دستمزد استاد فرشچیان برای ساخت ضریح امام رضا(ع) چقدر بود؟+ویدیو
https://share.google/twoC0dIsWRNyzsJjW
🟢 سرای راهبردی نورهان 🇮🇷
https://eitaa.com/noorhan_strategic_house
🟢 هيئت شهید گمنام 🌹
https://eitaa.com/heyat_shahid_gomnam
🟢 نورهان در آپارات 📽
https://www.aparat.com/v/rbcv2s2
🟢 نورهان در یوتیوب ▶️
https://youtu.be/7zc2DX2cu4g?feature=shared
38.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏷حضرت آیتالله خامنهای: «حتّی لرزشی هم در صدای این بانوی بزرگ از اینهمه حادثه پدید نیامد... در آنچنان وضعیّتی زینب کبری مثل خود امیرالمؤمنین حرف زد؛ تکان داد دلها را، جانها را و تاریخ را؛ این سخن ماند در تاریخ؛ این در مقابل مردم در محمل اسارت. بعد هم، هم در مقابل ابنزیاد در کوفه، هم چند هفته بعد در مقابل یزید در شام، با آنچنان قدرتی سخن گفت که، هم دشمن را تحقیر کرد، هم سختیهایی را که دشمن تحمیل کرده بود، تحقیر کرد.» ۱۳۹۲/۰۸/۲۹
#حضرت_زینب
#روایت_نویسی
╰┈➤ ❝ [@cultural_governance]❞
حضرت آیتالله خامنهای: «چه نیرویی به زنی که فرزندش را عاشقانه دوست میدارد، در مقابل شهادت فرزندش چنین قدرتی را میبخشد؟ این، از ایمان است.» ۱۳۸۹/۰۲/۰۱
#حضرت_زینب
╰┈➤ ❝ [@cultural_governance]❞
حضرت آیتالله خامنهای:«بی بی زینب کبری سلامالله علیها در بازار کوفه، در حال اسارت، آن خطبهی شگفت آور را ایراد کرد؛ لفظ مثل پولاد محکم، معنا مثل آب روان تا اعماق جانها مینشیند. در آنچنان وضعیتی زینب کبری سلامالله علیها مثل خود امیرالمؤمنین علیهالسلام حرف زد؛ تکان داد دلها را، جانها را و تاریخ را.» ۹۲/۰۸/۲۹
#حضرت_زینب
╰┈➤ ❝ [@cultural_governance]❞
هدایت شده از ستاد اربعین
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم اکنون مسیر مسجد سهله تا مسجد کوفه به یاد پیاده روی های سه شنبه
حرم حضرت فاطمه معصومه تا مسجد مقدس جمکران
#طریقالمهدی
✊ #إنا_علی_العهد
🏴 @e_arbaeen | کانال بزرگ #اربعین
🟡 شبهه
دستگاه امام حسین مختص گروهی نیست! همه جور آدمی میتونن تو جلسات امام حسین شرکت کنند، شرابخور، بیحجاب و....
#محرم
🟢 پاسخ استاد شیخ حسین انصاریان به این شبهه را بخوانید
🔹مجلس عزای امام حسین(ع) پذیرای همه نوع افکار است، اما نه همه نوع ابزار.
🔹شرابخوار هم شاید به مجلس امام حسین بیاید اما نه با شیشه شراب، قمارباز هم میتواند به مجلس امام حسین بیاید اما نه با آلات قمار.
🔹آن سگباز و میمونباز هم میتوانند به مجلس امام حسین بیایند اما نه با سگ و میمون.
🔹طبیعتا آن کسی هم که کاشف حجاب است و در خیابانها تننمایی میکند هم میتواند به مجلس امام حسین بیاید اما وقتی به مجلس امام حسین وارد شد حق ندارد با ابزار گناه و با تظاهر به گناه یعنی با سر لخت و یا تن لخت وارد شود. پس حتماً باید آداب پوشش را رعایت کند.
🔹بله دستگاه امام حسین بزرگ است و پذیرای همه افکار و ادیان است. ولی قاعده و قانون دارد، احترام دارد.
🔹همه نوع آدمی حق دارد وارد مجلس امام حسین شود، حتی آن گنهکار هم حق دارد، اما هیچکس حق ندارد آداب این مجلس را به سخره گرفته و بیحرمتی کند.
🔹هیچ کس حق ندارد با ابزار گناه و با تظاهر به گناه وارد این مجلس شود و حرمت این مجلس را بشکند و قبح زدایی کند.
