⭕️ تلاش مذبوحانه ی مأمون در مبارزه ی سیاسی و فرهنگی با امام رضا(علیهالسلام)
🔰 مامون با هدف اینکه امام رضا(علیهالسلام) را به دربار میآورد و با اینکار هم مقبولیت پیدا میکند و هم علویان ساکت میشوند، امام را از مدینه به مرو آورد؛ اما امام که از نیات پلید او با علم امامت آگاه بود، با تدبیری هوشمندانه و زیرکانه تمام نقشههای او را باطل کرد.
✅ مامون دید هر روز جایگاه امام در نزد مردم بهتر شده و محبت او در دل مردم بیشتر میشود. لذا بر این شد که مجالس علمی تشکیل دهد و با شکست علمی امام توسط دانشمندان مختلف، جایگاه او را در نزد مردم تخریب کند. به همین منظور نامهای به تمام بلاد نوشت و از تمام دانشمندان مسلمان، مسیحی، یهودی، زردشتی و حتی ملحدان و کافران دعوت کرد که به پایتخت بیایند و با امام رضا(علیهالسلام) مناظره کنند.
👈به همین منظور «جاثلیق»(عالم بزرگ مسیحی)؛ «رأس الجالوت» (پیشواى بزرگ یهودیان)؛ «هربز اکبر» (پیشوای زردشتیان)؛ « عمران صابى» (دوگانه پرست) را در یک مجلس جمع کرد. هنگامى که جمع شدند مامون گفت: من شما را براى کار خیرى دعوت کردهام، و دوست دارم با پسر عمویم که اهل مدینه است و تازه به اینجا وارد شده، مناظره کنید.
🔺 سپس به امام خبر دادند که مامون چنین مجلسی را تشکیل داده، امام نیز فرمودند: «من ان شاء الله صبح نزد شما خواهم آمد.»
✳️ نوفلى مىگوید: حضرت به من فرمود: هنگامى که مامون استدلالات منرا در برابر اهل تورات به توراتشان، و در برابر اهل انجیل به انجیلشان، و در مقابل اهل زبور به زبورشان، و در مقابل صابئین به زبان عبریشان، و در برابر موبدان به زبان فارسیشان، و در برابر اهل روم به زبان رومى، و در برابر پیروان مکتبهاى مختلف به زبان خودشان،بشنود؛ و دلیل هر گروهى را جدا گانه ابطال کردم به طورى که مذهب خود را رها کنند و قول منرا بپذیرند، آنگاه مامون مىداند مقامى را که او در صدد آن است مستحق نیست! آن وقت پشیمان خواهد شد «وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَةاِلا بِالله ِ الْعَلِىِّ الْعَظِیْمِ».
🔶 فردای آن روز، جلسه تشکیل شد و مامون رو به جاثلیق کرد و گفت: اى جاثلیق! این پسر عموى من على بن موسى بن جعفر است، من دوست دارم با او سخن بگویى و مناظره کنى، اما طریق عدالت را در بحث رها کن. سپس او و تمام حاضران و عالمان مذاهب و مکاتب مختلف با حضرت به گفتوگو پرداختند و در همان مجلس حضرت با استناد به کتب خاص خودشان، یعنی با مسیحیان با انجیل، با یهودیان با تورات، با زردشتیان با کتب خاص خودشان و... سخن گفت و همه را مغلوب کرد و آنها مجبور شدند در همان مجلس به علم امام اعتراف کنند و حضرت را عالم یگانه روزگار بنامند.
💠 به همین خاطر بود که حضرت به «عالم آل محمد» شهرت گرفت و همه دانشمندان آن روز به یگانه بودن حضرت در علم و دانش اعتراف کردند و مامون نتوانست به اهداف خود برسد.
#امام_رضا
#شهادت_امام_رضا
#امام_رضا علیه السلام
📣 ما را در نشر معارف الهی یاری کنید.
✅کانال پاسخگوئی به احکام شرعی و مباحث دینی
@noorolaeme
✅ پیج اینستاگرام
@noorolaeme
✅صفحه آپارات
http://www.aparat.com/noorolaeme12
💠 امام رضا علیه السلام
علی بن موسی بن جعفر(ع) معروف به امام رضا (۱۴۸–۲۰۳ق) هشتمین امام شیعه اثناعشری است. مشهورترین لقب او، رضا است. در حدیثی از امام جواد(ع) آمده است که لقب رضا از سوی خداوند به او داده شده است. او به عالم آل محمد و امام رئوف نیز شهرت دارد.
امام رضا(ع) در سال ۱۸۳ق، امامت را بر عهده گرفت و ۲۰ سال امام بود. دوره امامت امام رضا با خلافت هارون عباسی (۱۰ سال)، محمد امین (حدود ۵ سال) و مأمون عباسی (۵ سال) همزمان بود.
امام هشتم تا پیش از سفر به خراسان، در مدینه زندگی میکرد. در سال ۲۰۰ یا ۲۰۱ق به دستور مأمون به مرو رفت و با تهدید و به اکراه ولایتعهدی او را پذیرفت.
حدیث مشهور سلسلة الذهب در سفر به خراسان، در نیشابور از امام رضا(ع) نقل شده است. این حدیث درباره توحید و شرایط آن است. پس از ورود امام رضا(ع) به خراسان، مأمون برای زیر سؤال بردن مقام و علم او، مناظراتی میان وی و بزرگان ادیان و مذاهب تشکیل داد که برخلاف میل مأمون، سبب برتری امام رضا و اقرار به دانش او شد. بخشی از این مناظرات در کتاب الاحتجاج اثر طبرسی نقل شده است.
براساس نقل مشهور، امام رضا(ع)، آخر ماه صفر سال ۲۰۳ق در ۵۵ سالگی در طوس به دست مأمون به شهادت رسید و در بقعه هارونیه در روستای سناباد دفن شد. امروزه حرم امام رضا، در مشهد زیارتگاه مسلمانان است.
#اعتقادات
#امامت
#امام_رضا
⁉️ ارسال سؤالات از طریق👇
@noorolaeme12
✅ با تبلیغ کانال «پاسخگو» در ثواب نشر معارف الهی شریک شوید.
@noorolaeme
💢 امام رضا حواسش بِهِت هست
🟢 ریان بن صلت نقل می کند: هنگامی که قصد سفر به عراق را داشتم، برای خداحافظی نزد امام رضا علیه السلام رفتم. در راه با خود گفتم: از امام تقاضا می کنم تا یکی از لباس هایش را به من ببخشد تا از آن برای خود کفنی تهیه کنم. مقداری پول نیز از ایشان می گیرم تا برای دخترانم انگشتر بسازم.
🔻 زمانی که با امام وداع کردم، از غم فراق گریسته و از بازگو کردن خواسته ام غافل شدم. وقتی خواستم از نزدش خارج شوم، امام با صدای رسا صدایم کرده و فرمود: ای ریان! آیا دوست نداری [لباسی به تو بدهم تا آن را کفن خود نمایی؟] و چند درهم به تو بدهم تا برای دخترانت انگشتری بسازی؟ گفتم: ای مولای من، می خواستم، امّا غم فراق مانع شد تا به یاد خواسته ام بیفتم. آنگاه حضرت یک لباس و چند درهم به من عطا نمود.
📚 بحارالانوار، ج49، ص35.
#اعتقادات
#امامت
#امام
#امام_رضا
✅ با تبلیغ کانال «پاسخگو» در ثواب نشر معارف الهی شریک شوید.
@noorolaeme