eitaa logo
نقطه‌ وصال
191 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
558 ویدیو
18 فایل
به اسم حبیب دلها...💖 🔶ما شیفتگان خدمتیم 🔷نه تشنگان قدرت 🖋شهید بهشتی 🥀شهید خادم الرضا سید ابراهیم ریسی 🌲منتظر انتقادات و پیشنهادات شما هستیم 🆔 @Admin_shamseh_8
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰فعال فرهنگی ، طلبه بسیجی ، ذاکر اهل بیت ، پرپر شده راهیان نور 🌸سید علیرضا مصطفوی در هفدهم تیرماه سال ۱۳۶۶ مصادف با میلاد حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا علیه السلام در خانواده مذهبی و در محله میدان آیت الله سعیدی (غیاثی) تهران دیده به جهان گشود. مراحل رشد را به همراه آموزه های دینی سپری کرد. 🌺پس از جذب در بسیج مسجد موسی ابن جعفر علیه السلام ابتدا کانون نوجوانان شهید آوینی و هیئت رهروان شهدا را تاسیس نمود و سپس مسئول فرهنگی بسیج شد و با جذب نوجوانان محله کار فرهنگی را آغاز نمود. 🌼در نهایت در تابستان سال ۱۳۸۸ طی سفری که به مناطق دفاع مقدس داشت در حادثه ای، آسمانی شد ✅در این رابطه گروه فرهنگی پس از مصاحبه با خانواده و دوستان و همراهانش ، کتابی با عنوان تهیه و در سرتاسر کشور توزیع نمودند. 🍀پس از مطلع شدن از زندگینامه وی ، ایشان پیام زیر را به همراه یک جلد قرآن کلام الله مجید به خانواده وی اهدا نمودند. 💠«خداوند سکینه و سلام بر قلب این مادر دلسوخته و رحمت بی منتها بر قلب آن جوان صالح عطا فرماید» 📖 🆔 @noqteh_vesal🌹
🌺به سید زنگ زدم وگفتم: سال تحویل کجا می‌ری؟ 🌸گفت: کجا بهتر از گلزار شهدای بهشت زهرا (سلام الله علیها) 🌺تحویل سال حدود سه عصر بود. بعد از نماز راه افتادیم. پرسیدم: کجا بریم بهتره!؟ 🌸گفت: هر جا شهدا بخوان! 🌺داخل قطعه ۲۶ شدیم. در میان قبور شهدا به مزار روحانی شهید سید حسین علوی رسیدیم. 🌸شهیدی که روز مبعث به دنیا آمده بود و ظهر روز عاشورا در عملیات محرم در شمال فکه به شهادت رسیده بود. 🔹گفت: همین جا می‌مانیم. 🔸گفتم:‌ سید تحویل سال چه دعایی می‌کنی. 🔹گفت: من هر کسی را ببینم میگم دعا کنید که امسال سال ظهور آقا باشه. فقط همین دعا رو دارم. 🌺بعد از تحویل سال به کنار خیابان رفتیم. شخصی رادیو ماشین را روشن کرده بود و پیام رهبرانقلاب را گوش می‌کرد. ما هم نشستیم و گوش کردیم. آقا سال ۸۸ را سال اصلاح الگوی مصرف نامیدند. 🌺سید برایش جالب بود. در مورد این موضوع با هم صحبت کردیم. می‌گفت: ما هم باید در مسجد روی این موضوع کار کنیم 🌹 🆔 @noqteh_vesal🌹
🍃🍃🍃🍃🍃 🔸 جاده سوسنگرد بودیم. عجله داشتیم برای رسیدن به اهواز. دیدیم یک خانواده کنار جاده ایستاده اند منتظر ماشین. حسین گفت: صبر کنیم ببینیم این ها کجا میروند؟ اهل روستای نعمه بودند.🌾🎍 🔸 حسین کمک شان کرد سوار شوند و بارشان را هم پشت وانت چید. راه که افتادیم، گفتم: اینها که سر راهمان نیستند اگر بخواهیم برسانیم شان، باید کلی در راه فرعی برویم و حسابی معطل می شویم. گفت: عیبی ندارد.💐 گفتم خودت گفتی که عجله کنیم. خودت گفتی که نباید فرصت را از دست داد. گفت: همه این زحمت ها و عجله ها برای خاطر همین مردم است حالا که فرصت خدمتی پیش آمده نباید به این راحتی از دست داد.😊 📚 منبع: کتاب سه روایت از یک مرد، محمد رضا بایرامی 🆔 @noqteh_vesal🌹