▪️توصیۀ علّامه حسینی طهرانی قدّس سرّه به مقاتل معتبر▪️
آیةالله حاج سیّدمحمّدصادق حسینی طهرانی مدّظلّه العالی
🔹معمولًا به طلّابى كه از شاگردانشان بودند و به تبليغ مىرفتند سفارش ميكردندبيشتر از لهوف و نفس المهموم و مقتل مرحوم مقرّم استفاده كنند و از روضه هائى كه در افواه مشهور است و سند ندارد يا در كتب معتبره نيامده اجتناب ورزند.
📚«نور مجرّد» ج ۲ ص ۴۶۶
🆔 @nooremojarrad_com
3.mp3
4.29M
🏴هشتم محرّم - نوحۀ «ای کریم کریمان»
▪️آقای حاج جواد شکری
🆔 @nooremojarrad_com
4.mp3
1.39M
🏴هشتم محرّم - نوحۀ «حسین آقام»
▪️آقای حاج جواد شکری
🆔 @nooremojarrad_com
5.mp3
303.2K
🏴هشتم محرّم - نوحۀ «به تو از دور سلام»
▪️آقای حاج جواد شکری
🆔 @nooremojarrad_com
▪️روز محاصره▪️
حضرت امام صادق علیه السلام
🔹تاسُوعَاءُ يَوْمٌ حُوصِرَ فِيهِ الْحُسَيْنُ َ عَلَيْهِ السَّلَام وَ أَصْحَابُهُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ بِكَرْبَلَاءَ وَ اجْتَمَعَ عَلَيْهِ خَيْلُ أَهْلِ الشَّامِ وَ أَنَاخُوا عَلَيْهِ وَ فَرِحَ ابْنُ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ بِتَوَافُرِ الْخَيْلِ وَ كَثْرَتِهَا وَ اسْتَضْعَفُوا فِيهِ الْحُسَيْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ أَصْحَابَهُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ أَيْقَنُوا أَنْ لَا يَأْتِيَ الْحُسَيْنَ َ عَلَيْهِ السَّلَام نَاصِرٌ وَ لَا يُمِدَّهُ أَهْلُ الْعِرَاقِ بِأَبِي الْمُسْتَضْعَفُ الْغَرِيب
🏴تاسوعا روزی است که حسین علیه السلام و اصحابش رضی الله عنهم در کربلا محاصره شدند. و سپاه شام اطرافشان را گرفتند و شترهای خود را خوابانیدند.
🏴و پسرِ مرجانه و عمر بن سعد به فراوانی لشکرشان مسرور شدند چرا که حسین صلوات الله علیه و اصحابش را ضعیف دیدند و یقین کردند که یاوری برای حسین علیه السلام نمی آید و اهل عراق او را یاری نخواهند کرد.
🏴پدرم به فدای آن غریبی که ستمگران او را ضعیف شمردند.
📚«کافی» ج ۴ ص ۱۴۷
🆔 @nooremojarrad_com
♦️مکاشفۀ آقانجفی قوچانی در حرم سیّدالشهداء علیه السلام♦️
▪️آمدم به صحن سیّدالشهداء علیه السلام همانطور به گوشه ای سرپا ایستاده بودم که بعضی از رفقا را ملاقات نمایم؛و ساعت دو به غروب بود.و در آن بین صدای ساعتی که در سر صحن سیّدالشهداء بود، بلند شد.
▪️وقتی که خوب گوش به صدای زیر او نمودم تا ده مرتبه اش تمام شد، دیدم به طور فصیح می گوید: «هل من ناصر... هل من ناصر... هل من ناصر...» تا ده مرتبه تمام شد.
▪️قشعریره (لرزه) در بدن ما حادث شده، گوش را تیز نموده که از کجا جوابی می رسد یا نه؟ و چشمها پر اشک شد که جواب دهی پیدا نشد...
▪️که یک مرتبه از صحن ابوالفضل صدای ساعت بزرگ او به صورت بم و کلفت بلند گردید: «لبّیک... لبّیک... لبّیک...» تا ده مرتبۀ او هم تمام شد؛
▪️اشکهای خود را پاک کرده گفتم: های بگردم وفاداریت را؛ باز تویی که جواب دادی. خوشحال شدم که هنوز ناصر هست و از خوشحالی باز اشکها بیرون شد.
📚 «سیاحت شرق» ص ۲۴۷
🆔 @nooremojarrad_com