راهکاری توی جلسه براشون کاملاً مشخص بود. فایل صوتی باکیفیت ۱۱۰ دقیقه‌ای به همراه متن پیاده‌سازی شده جلسه در ۳۳ صفحه موجود هست. اگر شما هم می‌خواید اون جلسه رو تهیه کنید می تونید از طریق آدرس زیر اقدام کنید: yon.ir/nojavan1 . فایل صوتی جلسه فقط ۹ هزار تومن فایل متنی جلسه فقط ۶ هزار تومن فایل صوتی به همراه فایل متنی ۱۲ هزار تومن لطفاً و لطفاً چند بار گوش بدید تا عمق مطلب و دقت نظرهای طرح شده براتون مشخص بشه ... 👈 برای کسانی که فکر می‌کنید نوجوان دارن و این فایل‌ها می‌تونه به دردشون بخوره، این متن رو بفرستید
هدایت شده از کانال حمید کثیری
مردی در قطار گردش به دور شهر می‌نشیند. در هر ایستگاه سرش را از پنجره بیرون می‌آورد و اسم ایستگاه‌ها را می‌خواند و آهِ غمگینی می‌کشد. بعد از طی چهار یا پنج ایستگاه نفر روبه‌رویش با ناراحتی می‌پرسد: «درد و غمی دارید؟» مرد پاسخ می‌دهد: «مسیر را اشتباهی سوار شده‌ام!» مرد روبه‌رو می‌گوید: «خُب چرا پیاده نمی‌شوید؟» مرد می‌گوید: «آخر اینجا حسابی گرم و نرم است.» (برشی از کتاب جسارتِ من بودن، اثر ماتیاس یونگ) ⭕️ حال این روزهایمان چقدر شبیه به این مرد است. ما فقط نظاره‌گریم و ظاهراً از ماشین عافیت پیاده شدن بسیار سخت ... 👈 باید فکر کنم و فکر کنیم ...
هدایت شده از کانال حمید کثیری
ماهایی که درگیر کار زیربنایی هستیم همیشه دنبال فضاهای آروم برای ارتقای فرهنگ عمومی می‌گردیم. همیشه سعی می‌کنیم فضا رو آروم کنیم تا بتونیم تغییراتی هر چند اندک در جهت مثبت ایجاد کنیم اما این دو هفته گذشته اینقدر زیاد و سنگین بوده که فرصت فکر کردن رو هم از همه‌مون گرفته. ما به جای فکر کردن در بهبود روابط، بهبود فرآیندها، بهبود ساختارها و ... مجبوریم مدام در لحظه و برای بحران‌های به وجود اومده فکر کنیم و تا میایم عمل کنیم، بحران بعدی از راه میرسه! در اینجور مواقع هست که افراد تصمیمات بنیادین در زندگی‌هاشون می‌گیرن، تصمیماتی که ممکنه جهت زندگی اون‌ها رو به صورت کامل عوض کنه، اهداف و چشم‌اندازهاشون رو تغییر بده و کاملاً آدم دیگه‌ای از اون‌ها درست بکنه. (البته شاید بعضی‌هام این وسط باشند که زندگی‌شون هیچ تغییری نسبت به قبل نکنه، فقط وقایع رو از بیرون نگاه کنن اما کوچک‌ترین دلیلی برای تغییر روند در زندگی‌شون احساس نکنن، نهایتاً لب پایین‌شون رو یکی دو بار؛ یواش گاز بگیرن!) برای اینکه به خودمون کمک کنیم تا بتونیم هر تهدیدی رو به فرصت تبدیل کنیم، خیلی خیلی مهمه که سیر جزئیات و وقایع ما رو درگیر نکنه! یعنی در عین حال که ازشون مطلع هستیم، مدام دنبال سناریوسازی نباشیم چون ذهن آدمیزاد جوّال هست و طبیعیش اینه که با کنار هم چیدن یکسری جزئیات می‌تونه هزار جور خروجی ازش بگیره. میشه سناریوهایی استخراج کرد که صددرصد با هم در تضاد باشند. پس چی کار باید کرد؟! همیشه باید در عین رصد جزئیات، یک نگاه کلان به مسائل داشته باشیم، همیشه باید جریانی و جبهه‌ای فکر کنیم، همیشه باید سعی کنیم وقایع رو در اون پازل کلان هم ببینیم، نباید گذاشت جزئیات باعث بشه جای جبهه‌ها با هم عوض بشه. اگه اینجوری بشه به احتمال خیلی بالا تصمیماتی که می‌گیریم همه‌جانبه نیست و شاید سال‌های بعد پشیمونی به بار بیاره و احتمالا دیگه اون موقع نمیشه کاری کرد ... ما شاید صفر و صد نداشته باشیم، شاید حق و باطل مطلق نداشته باشیم اما تشخیص مصادیقی که در مرز اون‌ها تعریف میشن یا می‌خوان به اون سمت حرکت کنن، خیلی سخت نیست. خصوصاً این روزها که بحران‌ها پی‌درپی به وجود میان خیلی خیلی مهمه که خوب فکر کنیم، خوب ... 👇👇 Join 👉 @hamidkasiri_ir
هدایت شده از کانال حمید کثیری