🔹مهمان حرمت دارد به شرط اینکه حرمت صاحب خانه را حفظ کند.
💬 زمانه
ــــــــــــــــ
👈پاسخبهشبهات
🌱🌱🌱
پنجاه وهشتمین پخش زنده خوانش گروهی دعای صحیفه سجادیه
⏰ زمان:سه شنبه ساعت17:17
📱با حضور: سرکار خانم دکتر زهرا دلاوری پاریزی
🌺منتظر حضور سبزتون هستیم.
☺️🌹🦋
#سرای_راهبردی_نورهان
#سهشنبههای_صحیفه
#جلسه_پنجاهوهشتم
1404/05/28
سرای راهبردی نورهان
https://eitaa.com/joinchat/440270952Cbbebfbe249
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
دعای سی و هشتم و سی و نهم صحیفهی سجادیه دعا در عذرخواهی از ظلم وطلب عفو و رحمت (ترجمه استاد حسین انصاریان)
🌱https://B2n.ir/hy9548
🌱https://B2n.ir/ej2164
🌱@noorhan_strategic_house
کانال مثل نسترنهای پاریز (عاشقانههای کلامی_اعتقادی سابق)
https://eitaa.com/Dr_zdp53_Theology
🟢 سرای راهبردی نورهان 🇮🇷
https://eitaa.com/noorhan_strategic_house
🟢 هيئت شهید گمنام 🌹
https://eitaa.com/heyat_shahid_gomnam
🟢 نورهان در آپارات 📽
https://www.aparat.com/v/rbcv2s2
🟢 نورهان در یوتیوب ▶️
https://youtu.be/7zc2DX2cu4g?feature=shared
همراه همسر و دخترم به دیدار خاله پیرم رفته بودیم.
از تمام خانواده مادری ام فقط او زنده بود حال آنکه تا آن روز ما حتی نمیدانستیم در قید حیات است.
از طریق یکی از آشناهای قدیمی خانوادگی مان مطلع شده و برای دیدارش سریع خودمان را به خانه سالمندان رساندیم.
بنده خدا آلزایمر داشت و ما را به یاد نمی آورد.
همسرم پیشنهاد داد حالا که ما را نمیشناسد برای اینکه حداقل دلش خوش شود خودمان را به عنوان فرزندانش معرفی کنیم.
کمی تلاش کردیم تا با او گرم بگیریم اما مجموعه ای از جملات تکراری را مدام بر زبان می آورد و عملا نمیتوانستیم کاری از پیش ببریم.
من هم در نهایت،مثل همه جوان هایی که از سروکله زدن با آدم های پیر و از کار افتاده خسته میشوند از اتاق بیرون زدم.
داشتم اتاق ها را یکی یکی از زیر نظر میگذراندم که ناگهان در یکی از آنها چهره ای آشنا دیدم.
پاهایم ناخودآگاه از حرکت ایستاد و نگاهم تیز شد.
قدم قدم به در اتاق نزدیک تر میشدم و بیشتر به مغزم فشار می آوردم تا طرف مقابل را بشناسم.
بر خلاف خاله خودم که توپُر بود و ظاهری نسبتاً سرحال داشت،آن پیرزن درمانده آشنا،لاغر و زرد بود و آدم را یاد آدم های مریض می انداخت.
روی لبه تختش نشسته و به زمین خیره شده بود.
تماشای صورت درمانده و تنهای او قلب هر رهگذری را به درد می آورد.
اما درون من ندایی بود که فریاد میزد:
او نباید اینجا باشد زهرا!
ناخودآگاه مانتو و شلوار صورتی کدرش را در ذهنم از تنش به در میکردم و یک لباس تیره رنگ و تمیز بر او میپوشاندم.
چین و چروک های صورتش خود به خود محو میشد و رنگ زرد از آن رخت برمیبست.
به جای روسری سفید رنگ ترحم برانگیزش،مقنعه ای مشکی بر سرش مینشست و باعث میشد سفیدی صورتش بیشتر به چشم بیاید.
قدم به قدم در تخیل پیش میرفتم تا او را به خاطر بیاورم.
شاید هنوز دو قدم بیشتر تا یادآوری کامل نمانده بود که یک خانم انگار که سر راهش ایستاده باشم از پشت سر صدایم کرد.
-عزیزم کاری داشتین اینجا؟
مثل کسی که به ناگاه از خواب پریده باشد هراسان برگشتم.
