⚫ مرحوم مفید نقل می کنه: "این روضه رو بی بی سكینه خونده... "میگه تو خیمه بابام نگران و مضطرب هی دستاشو به هم فشار می داد، هی میرفت بیرون می اومد تو، هی محاسنش رو میگرفت هی میدون رو نگاه میکرد، یک مرتبه دیدم صدای داداشم از وسط میدون بلند شد. صدا زد "ابتاه..." میگه دیدم رنگ چهره ی بابام پرید. چشماش سفید شد. وای وای وای... خدا رحمت کنه مرحوم دشتی رو، مفسر نهج البلاغه، اون اینجوری روضه میخونده، بدون مطالعه حرف نمی زده، مفسر بوده، محقق بوده. می گفت: تا ابی عبدالله صدای علی رو شنید به سرعت اومد سوار اسبش بشه برسه میدان، رکابو گم کرد. هی میخواست سوار شه، دست و پاشو گم کرد. صدا بچه ام از وسط میدون میاد. ان شاءالله هیچ وقت عزیزت وسط نامردا گیر نکنه،سوار اسب شد. ◾ این یه تیکه رو خیلی میخوام ناله بزنی شب هشتمِ، باید ماهم مثل حسین ناله بزنیم، نوشتند ابی عبدالله کنار بدن "وَ رَفَعَ الْحُسَینُ،صَوْتَهُ بِالْبُكاء" بلند بلند گریه میکرد. ... رسید کنار بدن،عبارت اینِ ، شیخ عباس قمی در نفس المهموم،اینجوری می نویسه،میگه: تا رسید بالا سر علی، ننوشته: "فَنَزَلَ مِنَ الفَرَس" ننوشتند: "نَزَل" یعنی پایین آمد. نوشتند "فَسَقَطَ مِنَ الفَرَس" ارباب ما با صورت خودشو انداخت رو خاک... هی اومد بلند شه، هی خورد زمین،بابا...
◾ آخ... نشست حسین روی خاك ها... "فَجَلَسَ عَلَی التُّرَاب" ، قدیمی ها این جوری روضه می خونن: سر علی رو به زانو گذاشت،آروم نشد. سر علی رو به سینه چسباند، آروم نشد. چه جوری آروم بشه؟ سینه ی علی رو به سینه چسباند. آروم نشد. "وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ" صورت رو روی صورت علی گذاشت... #مناسبت #ماه_محرم #ابا_عبدالله_الحسین #روضه
09.mp3
19.5M
🔉 سخنرانی استاد عالی در ارتباط با جذبه های الهی دعوت امام حسین (ع) #مناسبت #ماه_محرم #ابا_عبدالله_الحسین #سخنرانی
⚫ رسید کنار شریعه ، دست برد زیر آب
*عباس به آب رو نزد آب رو زد به عباس .. آب التماس میکرد یه ذره لباتُ تر کن*
◾ *عبارت میگه ورمل الماء علی الماء .. سوال دارم ، چرا نفرموده چرا نمیگه ابی عبدالله آبُ ریخت رو آب؟! ورمل الماء علی الماء یعنی آبُ آورد بالا محکم زد رو آب به قول یه اهل دلی میگفت انگار میخواست به آب یه سیلی بزنه
◾ یکی از القاب اباالفضل ،اَبَاالقِربَه ست .. چرا به عباس میگن اَبَاالقِربَه ، یعنی پدر مشک چرا به عباس میگن پدر مشک ؟! چون وقتی دستاشُ زدن مثه پدری که بچشُ بغل میکنه مشکُ داد تو شکمش خودشُ انداخت رو مشک همهی حواسش به مشکِ مبادا این مشک پاره بشه ..
نوشتن چهار هزار تیر انداز نه تیرانداز معمولی نه سرباز معمولی .. موکلین شریعه چهارهزار تیرانداز آموزش دیده بودن .. رو کنده ی زانو همه یه هدف داشتن .. الله اکبر ..
◾ اون شمر ملعونُ اون شبث ملعون گفتن نباید این آب به خیمه ها برسه .. هرکی هر کاری میتونه بکنه .. کار به جایی رسید من این یه جملهی مقتل بیچارم میکنه یه مرتبه دیدن فَوَقف العَباس مُتَحیِرا .. دیدن عباس متحیر ایستاد .. چرا متحیر؟! یک نگاه کرد دید مشک آبُ زدن .. آب داره رو خاک میریزه .. دیگه جلوتر نرفت نمیتونه برگرده دست نداره مشک نداره نمیتونه جلو بره چه کنه متحیر شد ..
