💟محمدرضا هم #مداح بود و هم فرمانده سفارش کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند: #یازهــــرا (سلام الله علیها)
★اونقدر رابطه اش با #حضرت_زهرا قوی بود که مثل بی بی #شهید شد🌷
💟خمپاره خورد💥 به سنگرش
بچه ها رفتند بالاسرش
★دیدند ترکش خورده به
#پهلوی چپ و بازوی راستش😔
📚 کتاب خط عاشقی 2
#شهید_محدرضا_تورجی_زاده
🆔@noqteh_vesal🌹
#حتما بخونید
📌بعد از نماز ظهر بود حدود ساعت ۲ بعد از ظهر کوچه ها خیلی خلوت بود من و کمیل روبروی کوچه زیر سایه یک درخت مشغول صحبت کردن بودیم ناگهان دیدم که کمیل رنگش پرید و سرش را پایین انداخت😓😓 چند لحظه ای بود که سرش پایین بود سرش را بالا اورد و گفت مهدی همین جا بمان من گفتم چی شده گفت: گفتم همین جا بمان ، جلو نیا☝️
به پشت سرخودم نگاه کردم و دیدم که خانم وآقایی درحال نزدیک شدن بهماهستند مردیورزشکار و درشتاندام بود💪
با خودم گفتم فکر کنم کمیل هوس کتک خوردن کرده همچنانکه کمیل جلو میرفت من خودم را برای کتک خوردن آماده کردم گفتم کمیل تو ورزشکاری من چی بگم من که کتکه رو خوردم😢🤕
به سمت آنها رفت ومن هم پشت سر او حرکت کردم
به آنها رسید سلام کرده همین طوری که سرش پایین بود گفت ببخشید میشه خواهشی از شما بکنم⁉️
اجازه بدهید چند لحظه ای به همسر شما نگاه کنم و از اون لذت ببرم.......
آن مرد به شدت عصبانی شدو گفت: حرف دهنت را به فهم.😡😡😡
کمیل دوباره درخواست خودش را تکرار کرد...
اجازه بدهید چند لحظه به همسر شما نگاه کنم از اون لذت ببرم. مرد به شدت عصبانی شده و سیلی محکمی به صورت کمیل زد😤😤😤 ، کمیل دوباره در خواست خودش را تکرار کرد و این دفعه سیلی محکم تری به صورت کمیل زد👊 همسرش گفت نه به سر پایینت نه به این حرفات خجالت بکش😠 چرا همچین درخواستی میکنی؟
کمیل گفت نمیدونستم اگر ازشما اجازه بگیرم شما ناراحت میشوید و الا مثل دیگران که بدون اجازه از همسر شما لذت می بردند من هم لذّت میبردم...
جوان به شدت عصبانی شد #سیلی محکمی با دست چپ به صورت کمیل زد 😔😞
آن لحظه کمیل دستشو جای سیلی گذاشت و نشست روی زمین شروع به گریه کردن کرد 😭😭
فکر کنم یادش افتاد به "مادر" شایدم باخودش میگفت مادر من مردم جوانم ورزشکارم ولی شما ... 😭😭😭😭💔
من به جوان گفتم حالا سیلی میزنی بزن ولی چرا با دست چپ زدی😭 یادش اوردی که در کوچه ها مادرش را زدند😭 در حالی که مادر ۱۸ ساله بود و او فقط یک نوجوان بود💔💔
این جوان حیرت زده به کمیل نگاه می کرد نمیدانست چه کند همسرش گفت: این که می گویند #حضرت_زهرا (سلام الله علیها) هست؟ و من گفتم بله...
