[ امـامبہماآموختکہ"انٺظـاردرمبارزہاسٺ"
واینبزرگترینپیاماوبود،وپسازاو،اگربازهم
امیدی مارازندہمی داردهمیناستکہبرای
ظهـورآخـرین حجـٺحق#مبـارزه کنیم:)
امامماراآموختکہ"عرفـانرابامبـارزہجمعکنیم "
وخودبهٺـرینشاهدبودبراینمدعـاکہعرفان
عین مبارزه است...
#انٺـظـاردرمبـارزہاسـٺ . . .
🆔 @noqteh_vesal🌹
#طنــــــــز_جبهه🤣
دو برادر رزمنده👨🏻🧔🏻
« احمد احمد کاظم!📞📻 بگوشم، کاظم جان! احمد جان، شیخ مهدی پیش شماست؟».
اینها رو اناری رانندهی مایلِر گفت.
بیسیمچی📻📞 گفت:« آره! کارِش داشتی؟». اناری گفت:« آره! اگه میشه به گوشش کن». بعد از چند لحظه صدای شیخ مهدی اومد که گفت:« بله! کیه؟! بفرما!». اناری مؤدبانه😇 گفت:« مهدی جان، شیخ اکبر!! یعنی...» دوید تو حرفش. گفت:« هان! فهمیدم؛ پرید یا چارچرخش هوا شد؟😁» و بعد زد زیرخنده😂 . اناری گفت:« نه! مجروح شده!» - حالا کجاست؟ - نزدیک خودتون. « نزدیک خودمون دیگه چیه؟ 🤔درست حرف بزن ببینم کجاست!»
شیخ مهدی خودشو رسوند به اورژانس🚑. رفت بالا سر برادرش، شیخ اکبرکه سرتاپاش باندبیچی شده بود🤕😓. نگاش کرد و خودشو انداخت رو شیخ اکبر. جیغ شیخ اکبر اورژانسو پر کرد. پرستارا دویدند طرفشون. شیخ مهدی خندهکنان و بلند😅 گفت:« خاک به سر صدّام کنند». زد رو دستش وگفت:« ما هم شانس نداریم. گفتم تو شهید شدی و برای خودم کلّی خوشحال بودم که من به جای تو فرماندهی مقر میشم و برای خودم کسی می شم! گفتم موتورتم 🛵به من ارثِ میرسه. همه ی آرزوهامو به باد دادی💨!. تو هم نشدی برادر!». بعد قاه قاه خندید و نشست کنار شیخ اکبر و دوباره با هم خندیدند.😂
🆔@noqteh_vesal🌹
_ مَتي اَرتاح؟
[کِی راحت میشم؟]
+لمّا تَقتَنِع أنَّ الحَياةَ لا راحَةَ فيها...
[هروقت که قانع بشی توی زندگی راحتی وجود نداره]
🆔 @noqteh_vesal🌹
📩◄ #کلام_شهید
🍁شهید اصغر #ایرانمنش:
در پیشرفت کارها صبر و مقاومت پیشه کنید و به ذکر خـدا و نماز توسل جوئید که خدا یاور صابران اســت.🌼
🆔 @noqteh_vesal🌹
☀️#امروز:
سهشنبه ١٨ آذر ۱۳۹۹
میلادی Tuesday _ 8 Dec 2020
قمری: الثلاثاء _ ٢٢ ربيع الثاني ۱۴۴٢
🌷امروز متعلق است به:
🔸امام سجاد، امام محمدباقر،
امام جعفرصادق(ع)
💠 ذکر امروز:
یا ارحم الراحمین(۱۰۰مرتبه)
🗓مناسبتها:
🔸 معرفی عراق به عنوان متجاوز از سوی سازمان ملل متحد (١٣٧٠ هـ.ش)
🔸رحلت آيت اللَّه العظمی "سيدمحمد رضا گلپايگانی" زعيم عاليقدر حوزه علميه قم
(١٣٧٢هـ.ش)
🆔 @noqteh_vesal 🌹
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سردارسپهبدقاسمسلیمانی:
چه غلطی کردید که امروز برای ما خط و نشان میکشید...
هیچ شبی نیست ما نخوابیم و به شما فکر نکنیم...