-نه....ببخشید...شما همراهشون هستین؟
-نه عزیز.
اشاره ای به لباس سرتاپا سفید خود کرد و ادامه داد:من پرستارم.
معذب شدم و خودم را با احتیاط کنار کشیدم تا رد شود اما او به صحبت ادامه داد:شما میشناسید ایشون رو؟
ناخودآگاه باز به پیرزن درمانده نگاه کردم.
-داشت یادم میومد.
-چی؟
پرستار را نگاه کردم و مصمم گفتم: مطمئنم میشناسمش ولی...یادم نمیاد کجا دیدمش.
پرستار انگار که مفتخر باشد دو نفر را به هم برساند لبخندی زد و گفت:اسم و فامیلشون شهلا غدیری هستش.
اینجا بود که با ضربه ای ناگهانی به خاطر آوردم او کیست.
او معلم کلاس اولم بود!
همان کسی که برای اولین بار به من آموخت بخوانم و بنویسم حالا با این حالت ترحم برانگیز روی لبه تخت خانه سالمندان نشسته بود و زمین را نگاه میکرد.
پرستار که میدانست چه سوالاتی ذهنم را پر کرده است گفت:سه سالی میشه که آوردنش اینجا.بچه هاش رفتن خارج.بیچار تا سال همین ده سال پیش تدریس میکرد ولی بعد که مغزش تحلیل رفت و از کار افتاده شد زندگی اش رو عملا از دست داد.دیگه نه چیزی یادش می اومد و نه حتی میتونست حرف بزنه.بچه هاش هم وقتی مطلع شدن اومدن ایران تا یه جوری مادرشون رو دست به سر کنن و برگردن.
سرراست ترین جا هم کجا بود؟اینجا.
تا چند روز بعد از آن دیدار درمانده بودم.
شهلا قدیری را بعد از هفت سالگی ندیده بودم اما برایم اسطوره بود.
هیچ وقت یادم نمیرود آن روزی را که برای آموختن حرف ژ دو ساعت بیشتر از ساعت کاری اش در کلاس ماند و با من تمرین کرد.
یادم هست دستش را روی دستم میگذاشت تا مداد را حرکت بدهم و بنویسم.
بهترین معلمی بود که در عمرم دیده بودم.
هرچه تا کنون خوانده و نوشته بودم با کمک حرکت دست او بود.
مثل این بود که دست نامرئی اش در تمام عمر دستم را گرفته باشد
چند هفته ای با خودم کلنجار رفتم اما سرانجام به این نتیجه رسیدم که نمیتوانم از خیر او بگذرم و بی تفاوت از کنارش رد شوم.
تصمیم گرفتم هر جمعه به خانه سالمندان سر بزنم و هرطور شده او را دوباره به حرف بیاورم.
یا حداقل اگر نمیشود کنارش بمانم تا احساس تنهایی نکند.
آخر هفته که شد سراسیمه و پر شوق به خانه سالمندان رفتم.
اما دم در اتاقش که رسیدم نبود.
از پرسنل که پرسیدم گفتند یک هفته پیش فوت کرده و جنازه اش را برده اند.
همان جا همه انرژی و شوقم تخلیه شد.
با شانه های تکیده و سر پایین به طرف اتاقش برگشتم.
میگفتند روی همان تخت بوده که جان داده است.
دم در اتاق ایستادم و او را در آن قاب تصور کردم.
-خانم اجازه.ببخشید دیر رسیدیم.خانم باور کنید ما میخواستیم بیاییم ولی...خانم ما فکر کردیم شما منتظرمون میمونید.
رقیه عیسی پور
@Rughayeh81
باشگاه نویسندگان نورهان
🟢 سرای راهبردی نورهان 🇮🇷
https://eitaa.com/noorhan_strategic_house
هدایت شده از مِثل نسترنهای پاریز
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرای راهبردی نورهان💡
سلام و رحمت🌱
خیلی ممنون و تشکر از استاد عزیزم خانم دکتر دلاوری پاریزی
ان شاالله بحق امام سجاد (ع)این دعا هم در حق همه ی عزیزان، برآورده بخیر بگرداند وخداوند ، توفیق بخشیدن همدیگر و کمک و یاری رساندن به همدیگر و همه ی مسلمان جهان را به ما عطا بفرماید به برکت صلوات بر محمد وال محمد 🌹
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم اجمعین
🌹🦋🙏☺️