🔷محاصره امام(ع) توسط حر
امام حسین در منطقهی «ذی حُسُم» با حر و سپاهش روبرو شد. بعد از سیراب شدن سپاه حر توسط سپاه امام(ع) و اقامهی نماز جماعت توسط آنحضرت، حر که تنها برای بازداشت امام اعزام شده بود، راه را بر امام حسین(ع) بست و خواست تا امام(ع) را به عبیدالله بن زیاد ببرد، اما آنحضرت(ع) قبول نکردند. حر پیشنهاد داد که امام راهی غیر از راه کوفه و مدینه در پیش گیرد تا وی بتواند از ابن زیاد کسب تکلیف کند. آنگاه امام حسین(ع) و یارانش در مسیر «عذیب» و «قادسیه» حرکت کردند و حر نیز همراه آنان بود.
🔶توبه حر
حر که در روز عاشورا از جنگ با امام حسین(ع) در تردید بود، بعد از صحبت با مهاجر بن اوس به وی گفت: به خدا قسم! خود را در گزینش بهشت و دوزخ مخیر میبینم. به خدا قسم که جز بهشت را برنگزینم، اگرچه قطعه قطعه و سوزانده شوم. سپس با دستش به اسب خود فرمان حرکت داده و با سرعت خود را امام(ع) رساند و دستهایش را بر سر نهاد و گفت: «فَتُبْ عَلَی فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِیائِک وَ أَوْلَادِ بِنْتِ نَبِیک»؛ خداوندا به سویت بازگشتم. پس توبهام را بپذیر؛ چراکه من دلهاى دوستانت و فرزندان دختر رسول خدا(ص) را به وحشت و اضطراب افکنده بودم.
🔶عذرخواهی حر از امام حسین(ع)
حر بعد از توبه، نزد امام حسین(ع) آمد و گفت: فدایت گردم، من همانم که تو را از بازگشت به مدینه باز داشته و کار را بر تو سخت گرفتم. به خدا گمانم این نبود که این مردم با تو چنین کنند، من نزد خدا توبه نمودم. آیا توبهام پذیرفته میشود؟ امام(ع) فرمود: آرى خدا توبهات را میپذیرد. از اسب پیاده شو. حر گفت سوار بر اسب بهتر میتوانم خدمت شما باشم تا پیاده، و فرود آمدن، آخر کار من است (یعنی هنگام شهادت). سپس گفت چون من اوّل کسى هستم که به مقابله با شما پرداختم؛ از اینرو اجازه فرما که اولین شهید در پیشگاه شما باشم، باشد که فرداى قیامت از آنانی باشم که با جدّتان، محمّد(ص) مصافحه میکنند.
⚪️زمان پیوستن حر به امام حسین(ع)
هنگامی که دو سپاه روبروی هم قرار گرفتند و امام حسین(ع) بانگ برآورد: «أَمَا مِنْ مُغِیثٍ یغِیثُنَا لِوَجْهِ اللهِ؟ أَمَا مِنْ ذَابٍّ یذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ الله؟»؛آیا دادرسى نیست که براى رضاى خدا به داد ما برسد؟ آیا دفاعکنندهاى نیست که از حریم رسول خدا دفاع کند؟». به دنبال آن بود که حرّ بن یزید ریاحی از سپاه عمر بن سعد جدا شد و به سپاه امام(ع) پیوست.
اگر این سخن را امام در ابتدای نبرد فرموده باشد، پیوستن حر نیز در همان زمان بود، اما اگر در اواخر نبرد امام چنین فریادرسی را مطرح نموده باشد، زمان پیوستن او در هنگامههای پایانی نبرد خواهد بود.