🆔 @noqteh_vesal🌹
#خاطره
از کنار صف نماز جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم. آمدم رو به رویش نشستم. دستش را گرفتم . پیشانیش را بوسیدم. التماس دعا گرفتم و رفتم . انگار مردم تازه فهمیده بودند که حاج قاسم آمده حرم. از لابهلای صف های نماز میآمدند پیش حاجی. آرام و مهربان میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار ضریح ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند زیارت کند . وقت رفتن گفت:
🔹«آقای خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو شهید هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: «خدا شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود قاطی شهدا.....
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
#قاسم_سلیمانی
🆔 @noqteh_vesal🌹
#لحظہاےباشهدا🕊✨
خدانکند
حرفزدنونگاهکردنبہنامحرم برایتانعادیشود
پناهمیبرمبہخدا
ازروزیکہگناه
فرهنگوعادتمردمشود.‼️💔
•شهیدحمیدسیاهکالےمرادۍ
🆔 @noqteh_vesal🌹
✍شهید سپهبد قاسم سلیمانی
اگر آرزوی شهادت دارید اگر دوست دارید شهید شوید اول باید شهیدانه زندگی کنید ، تا به آن مقام والای شهادت نائل شوید . مثالش مانند کسی است که اول باید علم بیاموزد ، بعد تلاش کند بعد عالم شود . پس شهادت تنها آرزو نیست که هر وقت خواستی به آن دست پیدا کنید ، باید تلاش کنید ، برای آن بجنگید آن هم با شیطان نفس ات ، به خدا نزدیک شوید و درست عمل کنید تا به سر منزل مقصود برسید . بله درسته : پس اول برای شهید شدن باید اعمال و زندگیمان رو درست کنیم تا به آن مقام والای شهادت که عاقبت بخیری در دنیا و آخرت است برسیم
🆔 @noqteh_vesal🌹
#خاطرات_شهید🕊
◽️حمید آقا خرید کردن از بازار رو دوست نداشتن دلیلش هم بخاطر وضع حجاب بعضی از خانمها بود ....هر وقت مجبور بودیم برای خرید بریم بازار سعی میکرد سریع برگرده و عصبی میشد با اینکه بسیار سختپسند بود ولی نهایت تلاشش رو میکرد سریعتر برگرده چون شرایط حجاب خانمها و رفتار آقایون براش قابل تحمل نبود.
✍راوی: همسرشهید⚘🍃
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
🆔@noqteh_vesal🌹
🌺 هر روز یک شهید بزرگوار رو خدمتتون معرفی میکنیم تا انشاالله با ۳۱۳ شهید آشنا شوید🌺
2⃣4⃣1⃣ شهید شاهین باقری
مادر شهید :
🔹در عملیات خیبر در جزیره مجنون مفقود شد، ۱۱ سال از فرزندم خبری نداشتم و هر لحظه منتظر بازگشتش بودم تا جایی که هرگاه کسی درب خانه را میزد به گمان بازگشت شاهین به سمت درب میدویدم و هر بار بیش از قبل ناامید میشدم.
🔹هرگاه کاروانی از شهدا به تهران میآمد به امید اینکه خبری از فرزندم بگیرم به استقبال شهدا میرفتم. یک روز زمستانی هنگامی که برف هم شدید میبارید متوجه شدم کاروانی از شهدا به تهران آمده فوراً به سمت آن کاروان رفتم. در همین حال عکسی از من در کنار ماشین حمل شهدا گرفته شد که این عکس در رسانههای داخلی و خارجی بازتاب زیادی داشت.
🔹شاهین ۱۲ اسفند ۶۲ در جزیره مجنون به شهادت رسید و پیکرش هم در باتلاقهای این جزیره ماند، اما بلاخره پس از ۱۱ سال به من خبر دادند که پیکر فرزندت بازگشته؛ وقتی برای دریافت پیکر شاهین رفتم تنها چند کیلو استخوان تحویلم دادند و آن روز به یاد روز تولدش افتادم که تنها ۳ کیلو داشت و آن روز هم ۳ کیلو از استخوانهایش را تحویلم دادند.
✅ @noqteh_vesal🌹
شما هم برای معرفی شهید فامیل، آشنا یا مورد علاقه ی خود به خادم کانال مراجعه فرمائید.