eitaa logo
پاتوق
309 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.6هزار ویدیو
43 فایل
پاتوق استادی_دانشجویی دانشگاه راه ارتباطی با ادمین کانال @Smotahar
مشاهده در ایتا
دانلود
هنوز هم می روم پشت پشتی را نگاه می کنم. در ذهنم می پیچد که شاید بابا آن پشت قایم شده و منتظر است که من بروم و پیدایش کنم. می دانم هاا ولی باز می روم... @npatogh
من زندگی را دوست دارم ولی نه آن‌قدر که آلوده‌اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم...! "شهید مصطفی چمران" @npatogh
بازمزمۂ سرود یارب رفتند  چون تیرشهاب در دل شب رفتند تا زنده شود رسالت خون حسین با نام شکوهمند زینب رفتند بازآئینہ آب سینےوچاے ونباٺ بازپنجشنبہ‌‌‌ ویاد‌شهدا باصلواٺ @npatogh
🌹🕊🌹🕊🌹 طرف با یک موتور گازی آمد جلوی در مسجد. سلام کرد. جوابش را با بی‌اعتنایی دادم. دستانش روغنی بود و سیاه. خواست موتور را همان جلو ببندد به یک ستون، نگذاشتم. 👌گفتم: اینجا نمیشه ببندی عمو. با نگرانی ساعتم را نگاه کردم. دوباره خیره شدم به سر کوچه. سه، چهار دقیقه گذشت و باز هم خبری نشد. پیش خودم گفتم: ✅مردم رو دیگه بیشتر از این نمیشه نگه داشت؛ خوبه برم به مسئول پایگاه بگم تا یک فکری بکنیم. یک دفعه دیدم بلندگوی مسجد روشن شد و جمعیت صلوات فرستادند! مجری گفت: نمازگزاران عزیز در خدمت فرمانده بزرگ جنگ حاج عبدالحسین برونسی هستیم که به کمی با تأخیر رسیده‌اند. "شهید عبدالحسین برونسی" @npatogh
🌹تنها پسر خانواده بود. هر وقت سراغ رفتن به جبهه را می کرد، مادر مخالف بود. دلش را زد به دریا و رفت جلوی مادر با ادب، نشست و گفت: من رو بیشتر دوست داری یا خدا رو؟ مادر: خب معلومه خدا رو. امام حسین علیه السلام رو بیشتر دوست داری یا خدا رو؟ مادر: امام حسین علیه السلام رو هم برای خدا میخوام. پس راضی میشی من شهید بشم و فدای امام حسین علیه السلام بشم؟ 🌹اشک مادرش جاری شد و زیر لب گفت: پسرم فدای امام حسین علیه السلام. اینجوری مادرش رو راضی کرد و رفت فدای امام حسین علیه السلام شد. "شهید محمد حاج اکبری" @npatogh