یادش اوردی حضرت زهرا ( سلام الله علیها )را زدند😔 وقتی این را شنید روی زانوهایش افتاد و از کمیل عذر خواهی کرد کمیل او را در آغوش گرفت وهر دو شروع به گریه کردند😭😭 کمیل به او گفت تورو خدا دیگر کاری نکن آن خاطرات دوباره زنده شود از همسرت بخواه که همیشه با "چادر" باشد وان جوان گفت قول میدهم که هیچ وقت دیگر چنین چیزی تکرار نشود☝️
چند سالی گذشت
کمیل شهید شد💔🕊 والان تشیع جنازه کمیل هست همچنانکه دم در خانه شهید ایستاده بودم دیدم که همان جوان می آید ولی نشناختمش پیش من آمد و گفت : کمیل چه شده است ؟ تصادف کرده ؟
گفتم ، شهید شده است🕊
گفت ، کجا ؟
گفتم ، سوریه
گفت ، مگر میگذارند کسی برود ؟
گفتم ، بله پاسدارها میروند
گفت ، مگر او پاسدار بود ⁉️
گفتم ، بله اوحدود ۴ سال است که پاسدار است
گفت ، سوریه بوده ؟
گفتم بله و ناگهان ناخواسته گفتم: سوریه حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) دختر همان کسی که در کوچهها سیلی خورده 😔💔
گریه اش گرفت وبا کنده های زانو افتاد روی زمین😭
خیره خیره بعکس شهید نگاه می کرد و گفت: کمیل من به قول خودم عمل کردم توروخدا کمکم کن مثل تو شهیدشم😔
📝 اری شهدا همیشه در همه جا تاثیر گذارند....
شهید مدافع حرم کمیل قربانی🌹
🆔@noqteh_vesal🌹
برخیز و باز مادریت
را شروع کن..
دلتنگ حضرت مادر.. 😔
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#مادر_عالم
#پروفایل
🆔 @noqteh_vesal 🌹
#سیــره_شهــدا
🌸اعــتقاد عجــیبی به #حدیث_کـسا داشـت. محال بـود روزے از روزهاے جبهه بگذرد و شیخ حدیث کسا را نخواند. بیشتــر هم به خاطــر محوریتی که #حضــرت_زهــرا (سلام الله علیها) در این حدیـث دارد.
آنقدر شــیخ در توسلاتش نام حضرت زهرا را می آورد که آوردن نام ایشان، نام حضـرت زهـرا را هـم در ذهن می آورد.
جالب ایـنکه روز #شهــادت حضــرت زهــرا، با تیــرے در گلــو و پهلــو در حالےڪه یا زهـــرا و یا حسیــن ع می گفت #شــهید شد.
در وصیتش نوشــته بود : دوست دارم مثل #حضرت_زهـــرا(س) بے نشان باشم. ده ســــال در غربت بی نشان افتاده بود و مفقودالاثر بود..
🌷🌷🌸🌷🌷
#طلبه_شهیــد علیــرضا نجف پور(شیخ نجفی)
🆔@noqteh_vesal🌹
🌺هر روز یک شهید بزرگوار رو خدمتتون معرفی میکنیم تا انشاالله با ۳۱۳ شهید آشنا شوید🌺
3⃣5⃣2⃣ شهید روح الله قربانی
🍃#روح_الله_قربانی آقازاده بود اما حسابش از خیلی ها جدا بود. مهارت هایش را پیشکش کرد به شهر بی قرار #سوریه. گذشت از #دانشگاه و مدرک زبان، از زندگی آسوده و بدون دردسر، از عاشقانه هایش با زینب اش ..
🍃روح الله معنای واقعی بأبی أنت و امی و جانی و مالی و اهلی است برای #ارباب و خواهر مضطرش...همه را فدا کرد حتی جانش را. شاید دلتنگی هایش در روزهای بی مادری و عشقش به #حضرت_زهرا سبب شد تا به رسم حضرت مادر بسوزد. پیکری سوخته مهمان زینب منتظر شد در #معراج_شهدا و مدتی بعد چشم هایش جز زیبایی چیزی ندید و لب هایش با ذکر ما رایت الا جمیلا ارام گرفت.
🍃بگذریم از دلتنگی هایش برای #همسر شهیدش. از زمان که هر ثانیه اش یادآور خاطره ای است و بغض مهمان دلش می شود. از آررزوهایی که آرزو ماندند. از روزهایی که تلخ می گذرد. ازعده ای که هنوز هم نمک طعنه بر زخم دلش می پاشند. بگذریم از پنجشنبه ها و دلتنگی و مزار شهید. اما به قول خودش همه اینها فدای حرم #عمه_سادات و آرامش آنجا.
داغ زینب های معراج شهدا کجا و داغ زینب مضطر #کربلا کجا.
روح الله ها می روند تا هرروز کل یوم #عاشورا و کل عرض کربلا شود...
✅ @noqteh_vesal🌹
شما هم برای معرفی شهید فامیل، آشنا یا مورد علاقه ی خود به خادم کانال مراجعه فرمائید.