فکر میکردم چه چیزی میتواند حال و روز دانشمندان حقیقی ما را توصیف کند. دیدم این بیت حضرت حافظ بسیار مناسب است:
فلک به مَردمِ نادان دهد زِمامِ مراد
تو اهل فضلی و دانش، همین گناهت بس
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
نــــــــورمـــــاه
در حال ساخت نسخه با کیفیت از نرم افزار شرح غزلیات حافظ هستیم منتظر باشید 🤩🤙
ان شاء الله در کافه بازار هم منتشر خواهد شد 👌
🔶 حافظ بی پول
حافظ هم گاهی بی پول می شد و می گفت: اگر وظیفه(پول) رسد، آن را خرج نوشیدنی و غذا می کنم...
وظیفه گر برسد، مصرفش گُل است و نَبید
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 معنای جهان
برخی گفته اند: جهان که همان عربی کیهان است، به معنای "جهیدن" است؛ گويا جهان می جهد و هرگز در نقطه ای ساکن و ثابت نمی ماند... هیچ چیزی در این دنیا ثابت نمی ماند و در بی ثباتی تمام می گذرد و ما تنها خیال می کنیم در نقطه ای ساکنیم...
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد
نیّتِ خیر مگردان که مبارک فالیست...
#یا_صاحب_الزمان
بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت
گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب
┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ بس ] بسیار
[ غریب ] بی همتا، زیبا، شگفت انگیز، قابل تحسین
[ افتاده است ] اتفاق افتاده است، قرار گرفته است
[ مور خط ] خط های مورمانند؛ یعنی خط هایی که مانند مور ریز و ظریف و کوچک هستند که در اینجا منظور آن موهای ریز و لطیفی است که در پشت لب یا اطراف رخسار یک نوجوان تازه رسته و دمیده شده باشد
[ نگارستان ] نگار خانه، کارگاه خط و نقاشی که امروز بدون "آتلیه" گفته می شود و در اینجا منظور صورت و چهره آدمی در سنین نوجوانی است
┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
در نگاه حافظ خدا نقاش است و عالم نگارخانه است و آدم تابلو نقاشی است.
حافظ می گوید: در این نگارخانه ی عالم وقتی به این تابلو ها(تک تک آدم ها) خوب خیره می شوید، درمییابید که خداوند نقاش، چه نقاشی های ظریف و زیبایی پدید آورده است که مردم متاسفانه از این زاویه عالم و آدم را نمی بینند و به نگارخانه ی عالم نمی نگرند؛ اما حافظ اهل نگارخانه است و از کنار این تابلو ها سطحی عبور نمی کند و می ایستد و غرق در این جلوه ها می شود، و گاهی به چهره ی یک نوجوان توجه می کند که آن مو های ریز و لطیف اطراف صورت و پشت لب او دمیده است و چه جلوه و جمالی به او بخشیده است و اینجا است که او را مورد خطاب قرار می دهد:
بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت
ببین که چه بسیار شگفت انگیز و زیبا آن خط های ریز بر روی رخسار تو نشسته است.
گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب
اگرچه در یک کارگاه خط و نقاشی وجود خط های ریز و ظریف چیز شگفتی نیست و شگفت انگیز نمی نماید؛ یعنی در مقابل آن همه زیبایی و جلوه ها گم و پنهان خواهد بود؛ یعنی از این دست زیبایی ها کم نیست.
این نگاه حافظانه است که حتی از ریز ها و کوچک ها هم غافل نیست، برخلاف نگاه امثال ما که به اندازه هیمالیا جلوه و زیبایی می بینیم ولی گویی که نمی بینیم و ابدا ما را شگفت انگیز نمی کند، و حالا ببین که یک نقاش چقدر رنج می برد که وارد نگارخانه ی او بشوید و از کنار یک و یک تابلو های شگفت و نفیس او عبور بکنید اما نایستید و تأمل نکنید و از ظرافت ها و ریزه کاری های او یاد نکنید، و از آن طرف ببین که یک نقاش چه لذتی می برد وقتی که شما برابر یک تابلو او بایستید و دست روی نقطه های ظریف آن بگذارید و به او بگویید که چقدر زیبا اینجا را نقاشی کردید که در این صورت تمام وجود او غرق نشاط و سرور می شود چون نگاه شما را می بینید.
اکنون با این بیان متوجه خواهید بود که چرا حافظ سراغ چهره یک نوجوان می رود و در چهره نوجوان، آن همه عناصر بدیع و شگفت انگیز را رها می کند و دست روی آن تار های موی تازه دمیده در کنار صورت و پشت لب می گذارد.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________