در کوران جنگ جهانی دوم، جایی که آدم‌های زیادی روزانه به دلایل مختلف جان خودشون رو از دست می‌دادن، افراد خیلی زیادی هم بودند که در حال بروز و به فعلیت رسوندن استعدادهاشون بودند. یکی از این‌ها بود. اون در سخت‌ترین شرایط انسانی در جنگ جهانی دوم و در اردوگا‌ه نازی‌ها چندین سال زندانی بود. شرایط انسانی بسیار وحشتناکی براش وجود داشت، روزانه افراد زیادی از اردوگاه می‌رفتند و دیگه برنمی‌گشتند و خیلی از افراد فقط به همین خاطر و ترس از اینکه دفعه بعد اسم اون‌ها یا اعضای خانواده‌شون برای رفتن خونده بشه دِق می‌کردند! خیلی اتفاق می‌افتاد که کل آذوقه‌ی یک هفته؛ فقط و فقط صد و بیست تا صد و پنجاه گرم نون باشه! برخورد زندان‌بان‌ها بسیار بد بود و بدتر اینکه خیلی از اون‌ها از دل خود زندانی‌ها انتخاب می‌شدند. هر چی پست‌تر، آدم‌فروش‌تر و حیوان‌تر بودند، درجات بالاتری هم داشتند. کلاً هیچ امیدی به خارج شدن از اردوگاه وجود نداشت، همه چیز سیاهِ سیاهِ سیاه بود ... درست در همین شرایط؛ ویکتور فرانکل با یه نگاه متفاوت با قضایا روبرو شد. همه چیز برای اون یه جور دیگه معنا میشد و اون به جای ناراحتی از نگهبانی که زننده‌ترین برخوردها رو با اون و سایر زندانی‌ها می‌کرد، دلش براش می‌سوخت و به روند تغییر اون آدم به حیوان فکر می‌کرد! کتاب «انسان در جستجوی معنا» رو دقیقاً در همون دوران نوشت و یه روز مأمورای نازی اون کتاب رو پیدا کردند و با خودشون بردند! اون کتاب حاصل کل مشاهداتش در اون دوران بود، حاصل پردازش نظریه یا روی خودش و دیگران، یه جورایی حاصل عمرش تا اون زمان بود. وقتی کتاب رو از دست داد با خودش فکر کرد تنها دلیلی که باعث میشه امید به زندگی داشته باشه اینه که کتابش رو دوباره بنویسه و البته دوباره نوشت و مکتب معنادرمانی رو پایه‌ریزی کرد. مکتبی که قرار بود کمک بکنه به بهبود زندگی انسان‌های خیلی زیادِ دیگه‌ای که توی اردوگاه نبودن ... پَس، پیش و در دل هر بحرانی نقاط روشن بسیاری وجود داره و دقیقاً اگر بحران‌ها نباشند زمینه برای رشد انسان‌ها به وجود نمیاد. مهم اینه که در اینجور مواقع نه تنها درک مقصر و مظلوم نداشته باشیم بلکه داشته باشیم. یعنی در همه حال مسئولانه فکر کنیم که الآن چه کارهایی رو باید برای مراقبت از خودمون و دیگران و بهبود شرایط انجام بدیم. این روزها همه ناراحتیم‌ و به خاطر اتفاقات این چند روز داغ سنگینی به دل همه وارد شده. طی کمتر از دو هفته؛ سه اتفاق سخت در کشور ما به وجود اومده و هضمش برای خیلیامون سخت بوده و احتمالاً حالا حالاها هم توی گلوی جامعه گیر کنه اما چیزی که مهمه اینه که یاد بگیریم در اینجور مواقع هم درک مسئول داشته باشیم برای مراقبت از خودمون و اطرافیانمون. در اینجور مواقع هم نقاط سفید و روشن خیلی خیلی زیادی هست که باید اون‌ها رو هم دید. برخی بلدند در اینجور مواقع در کنار نکات منفی، نکات مثبت دیگه‌ای هم که اطرافشون هست رو ببینند اما برخی دیگه بلدند نقاط سیاه رو هم روشن ببینند، یعنی در دل خود سیاهی‌ها، سفیدی‌ها رو ببینند. یکی از اساتید تعریف می‌کرد که بعد از ، یه کلاس با افرادی که زنده مونده بودند گذاشتم. جایی که هر کسی خونه و زندگیش رو از دست داده بود، اعضای خانواده‌اش فوت کرده بودند و بعضاً هنوز زیر آوار بودند و خودشون در شرایط بسیار سخت جسمی و روانی بودند. ازشون پرسیدم چه نکات مثبتی می‌ببنید؟! اولش همه گفتند بابا ول کن، آخه الآنم مگه نکته مثبتی وجود داره و ... اما در پایان همون کلاس یک تخته نکات مثبت نوشته در اومده بود و حال همه خوب‌تر شده بود، چون یاد گرفته بودند میشه نکات مثبت رو در عین این بزرگ هم دید. حالا ماها اگه نمی‌بینیم، سعی کنیم یه بار دیگه و یه جور دیگه ببینیم، همون‌طور که بچه‌های کلاس توی بم دیدن. 👇👇 Join 👉 @hamidkasiri_ir