#اندر_احوالات_خبرنگار
خبرنگار: سلام آقای زم! چرا لاغر شدی یه کم؟! 🎤😊
زم: اطلاعات سپاه منو گرفت سریع و محکم! اینجا در بازداشت روز و شب می خورم غصه و غم! 😒
خبرنگار: اون روزی که خربزه می خوردی می دونستی باید بشینی پای لرزش هم؟! 🎤😊
زم: یه کم! ولی کم کم هر که رسید گفت زم! تو به زودی شاه ایران میشی قدم به قدم! 😒
خبرنگار: خب خودت چی فکر می کردی زمکم! 🎤😏
زم: فکر می کردم حداقلش بشم رئیس جام جم! 😒
خبرنگار: خب الان به دوستات که اونور آب هستن چی بگم؟! 🎤😊
زم: بگو زم گفت من فهمیدم چقدر خرم! حالا هم اگه نجاتم ندید آبروی همتون می برم! 😒
خبرنگار:اونا که آبرو ندارن. پس از دوستان داخلی ات بگو پسرم! 🎤😏
زم: مگه شما چند سالته که باشی جای پدرم؟! 😳
خبرنگار: هیچی! قافیه کم آوردم یه حرفی زدم! 🎤😏
زم: از دوستان داخلی پرسیدی. به وقتش خیلی ها را رسوا کنم! 😒
خبرنگار: زم! منتظرم! 🎤😊
#امدنیوز
@norebasirat