📜 #حکایت_کوتاه_وآموزنده
🌴در زمانهای گذشته، پادشاهی👑تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند، خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بیتفاوت از کنار تخته سنگ میگذشتند؛ بسیاری هم غر میزدند که این چه شهری است که نظم ندارد؛ حاکم این شهر عجب مرد بیعرضهای است و… با وجود این هیچکس تخته سنگ را از وسط بر نمیداشت.
🌴نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسهای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و داخل آن سکههای طلا💰و یک یادداشت🗞پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود:هر سد و مانعی میتواند یک فرصت برای تغییر زندگی انسان باشد.
💪 #درس_بگیریم
💪 #مؤمن_عبرت_میگیرد
@tadabbor_quran
📜 #حکایت_کوتاه_وآموزنده
🧔 لقمان حکیم و مرد مسافر 🚶♂
روزی لقمان در کنار چشمهای نشسته بود. مردی که از آنجا میگذشت از لقمان پرسید: چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید؟
لقمان گفت: راه برو.
آن مرد پنداشت که لقمان نشنیده است. دوباره سوال کرد: مگر نشنیدی؟ پرسیدم چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید؟
لقمان گفت: راه برو.
آن مرد پنداشت که لقمان دیوانه است و رفتن را پیشه کرد. زمانی که چند قدمی راه رفته بود، لقمان به بانگ بلند گفت: ای مرد، یک ساعت دیگر بدان ده خواهی رسید.
مرد گفت: چرا اول نگفتی؟
لقمان گفت: چون راه رفتن تو را ندیده بودم، نمیدانستم تند میروی یا کُند. حال که دیدم دانستم که تو یک ساعت دیگر به ده خواهی رسید.
💪 #درس_بگیریم
💪 #مؤمن_عبرت_میگیرد
@tadabbor_quran
📜 #حکایت_کوتاه_وآموزنده
🌴در زمانهای گذشته، پادشاهی👑تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند، خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بیتفاوت از کنار تخته سنگ میگذشتند؛ بسیاری هم غر میزدند که این چه شهری است که نظم ندارد؛ حاکم این شهر عجب مرد بیعرضهای است و… با وجود این هیچکس تخته سنگ را از وسط بر نمیداشت.
🌴نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسهای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و داخل آن سکههای طلا💰و یک یادداشت🗞پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود:هر سد و مانعی میتواند یک فرصت برای تغییر زندگی انسان باشد.
💪 #درس_بگیریم
💪 #مؤمن_عبرت_میگیرد
@tadabbor_quran
📜 #حکایت_کوتاه_وآموزنده
👋پس گردنی ابلیس به فرعون
روزی ابلیس نزد فرعون رفت. فرعون خوشهای انگور در دست داشت و تناول میکرد. ابلیس گفت: آیا میتوانی این خوشه انگور تازه را به مروارید تبدیل کنی؟
فرعون گفت: نه.
ابلیس به لطایفالحیل و سحر و جادو، آن خوشه انگور را به خوشهای مروارید تبدیل کرد.
فرعون تعجب کرد و گفت: احسنت! عجب استاد ماهری هستی.
ابلیس خود را به فرعون نزدیک کرد و یک پس گردنی به او زد و گفت: مرا با این استادی و مهارت حتی به بندگی قبول نکردند، آن وقت تو با این حماقت، ادعای خدایی میکنی؟
💪 #درس_بگیریم
💪 #مؤمن_عبرت_میگیرد
@tadabbor_quran
📜 #حکایت_کوتاه_وآموزنده
حاتم و مرد بخشنده🌸
از حاتم پرسیدند: بخشندهتر از خود دیدهای؟
گفت:آری! مردی که داراییاش تنها دو گوسفند بود. یکی را شب برایم ذبح کرد. از طعم جگرش تعریف کردم. صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد.
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم.
گفتند: پس تو بخشندهتری.
گفت: نه! چون او هرچه داشت به من داد، اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم.
💪 #درس_بگیریم
💪 #مؤمن_عبرت_میگیرد
@tadabbor_quran