#شهیدانه
هنوز هم می روم پشت پشتی را نگاه می کنم.
در ذهنم می پیچد که شاید بابا آن پشت قایم شده و منتظر است که من بروم و پیدایش کنم.
می دانم هاا ولی باز می روم...
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@npatogh
#شهیدانه
من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلودهاش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم...!
"شهید مصطفی چمران"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@npatogh
بازمزمۂ سرود یارب رفتند
چون تیرشهاب در دل شب رفتند
تا زنده شود رسالت خون حسین
با نام شکوهمند زینب رفتند
بازآئینہ آب سینےوچاے ونباٺ
بازپنجشنبہ ویادشهدا باصلواٺ
#پنجــشنبہ_هاے_دلتنگے
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@npatogh
🌹🕊🌹🕊🌹
#رزق_شبانه
طرف با یک موتور گازی آمد جلوی در مسجد. سلام کرد. جوابش را با بیاعتنایی دادم. دستانش روغنی بود و سیاه. خواست موتور را همان جلو ببندد به یک ستون، نگذاشتم.
👌گفتم: اینجا نمیشه ببندی عمو. با نگرانی ساعتم را نگاه کردم. دوباره خیره شدم به سر کوچه. سه، چهار دقیقه گذشت و باز هم خبری نشد. پیش خودم گفتم:
✅مردم رو دیگه بیشتر از این نمیشه نگه داشت؛ خوبه برم به مسئول پایگاه بگم تا یک فکری بکنیم. یک دفعه دیدم بلندگوی مسجد روشن شد و جمعیت صلوات فرستادند!
مجری گفت:
نمازگزاران عزیز در خدمت فرمانده بزرگ جنگ حاج عبدالحسین برونسی هستیم که به #خاطرخرابی_موتورشان
کمی با تأخیر رسیدهاند.
"شهید عبدالحسین برونسی"
#سالروز_شهادت
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@npatogh
🌹تنها پسر خانواده بود. هر وقت سراغ رفتن به جبهه را می کرد، مادر مخالف بود. دلش را زد به دریا و رفت جلوی مادر با ادب، نشست و گفت: من رو بیشتر دوست داری یا خدا رو؟
مادر: خب معلومه خدا رو. امام حسین علیه السلام رو بیشتر دوست داری یا خدا رو؟
مادر: امام حسین علیه السلام رو هم برای خدا میخوام.
پس راضی میشی من شهید بشم و فدای امام حسین علیه السلام بشم؟
🌹اشک مادرش جاری شد و زیر لب گفت: پسرم فدای امام حسین علیه السلام.
اینجوری مادرش رو راضی کرد و رفت فدای امام حسین علیه السلام شد.
"شهید محمد حاج اکبری"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@npatogh