🔵خطبهی حر در کربلا
حر پس از ورود به سپاه امام(ع) با اجازه ایشان به سمت یاران خود که در لشکر عمر بن سعد بودند، رفت و گفت: اى قوم! آیا هیچیک از پیشنهادهایى که حسین(ع) به شما ارائه داد را نمیپذیرید تا خداوند شما را از ابتلای به جنگ با او حفظ کند! آنها گفتند: امیر ما عمر بن سعد است، با او صحبت کن. عمر بن سعد نیز گفت: من تلاش و کوشش خود را کردهام، اگر راهى براى پذیرش پیشنهاد او مییافتم، میدادم. سپس حر گفت: اى اهل کوفه! مرگ بر مادران شما! که حسین(ع) را دعوت کردید، ولى وقتى نزدتان آمد او را تسلیم دشمن نمودهاید! گمان میکردید جانتان را فداى او خواهید کرد! ولى بعد روبرویش ایستادید تا او را بکشید! به جانش چنگ زده گلویش را گرفته، از هر سو او را احاطه کردهاید. نگذاشتید در سرزمین پهناور خدا به جایى برود و با اهلبیتش در امان بماند؛ او مانند اسیرى در دستهاى شما قرار گرفته؛ نه قادر است نفعى به خود برساند و نه ضررى را از خویش دور کند؛ او و بچهها و زنان و یارانش را از آشامیدن آب فراتى منع کردهاید که یهود و مجوس و نصرانى آن را مینوشند و خوکها و سگهاى عراق در آن مزمزه میکنند! اینک تشنگى آنها را از پاى درآورده است! بعد از حضرت محمّد(ص) با ذرّیهاش چه بد رفتار کردهاید! اگر توبه نکنید و دست از کارى که در اینروز و ساعت انجام میدهید برندارید، خدا به روز تشنگى سیرابتان نخواهد کرد. در این هنگام مردى از آنان به حر حمله برد و تیرى به سویش پرتاب کرد و حر سخنانش را قطع کرد و به نزد امام(ع) بازگشت.
⚫️اولین شهید کربلا
در مورد اینکه حر اولین شهید روز عاشورا باشد، اختلاف وجود دارد. اگرچه حر در دیدار با امام(ع) درخواست نمود تا اولین شهید در مکتب ایشان باشد، اما برخی معتقد هستند که منظور حر آن بود که بعد از لحظه پیوستن، او اولین شهید در راه آنحضرت(ع) باشد
📚 الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2،ص 101
اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 10
حسینی موسوی، محمد، تسلیة المُجالس و زینة المَجالس (مقتل الحسین
مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 45، ص 14
اعیان الشیعة، ج 1، ص 613.
#مناسبتی
#محرم
#شب_چهارم
💠معرفی کتاب
🔶موضوع:محرم و مهدویت(۲)
🌀انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)و مرکز تخصصی مهدویت
#مناسبتی
#محرم
#محتوای_پیشنهادی
🔷نسب
عبدالله فرزند امام حسن(ع) است برخی مادر او را دختر سلیل بن عبدالله – برادر جریر بن عبدالله بجلی – دانستهاند و برخی بدون ذکر نام، مادر او را از کنیزان گفتهاند.
⚪️سن
دربارۀ تاریخ ولادت عبدالله بن حسن(ع) اطلاعی در دست نیست؛ اما نوشتهاند که او به هنگام شهادت به سن بلوغ نرسیده بود.
هنگامی که سپاه کوفه امام حسین(ع) را محاصره کرد، عبدالله به سوی عموی خود حرکت کرد، امام حسین(ع) از حضرت زینب خواست که مانع او شود اما زینب نتوانست جلوی عبدالله را بگیرد: عبدالله گفت به خدا قسم از عمویم جدا نمیشوم و شتابان خود را به امام رساند. ابجر بن کعب با شمشیری به سمت امام حسین حملهور شد، عبدالله به او گفت وای بر تو ای ناپاک زاده، میخواهی عموی مرا بکشی؟ ابجر با شمشیر ضربهای زد، عبدالله دست خود را جلو آورد، ضربه بر دست او فرود آمد و دستش به پوست آویخته شد.