◾ وقتی ابیعبدالله رسید یک دقیقه منو نگاه کنی من حرفمو زدم هر شهیدی که میومد بالاسرش با یک دست سر رو از روی خاک برمیداشت اما رسید کنار عباس آروم شمشیرشُ گذاشت زمین سرُ گذاشت رویِ زانوهاش .. یک نگاه کرد دید یک چشم با تیر از بین رفته .. تیر رو آروم از چشم زخمی در آوورد .. با گوشهی آستین خون هارو پاک کرد .. دید چشم سالم داره گریه میکنه صدا زد تو چرا گریه میکنی من بی برادر شدم ؟! (من باید گریه کنم تو چرا گریه میکنی)
◾ یه جمله گفته منو بیچاره کرده گفت حسین دارم برای شما گریه میکنم چرا برای من ؟! آخه الان شما سر منو از روی خاک برداشتی .. اما یک ساعت دیگه .. هیچکس نیست سر شما رو برداره ….حسین …
عباس جان حق داشتی گریه کنی آقا حق داشتی گریه کنی هیچکس نبود سر حسینتُ برداره .. یه خواهر داشت زینب اومد برسه سر رو برداره ، اما دیر رسید به گودال .. وقتی رسید که
سری به نیزه بلند است در مقابل زینب
#مناسبت #ماه_محرم #ابا_عبدالله_الحسین #روضه
⚫ سیدبن طاووس نوشته“وجلس الحسین یُصلح سیفه”آقا یک گوشه ای نشسته بود شمشیرش رو اصلاح میکرد،یه اشعاری زیر لب زمزمه میکرد:“یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ”ای روزگار اف بر دوستی تو باد“کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ””مِنْ طَالِبٍ وَ صَاحِبٍ قَتِیلٍ””وَ الدَّهْرُ لَا یَقْنَعُ بِالْبَدِیلِ“
ای روز گار اف بر تو باد چقدر شب و روز،دوستان رو کشتی، بین دوستان جدایی انداختی“وَ کُلُّ حَیٍّ سَالِکٌ سَبِیلِ“هر زنده ای آخرش باید این راه رو طی کنه“مَا أَقْرَبَ الْوَعْدَ مِنَ الرَّحِیلِ“زمان کوچ کردن از دنیا چقدر نزدیک شده
◾ “وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِیلِ” *وقتی آقا این اشعار رو خوندند*“فسَمِعَت زینب بنت فاطمه ذلک”زینب این حرفارو شنید،اومد خدمت برادر،“فقالَت یااخی هذا کلامُ مَن اَیقَنُ بالقتل” این حرف مال کسیه که یقین به کشته شدن داره،“قال نعم یا اختاه” *حالا زینب شب عاشورا رو ببین،زینب فرداشبم ببین،یه زینب دیگه شد*
“فَقَالَتْ زَیْنَبُ وَا ثُکْلَاهْ یَنْعَى الْحُسَیْنُ إِلَیَّ نَفْسَهُ”
◾ وای بر من! برادرم داره خبر کشته شدن خودش رو به من میده.*اینجا سیدبن طاووس میگه:*“وَ بَکَى النِّسْوَهُ “زنان حرم شروع کردند به گریه کردن“وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ “ به صورت ها لطمه زدند“وَ شَقَقْنَ الْجُیُوبَ”گریبان چاک کردند*شب عاشورا به صورت سیلی زدند،صبح عاشورا وقتی آقا خطبه میخوند به صورت ها لطمه زدند،اینجا اباعبدالله هست،ابالفضل هست،علی اکبر هست،زن ها رو آروم میکردند،اما شدیدترین لطمه ها رو فردا عصر به صورت ها زدند؛یکی زمانیکه بدن اربا اربای علی اکبرو خیمه ها آوردن،یکی اون ساعتی که ابالفضل کنار علقمه افتاد،اما بیشترین لطمه ها رو کجا زدند؟من اززبون امام زمان میگم، ترجمه هم نمیکنم:” فَلَمّا رَأَیْنَ النِّـسآءُ جَوادَک َ مَخْزِیّاً “ دیدند زین ذوالجناح واژگون شده” وَ نَظَرْنَ سَرْجَک َ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً ، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ ، ناشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ ، لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات ، وَ بِالْعَویلِ داعِیات ، وَ بَعْدَالْعِزِّ مُذَلَّلات، وَ إِلى مَصْرَعِک َ مُبادِرات“
◾ همه از خیمه ها بیرون دویدند،چه لحظه ای؟امام زمان فرمودند:*” وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ، وَ مُولِـغٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِک َ ،قابِضٌ عَلى شَیْبَتِک َ بِیَدِهِ
#مناسبت #ماه_محرم #ابا_عبدالله_الحسین #روضه