eitaa logo
دختر سیاسی
11.5هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
9.5هزار ویدیو
1 فایل
💁‍♀ سیّده ف.س مشهور به دختر سیاسی 🙆‍♀ یه دهه هفتادی ارتباط بامن👇 🆔 @dokhtare_siyasi
مشاهده در ایتا
دانلود
3.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 اینجا قم نیست، اینجا نورپردازی بسیار زیبا برای شروع در لندن است! تو قم هم شهردار اصفهانی مشغول رنگ کردن گنجشک برای ماه رمضان و فصل بهار است!! شهر مذهبی قم از زمان شهرداری سقاییان نژاد کیلومترها با شهر طراز مذهبی فاصله پیدا کرده ! در ماه رمضان حتی لندن کفرستان انگلستان این طور به استقبال ماه رمضان رفته ولی در قم انگار نه انگار و هرسال بدتر از پارسال ✍ https://eitaa.com/joinchat/572850353Ca4e6fe6d24
🔴 اینجا کشور جنگ زده و بحران زده است که اینطور فضاسازی زیبا برای کرده است، آن وقت ما در کشور ایران بقیه شهرها بماند حتی در و انگار نه انگار ماه رمضان آمده است و شهرداری ها مشغول رنگ کردن گنجشک و هستند!!! ننگ بهتون با این بی خیالی تون نسبت به ماه خدا ✍ https://eitaa.com/joinchat/572850353Ca4e6fe6d24
غروب بود. ابراهیم آمد در خانه ما و بعد از سلام و احوالپرسی قابلمه ای از من گرفت. و بعد داخل کله پزی رفت، به دنبالش رفتم و گفتم: ابرام جون کله پاچه برای افطاری عجب حالی میده!! گفت: راست میگی ولی برای من نیست. یک دست کامل کله پاچه و چند تا نان‌سنگک گرفت و وقتی بیرون آمد، ایرج با موتور رسید، ابراهیم هم سوارش شد و خداحافظی کرد. با خودم گفتم حتما چند رفیق باهم جمع شده‌اند و افطاری می‌خورند و از اینکه به من تعارف نکرده بود ناراحت شدم. فردای آن روز که ایرج را دیدم پرسیدم: دیروز کجا رفتید؟ گفت: پشت پارک چهل تن انتهای کوچه منزل کوچکی بود که در زدیم و کله‌پاچه را به آنها دادیم. آنها ابراهیم را شناختند و خیلی تشکر کردند. خانواده‌ای بسیار مستحق بودند. بعد هم ابراهیم را رساندم به خانه‌شان. https://eitaa.com/joinchat/572850353Ca4e6fe6d24
⚫️ کمتر کسی می داند که ، این غزل معروف را از زبان امیرالمومنین سلام الله علیه در وصف ضربت خوردن ایشان در شب نوزدهم سروده است: دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن که این تازه براتم دادند بعد از این رویِ من و آینهٔ وصفِ جمال که در آن جا خبر از جلوهٔ ذاتم دادند من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟ مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند هاتف آن روز به من مژدهٔ این دولت داد که بِدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد اجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند همّتِ حافظ و انفاسِ سحرخیزان بود که ز بندِ غمِ ایّام نجاتم دادند ✍ https://eitaa.com/joinchat/572850353Ca4e6fe6d24