🔵واکنش امام حسین
امام حسین(ع) او را در آغوش گرفت و فرمود: ای فرزند برادر صبر پیشه کن و این واقعه را برای خودت خیر بدان زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق می گرداند
⚫️قاتل
منابع گفتهاند که ابجر بن کعب دست وی را قطع کرد و حرمله بن کاهل اسدی با تیر او را به شهادت رساند. در زیارت ناحیه مقدسه غیر معروفه ، حرمله بن کاهل اسدی به عنوان قاتل و پرتابکننده تیر به سوی او معرفی و لعن شده است.
📚ابن مشهدی، المزار الکبیر، تصحح: جواد قیومی اصفهانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۹ق.
ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، تحقیق: سیداحمد صقر، بیروت، دارالمعرفة، بیتا.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: محمدأبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، موسسة آل البیت لإحیاء التراث، ۱۴۱۶ق / ۱۹۹۵م.
#مناسبتی
#محرم
#شب_پنجم
#شخصیت_شناسی
💫﷽💫
♡منبر ۲ دقیقهای♡
سال اول حوزه استادمان حرف قشنگی زد. حرفی که تلنگر بزرگی شد برای من.
ایشان گفت:"دو تا لیوان رو در نظر بگیرید! یکیش خالیه و داخل یکیش، سنگ. حالا به نظرتون توی کدوم لیوان آب بیشتری جا میگیره؟"
ما جواب دادیم:"لیوان خالی!" خب پر واضح است که لیوان خالی. چون گنجایش بیشتری دارد. پس آب بیشتری داخلش جا میگیرد.
اما ایشان که از این سوال و جواب ساده قصد خاصی داشت، ادامه داد و گفت:"گناه هم همینه، اگه کسی تو قلبش گناه باشه، قلبش گنجایش کمتری برای کارای خوب داره. به جای انجام کارهای مستحبی، بیاید نیت کنید یک گناه و عادت بد رو ترک کنید تا ظرفِ دلتون از بدی خالی، و جا برای خوبیها باز بشه!"
اینها را گفتم که بگویم امشب شب اول محرم است. بیاییم در کنار فریضههای مستحبیمان، یک کار بد را هم به خاطر امام حسین(ع) بگذاریم کنار تا برای خوبیهامان جا باز کنیم.
اگر این حرف برای شما هم تلنگر شد؛ من و استاد عزیزم را از دعای خیرتان محروم نفرمایید.
#مناسبتی
#محرم
#منبر_کوتاه
ازدحام تن_ها، اجتماع دل_ها، رنگی، ۲مرداد۱۴۰۰-compressed.pdf
2.44M
کتاب ازدحام تن ها ; اجتماع دل ها
چرا حسین بن علی (ع) تنها ماند؟
#محرم
#محتوای_پیشنهادی
#قسمت_اول
♦️معرفی
قاسم فرزند امام حسن (علیهالسلام) به سال ۴۷ ه. ق در مدینه منوره ديده به جهان گشود. مادرش امولدی به نام «نفیله» يا «رمله» يا «نجمه» بود. در دو سالگى پدر بزرگوارش را از دست داد؛ و تا هنگام شهادت در دامان پرمهر و عطوفت عموى گرامى خود، امام حسين (علیهالسلام)، پرورش يافت؛ و در واقعه کربلا به اتفاق مادر و ديگر برادران و خواهران خود حضور داشت.
⚫️حضرت قاسم در شب عاشورا
به نقلى در شب عاشورا، آنگاه كه امام حسين (علیهالسلام) خطبه خواند و به ياران خود فرمود: «فردا من و شما همه كشته خواهيم شد»، وى پنداشت اين افتخار از آنِ مردان و بزرگسالان است و شامل نوجوانان نمىشود. از اينرو پرسيد: «آيا من هم فردا كشته خواهم شد؟» امام (علیهالسلام) با مهربانى پرسيد: «فرزندم، مرگ در نزد تو چگونه است؟» عرض كرد «احلى من العسل» (شيرينتر از عسل).
حضرت فرمود: آرى به خدا سوگند، عمو به فدايت، تو از آنان هستى كه پس از گرفتار شدن به بلايى سخت كشته خواهى شد.
🔵اجازه گرفتن قاسم برای نبرد
در روز عاشورا هنگامى كه نوبت مبارزه به قاسم رسيد، براى كسب اجازه خدمت امام حسين (علیهالسلام) آمد. حضرت او را در آغوش گرفت و هر دو آن قدر گريستند تا بىحال شدند. باز قاسم اجازه خواست و امام حسين (علیهالسلام) امتناع فرمود. قاسم دست و پاى امام را بوسه مىزد و بر خواستهاش پاى مىفشرد. ولى امام (علیهالسلام) اجازه نمىداد تا سرانجام موفق به دريافت اجازه گرديد. وى در حالى كه اشك هايش بر گونه سرازير بود و مادرش بر در خیمه ايستاده او را نظاره مىكرد، وارد ميدان كارزار شد
🔻کیفیت شهادت
طبری و ابوالفرج اصفهانی كيفيت شهادت حضرت قاسم را به نقل از حمید بن مسلم چنين آوردهاند:
«نوجوانى به سوى ما آمد كه چهرهاش همانند پاره ماه مىدرخشيد، شمشيرى به دست و پیراهن و إِزارى -شلوار- بر تن و دو نعلین به پا داشت، كه بند يكى از نعلينهاى وى پاره شد، فراموش نمىكنم كه بند چپ بود.
عمرو بن سعید ازدی (عمرو بن سعد بن نفیل ازدی) به من گفت: به خدا به او حمله مىكنم! گفتم: سبحان الله، پناه بر خدا! از اين كار چه مىخواهى، انبوه لشكرى كه دور او را گرفتهاند كارش را تمام خواهند كرد. گفت به خدا بر او حمله خواهم كرد؛ او حمله كرد و با شمشیر بر سر قاسم زد. قاسم بر روى افتاد و فرياد برآورد «عموجان» (به فریادم برس).
به خدا سوگند حسين چون عقاب از جا جست و همانند شير خشمگين بر قاتل قاسم حملهور گرديد و ضربتى سخت بر وى فرود آورد. او دست خود را سپر كرد ولى آن ضربت دستش را از آرنج قطع كرد. او فریادی زد و خود را کنار کشید. گروهی از کوفیان یورش بردند تا او را نجات دهند؛ ولی او را زیر گرفتند و زیر سم اسبان لگدمال کردند تا آنکه جان داد. (برخی در ترجمه متن، دچار اشتباه شده و این مطلب را دربارهٔ قاسم بن حسن گفتهاند؛ ولی همانطور که گفتیم، قاتل او زیر سم اسبان لگدمال شد، نه قاسم.) عبارت طبرى و ابوالفرج اصفهانى را صاحب ناسخ چنين ترجمه كرده«...لشكر هم پشت شدند و حمله در دادند مگر عمرو را از چنگ حسين برهانند در تكتازسواران، بدن قاسم در زير ستوران هموار شد.»
(بعضی جریان را اینگونه گفتهاند که قاتل بانگى برآورد و از آنجا دور گشت. تنى چند از لشكريان عمرسعد حمله آوردند تا عمرو را از دست حسين (عليهالسلام) نجات دهند؛ ولى اين تلاش آنها به جايى نرسيد و قاسم در هنگام يورش سواران عمرسعد در زير سمّ اسبان جان سپرد.)
پس از چندى كه گرد غبار ميدان نبرد فرونشست، امام حسين (عليهالسلام) را ديديم كه بر بالين آن جوان ايستاده و او پاشنههاى پاى خود را بر زمین مىسايد، امام حسين (عليهالسلام) در آن حال مىگفت: