eitaa logo
اخلاق، اوج نیاز
142 دنبال‌کننده
243 عکس
0 ویدیو
0 فایل
با لمس آدرسهای زیر عضو کانالهای ما در تلگرام و ایتا شوید: تفسیر قرآن: @alquran_ir نهج البلاغه: @nahj_ir صحیفه سجادیه: @sahifeh_ir اخلاق، اوج نیاز @nyaz_ir عرفان، اوج ناز @nazz_ir خانواده امن در ایتا @amn_org بیداری در ایتا @bidary_ir مدیریت: @bidaryir
مشاهده در ایتا
دانلود
‏‎برگی زرین از امام خمینی(۱۲۴) حدیث ۱۶ صبر ‏‏الحدیث السادس عشر‏ ‏أبا عبد الله، علیه السّلام یقول: إنّ الحرّ حرّ علی جمیع أحواله، إن نابته نائبة، صبر لها، و إن تداکّت علیه المصائب، لم تکسره و إن اسر و قهر و استبدل بالیسر عسرا، کما کان یوسف الصّدّیق الأمین لم یضرر حریّته أن استعبد و قهر و اسر، و لم تضرره ظلمة الجبّ و وحشته و ما ناله، أن منّ الله علیه فجعل الجبّار العاتی له عبدا بعد إذ کان [له ] مالکا، فأرسله و رحم به أمّة. و کذلک الصّبر یعقّب خیرا. فاصبروا و وطّنوا أنفسکم علی الصّبر توجّروا.‏‎ ترجمه: «ابو بصیر گفت شنیدم حضرت صادق، علیه السلام، را که می گفت: آزاد آزاد است بر همه احوال خود. اگر بیاید او را مصیبتی، صبر کند مر آن را، و اگر فرو کوبیده شود بر او مصیبتها، نمی شکند او را گر چه اسیر شود و مقهور گردد و سختی را به آسانی بدل گیرد. چنانچه بود یوسف، علیه السلام، بسیار راستگوی امین که ضرر نرساند آزادی او را اینکه به بندگی گرفته شد و اسیر شد و مقهور گردید. و زیان نرساند او را تاریکی چاه و ترس آن و آنچه رسید او را، تا آنکه منت گذاشت خدا بر او، پس قرار داد جبار متکبر را بنده او، بعد از آنکه مالک بود، پس، فرستاد خدا او را (یعنی به پیغمبری) و ترحم فرمود به واسطه او امتی را. و همین طور صبر دنبال آورد‏ ‎‏خیر را. پس صبر کنید و مهیا کنید خود را بر صبر تا مزد داده شود.» ‏‏فصل در بیان آنکه اسارت شهوت منشأ همه اسارت هاست: ‏ ‏‏بدان که انسان اگر مقهور در تحت سلطه شهوت و هواهای نفسانیه گردید، رقیت و عبودیت و ذلت در او به قدر مقهوریتش در تحت سلطه آنها زیاد شود. و معنی عبودیت از کسی، خضوع تامّ و اطاعت از اوست. و انسان مطیع شهوات و مقهور نفس امّاره بنده فرمانبر آنهاست، و هر چه آنها امر کنند، با کمال خضوع اطاعت کند. و در پیشگاه آنها عبد خاضع و بنده مطیع گردد تا کار به جایی رسد که اطاعت آنها را مقدم دارد بر اطاعت خالق سموات و ارض، و بندگی آنها را برگزیند بر بندگی مالک الملوک حقیقی. و در این حال عزت و حریت و آزاد مردی از قلبش [رخت ] بندد، و غبار ذلت و فقر و عبودیت بر چهره قلبش بنشیند، و خاضع اهل دنیا گردد و قلبش در پیش اهل دنیا و صاحبان حشمت سجده کند و از برای به دست آوردن مشتهیات نفسانیه خود، از همنوع خود ذلتها و منّتها کشد و خواریها در راه تعمیر بطن و فرج برد، و تا اسیر بند شهوت و نفس است، از هیچگونه خلاف شرف و فتوت و حریتی مضایقه نکند، و سر به زیر بار اطاعت هر کس و ناکس درآورد، و از هر ناچیز منت کشد به مجرد احتمال حصول مطلوب پیش او، گر چه آن شخص از سایر خلق بی ارزشتر و پست تر باشد و احتمال موهوم باشد. ... آنهایی که بنده دنیا و شهوت خویش اند و طوق بندگی هوای نفس را در گردن نهادند، بندگی از هر کسی که دنیا را پیش او سراغ دارند، یا احتمال می دهند، می کنند و خاضع او می شوند. و اگر در ظاهر زبان منیّت و عفت نفس گشایند، تدلیس محض است، و اعمال آنها و اقوال آنها این کلام را تکذیب کنند. و این اسارت و رقیت از اموری است که انسان را همیشه در زحمت و ذلت و رنج و تعب دارد. و انسان با شرف و عزت نفس باید با هر وسیله و جدیت خود را از آن پاک و پاکیزه کند. و پاک شدن از این کثافت و رهایی از این قید خواری و مذلت به معالجه اساس نفس است، و آن با علم و عمل نافع صورت گیرد.‏ @nyaz_ir
برگی زرین از امام خمینی(۱۲۵) ادامه حدیث ۱۶ صبر ‏‏اما عمل، پس آن به ارتیاضات شرعیه و مخالفت نفس است. در مدتی آن را از محبت مفرط به دنیا و تبعیت شهوات و هواهای نفسانیه منصرف کند تا آنکه نفس عادت به خیرات و کمالات کند.‏ ‏‎و اما علم، به آن است که انسان به نفس خود بفهماند و به قلب خویشتن برساند که: مخلوقات دیگر چون خود ضعیف و محتاج و فقیر و بینوا هستند، و آنها نیز مثل خود من در تمام امور جزئیه و کلیه محتاج به غنی مطلق و قادر توانا هستند، و آنها قابل آن نیستند که حاجت کسی را برآورند، و کوچکتر از آن هستند که نفس به آنها متوجه گردد و قلب خاضع آنها گردد، و همان قادر توانایی که به آنها عزت و شرف و مال و منال داده قادر است به هر کس بدهد.‏ ‏‏حقیقتا انسان را عار آید که به واسطه شکم خود یا راه انداختن شهوت خویش این قدر ذلت و خواری به خود راه دهد، و از این مخلوق بی همه چیز و فقرای بیدست و پا و اذلّاء بی دانش و بینش منّت کشد. منت اگر می کشی، از غنی مطلق و خالق سماوات و ارض بکش، که اگر توجه به ذات مقدس او پیدا کردی و دلت خاضع در محضر او گردید، از هر دو عالم وارهی و طوق عبودیت مخلوق را از گردن بیرون کنی: العبودیّة جوهرة کنهها الربوبیّة.‏‎ بندگی خدا گوهر گرانبهایی است که باطن آن آزادی و ربوبیت است. به واسطه عبودیت حق و توجه به نقطه واحده مرکزیه و افناء تمام قوا و سلطنتها در تحت سلطنت مطلقه الهیه، چنان حالتی در قلب پیدا شود که قهر و سلطنت بر همه عوالم کند، و از برای روح حالت عظمت و رفعتی پیدا شود که جز در پیشگاه ربوبیت و آنها که اطاعت آنها اطاعت ذات مقدس حق است سر به اطاعت احدی ننهد. و اگر به حسب پیش آمدن روزگار در تحت سلطه و قدرت کسی باشد، قلب را از آن لرزه نیفتد و استقلال و حریت نفس محفوظ ماند، چنانچه حضرت یوسف و حضرت لقمان را عبودیت ظاهریه به حریت و آزادی قلبی آنها ضرر نرساند.‏ ‏‏ای بسا قدرتمندان و دارای سلطنتهای ظاهره که از حریت و آزادی نفس و بزرگواری و بزرگمنشی بویی نبردند و بنده ذلیل و عبد مطیع نفس و هوی هستند، و بدین جهت از مخلوق ناچیز نیز تملق گویند. @nyaz_ir
برگی زرین از امام خمینی(۱۲۶) ادامه حدیث ۱۶ صبر از حضرت علی بن الحسین، سلام الله علیهما، منقول است که فرمود در ضمن کلامی: إنّی لآنف أن أطلب الدّنیا من خالقها، فکیف من مخلوق مثلی یعنی: «همانا من عار دارم اینکه دنیا را خواهش کنم از آفریدگار آن، پس چگونه از مخلوقی مثل خود طلب کنم!» ای عزیز، تو اگر عار نداری از طلب دنیا، لااقل از مخلوق ضعیف که مثل خود تو است طلب مکن! بفهم که مخلوق را قدرتی نیست برای تعمیر دنیای تو. گیرم که با هزار منت و ذلت اراده او را جلب کردی، اراده او در ملک حق کار کن نیست و‏ ‎‏کسی را تصرفی در مملکت مالک الملوک نیست، پس این قدر برای این چند روزه دنیا و شهوات محدوده موقته از خلق بی همه چیز تملق مگو، و از خدای خود غافل مشو و حریت و آزادی خود را حفظ کن و قید عبودیت و اسارت را از گردن خود بردار و در جمیع احوال آزاد شو، چنانچه در حدیث شریف فرماید: إنّ الحرّ حرّ علی جمیع أحواله. و بدان که غنا به غنای قلب، و بی نیازی، از حالات روح است، به امور خارجیه غیر مربوطه به انسان نیست. من خود در میان اهل ثروت و مال و منال کسانی را دیدم که اظهارات آنها را هیچ فقیر با آبرویی نمی کرد و بیانات آنها شرم آور بود! آن بیچاره غبار ذلت و مسکنت چهره قلبش را فرو گرفته بود. ملت یهود با آنکه در دنیا به نسبت جمعیت خود متمول و باثروت ترین تمام سکنه ارض هستند، مع ذلک ذلت و مسکنت و فقر و فاقه از چهره آنها ظاهر و تمام مدت عمر را با زحمت و خواری و عجز و بینوایی به سر می برند. این نیست مگر همان فقر قلبی و ذلت روحی. @nyaz_ir
برگی زرین از امام خمینی(۱۲۷) ادامه حدیث ۱۶ صبر در بین اهل زهد و درویش منشی کسانی را دیدیم که قلوب آنها به قدری غنی و بی نیاز است که به همه ملک دنیا از روی بی اعتنایی نظر می کنند، و به جز ذات مقدس حق تعالی احدی را لایق عرض حاجت نمی دانند. تو خود نیز در حالات اهل دنیا و اهل طلب ریاست با نظر دقت و تفتیش مطالعه کن، ببین ذلت آنها و تملق آنها از مردم از سایرین بیشتر است و در پیش [مردم ] خضوعشان بیشتر است. مرید پرورها و مدعیان ارشاد، خواریها می کشند و ارادت ها می ورزند تا چند روزی بطن و فرج را تعمیر کنند..... این ها که ذکر شد ذلها و مفاسد دنیایی است. اگر پرده برداشته شود، معلوم می شود که صورت این اسارت در تحت قیود و کند و زنجیرهای شهوات و هواهای نفسانیّه چه صورتی است. شاید این سلسله ای که طولش هفتاد ذراع است، و خدای تعالی از آن اطلاع داده، و آن حبس و غلی که برای ماست، در این دنیا صورت همین اسارت و رقیت در تحت فرمان شهوت و غضب باشد. خدای تعالی فرماید:‏‏ وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً.‏‎ « [و] یافتند آنچه کرده بودند حاضر.» و فرماید:‏‏ لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ آنچه به ما می رسد در آن عالم، صورت اعمال خود ماست.‏ ‏‏سلسله های پیچ در پیچ شهوات و هواها را پاره کن و کند قلب را بشکن و از اسارت بیرون بیا و در این عالم آزادانه زیست کن تا در آن عالم آزاد باشی، و گر نه ‎‏صورت این اسارت را در آنجا حاضر خواهی دید. و بدان که آن طاقت فرساست.‏ ‏‏اولیای خدا با آنکه از اسر و رقیّت بکلی خارج شده بودند و به حریت مطلقه نایل بودند، با این حال دلهای آنها چنان لرزان بود و از عاقبت امر چنان ناله می کردند و جزع می نمودند که عقول متحیر از آن است.‏ @nyaz_ir
برگی زرین از امام خمینی(۱۲۸) ‏‏فصل ‏‏گر چه مطالبی که در این اوراق است از امور شایعه رایجه و از مکررات باید به شمار آورد، ولی باکی از این تکرار نیست. تذکر نفس و تکرار حق امر مطلوبی است، و از این جهت در اذکار و اوراد و عبادات و مناسک تکرار مطلوب است. و نکته اصلی آن عادت دادن نفس و مرتاض نمودن آن است. پس، از تکرار ای عزیز [ملول ] مشو، و بدان که تا انسان در قید اسارت نفس و شهوات آن است و سلسله های طولانی شهوت و غضب در گردن اوست، به هیچیک از مقامات معنوی و روحانی نایل نمی شود، و سلطنت باطنیه نفس و اراده نافذه آن بروز و ظهور نمی کند و مقام استقلال و عزت نفس، که از بزرگترین مقامات کمال روحانی است، در انسان پیدا نمی شود. بلکه این اسارت و رقیت باعث می شود که انسان سر پیچ از اطاعت نفس نباشد در هیچ حال.‏ ‏‏و چون سلطنت نفس اماره و شیطان در باطن قوی شد و تمام قوا سر به رقیت و طاعت آنها گذاشتند و خضوع در پیشگاه آنها نمودند و تسلیم تام شدند، آنها قانع به معاصی تنها نمی شوند کم کم از معصیتهای کوچک انسان را به معاصی بزرگ، و از آنها به سستی عقاید، و از آن به ظلمت افکار، و از آن به تنگنای جحود، و از آن به بغض و دشمنی انبیا و اولیا می کشانند. و نفس که در تحت سلطه و رقیّت آنهاست نتواند از آن سرپیچی نماید. پس، عاقبت امر طاعت و اسارت خیلی وخیم است و به جاهای خیلی هولناک انسان را ممکن است بکشد. انسان عاقل رئوف به حال خود، باید به هر وسیله ای شده خود را از این اسارت خارج کند، و تا فرصت دارد و قوای او سالم است و حیات و صحت و جوانی برقرار است و قوا بکلی مسخر نشده، در مقابل آن قیام کند، و مدتی مواظبت اوقات خویش کند و مطالعه در حالات نفس کند و حالات گذشتگان و سوء عاقبت آنها را مداقه نماید و گذشتن این چند روزه را به باطن قلب خود بفهماند و قلب را بیدار کند و به قلب بفهماند حقیقت منقول از رسول ‏‎‏اکرم، صلّی الله علیه و آله، به ما، که فرمود: الدّنیا مزرعة الآخره یعنی: «دنیا کشتگاه باز پسین است.» @nyaz_ir
برگی زرین از امام خمینی(۱۲۹) ادامه هشدار...... اگر این چند روزه کشت نکنیم و عمل صالح ننماییم، فرصت از دست می رود، عالم دیگر که فرا رسید و موت حلول کرد، تمام اعمال منقطع می شود و آمال پایمال می گردد. و اگر خدای نخواسته با این عبودیت از شهوات و اسارت از قید گوناگون هواهای نفسانیه ملک الموت در رسد، شیطان ممکن است مقصد آخر را که ربودن ایمان است انجام دهد، و با ما طوری سلوک کند و به قلب ما طوری نمایش دهد که با دشمنی حق و انبیا و اولیاء او از دنیا برویم. و خدا می داند که در پس این پرده چه بدبختیهاست و چه ظلمتها و وحشتهاست.‏ ‏‏هان! ای نفس خسیس و ای دل غافل، از خواب برخیز! و در مقابل این دشمنی که سالهاست تو را افسار کرده و در قید اسیری در آورده و به هر طرف می خواهد می کشاند و به هر عمل زشتی و خلق ناهنجاری دعوت می کند و وادار می نماید قیام کن! این قیود را بشکن و زنجیرها را پاره کن و آزادیخواه باش و ذلت و خواری را بر کنار گذار و طوق عبودیّت حق جل جلاله را به گردن نه که از هر بندگی و عبودیتی وارهی و به سلطنت مطلقه الهیه در دو عالم نایل شوی.‏ ‏‏ای عزیز، با آنکه این عالم دار جزا نیست و محل بروز سلطنت حق نیست و زندان مؤمن است،‏‎ اگر تو از اسارت نفس بیرون آیی و به عبودیت حق گردن نهی و دل را موحد کنی و زنگار دو بینی را از آیینه روح بزدایی و قلب را به نقطه مرکزیّه کمال مطلق متوجه کنی، در همین عالم آثار آن را بعیان می یابی، چنان وسعتی در قلبت حاصل شود که محل ظهور سلطنت تامه الهیه شود و از تمام عوالم فسحت و سعه آن بیشتر گردد: لا یسعنی أرضی و لا سمائی بل یسعنی قلب عبدی المؤمن! و چنان غنا در آن ظاهر گردد که تمام ممالک باطن و ظاهر را به پشیزی نشمری، و چنان اراده ات قوی گردد که متعلق به ملک و ملکوت نگردد و هر دو عالم را لایق خود نداند.‏ ‏‏«طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت ‏ ‏‏بدر آی تا ببینی طیران آدمیت»‏‎ @nyaz_ir
برگی زرین از امام خمینی(۱۳۰) فصل در معنای صبر و در بیان آنکه صبر نتیجه حریت از قید نفس است از نتایج بزرگ و ثمرات عظیمه این حریت و خروج از عبودیت نفس، صبر در‏ ‎‏بلیّات و نوائب است. و بر ذمه ماست که بیان معنای «صبر» را مجملا و اقسام و ثمرات آن و ارتباط آن را به حریت بنماییم.‏ ‏‏«صبر» را چنانچه محقق طایفه حقه و مدقق فرقه محقّه، کامل در علم و عمل، نصیر الدین طوسی، قدّسه الله نفسه القدوسی، تعریف نمودند، عبارت از: «نگاهداری نفس است از بی تابی نزد مکروه‎‏» و عارف محقق مشهور در منازل السائرین فرماید: «صبر نگاهداری نفس است از شکایت بر جزع مستور»- انتهی.‏‎ و بدان که صبر را از مقامات متوسطین محسوب داشتند، زیرا مادامی که نفس مصیبات و بلیّات را مکروه شمارد و آن را جزع باطنی از آنها باشد، مقام معرفتش ناقص است، چنانچه مقام رضای به قضا و خشنودی از توجه بلیّات مقام شامختری است، گرچه آن را نیز از مقامات متوسّطین محسوب نماییم. و همین طور صبر در معاصی و بر طاعات نیز از نقصان معرفت به اسرار عبادات و صور معاصی و طاعات است، زیرا که اگر کسی حقیقت عبادت را بفهمد و به صور برزخیه بهیه آن ایمان داشته باشد، و همین طور به صور برزخیه موحشه معاصی مؤمن باشد، صبر در این مقامات برای او معنی ندارد، بلکه مطلب منعکس می شود: اگر برای او خوشی و راحتی پیش آمد کند یا کارش منجر به ترک عبادتی یا فعل معصیتی شود، آنها نزد او مکروه افتد، و جزع باطنی او بیشتر باشد از جزع اهل صبر در بلیّات و مصیبات. @nyaz_ir مدیریت: @bidaryir
برگی زرین از امام خمینی(۱۳۱) ادامه معنای صبر از جناب عبد صالح عارف به وظایف عبودیت، صاحب مقامات و کرامات، علی بن طاووس‏‎، قدّس الله نفسه، منقول است که روز اوّل تکلیف خود را جشن می گرفته و سور و سرور می کرده و عید محسوب می کرده، برای آنکه خدای تبارک و تعالی او را در آن روز مفتخر فرموده به اذن در فعل طاعات.‏‎.... ماها کجا هستیم و این بندگان فرمانبر حق کجا؟ ما باز گمان می کنیم حق تعالی تحمیل به ما فرموده و تکالیف را زحمت و کلفت می دانیم. اگر یکی از ما هم زحمت کشد و در اوّل وقت فریضه را به جا آورد، می گوید که انسان باید این کار را بکند زودتر خود را راحت کنیم! همه بدبختیهای ما از جهل و نادانی است و نقصان و فقدان ایمان است.‏..... ‏‏و آنچه درباره ائمه هدی یا انبیاء عظام وارد شده که توصیف شدند به صبر، تواند که ‏‎‏صبر بر آلام جسمانیه بوده که به مقتضای طبایع بشریه باعث تأثر است، یا صبر بر فراق محبوب بوده که از مقامات بزرگ محبین است،.... و الا صبر بر طاعات و معاصی و بلیّات غیر آنچه ذکر شد درباره آنها، بلکه شیعیان آنها، معنی ندارد.‏ ‏‏عارف معروف، کمال الدین عبد الرزاق کاشانی‎‏ در شرح منازل گوید:‏ ‏‏«مراد شیخ که فرماید صبر خودداری از شکایت است، شکایت به مخلوق است، و الا شکایت به حق تعالی و اظهار جزع در درگاه قدس او با صبر منافات ندارد، چنانچه حضرت ایوب عرض شکوی به حق نمود: أنی مسّنی الشّیطان بنصب و عذاب‏‎ با آنکه حق تعالی او را مدح فرماید: بقوله:‏‏ أنّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إنَّهُ أوّابٌ.‏‎ و حضرت یعقوب عرض می کند: إنّما أشکو بثّی و حزنی إلی الله‏‎ با آنکه او از صابران بود. بلکه ترک شکایت به سوی حق اظهار تجلّد و ظهور به دعوی است.»- انتهی ‏‏از سیره انبیاء عظام و حضرات ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، نیز چنان ظاهر می شود که با آنکه مقامات آنها بالاتر از صبر [و]‏‏ ‏‏رضا و تسلیم بوده، مع ذلک هیچ گاه از دعا و عجز و تضرع در درگاه معبود خودداری نمی کردند، و عرض حاجات خود را به حضرت حق تعالی می نمودند. و این مخالف با مقامات روحانیه نیست، بلکه تذکر حق و انس و خلوت با محبوب و اظهار عبودیت و ذلت در پیشگاه عظمت کامل مطلق غایت آمال عارفین و نتیجه سلوک سالکین است.‏ @nyaz_ir مدیریت: @bidaryir
برگی زرین از امام خمینی(۱۳۲) ‏‏راه تربیت کردن نفس و در اختیار گرفتن آن، صبوری است: همه ما یکی از وظایف جدی خود را برای تعالی اخلاقی، کنترل نفس و در اختیار گرفتن آن میدانیم، زیرا اگر نفس رها شود، خواسته های فراوانی را در چشم انداز ما قرار داده و ترغیت به برآورده کردن شهوات و خواسته های نامطلوب و غیراخلاقی و غیرانسانی مینماید. آنان که برای شخصیت خود ارزش قائلند، هرگز مهار نفس را رها نکرده و با دقت و قاطعیت اجازه نمیدهند که شخصیت آنان لگدمال هواهای نفسانی گردد. اکنون باید دانست که این امر جز با صبوری و تقویت قدرت ایستادگی خود در مقابل خواسته ها تحقق نمی یابد. به فرموده امام بزرگوار، حضرت روح الله؛ اگر انسان مدتی سختی های عبادت رو تحمل کند و بر ترک لذتها پافشاری نماید و از آنچه خوشش می آید اما لذت بردن از آن را آفریننده متعال اجازه نداده، پرهیز کند، آرام آرام قدرت ایستادگی او در برابر خواهشهای نامشروع نفس زیاد شده و سختی انجام طاعات و ترک گناهان برای او آسان میگردد. وقتی انسان به این مرحله رسید، دیگر نفس او رام شده و قدرت چموشی از او گرفته میشود و بتدریج به جایگاه اخلاقی بلندی نائل خواهد آمد. شما عزیزان همراه اگر طالب شخصیتی قابل احترام و دوست داشتنی هستید، از امروز به این سخن استاد بزرگ اخلاق توجه کنید و با دقت و صبوری، ایستادگی در مقابل سختی های اطاعت از امر خدا را آغاز کنید و با قدرت به شهوات زودگذر، «نه» بگوئید ما آماده شنیدن سخنان شما هستیم، با ما اژ طریق: @bidaryir گفتگو کنید. ما با حفظ اسرار، میتوانیم راهنمای خوبی برای عبور از دشواریهای اخلاقی شما باشیم @nyaz_ir
سلام بر اعضای محترم کانال لطفا برای هرگونه اظهار نظر، نقد، پبشنهاد، سوال در مورد مطالب و..... به: @bidaryir پیام دهید، سپاسگزارم.
هدایت شده از بیداری بیداری
سلام در کانال «خانواده امن» از امروز بمناسبت سالروز شهادت صدیقه طاهره بحث جدیدی در موضوع «خطبه بلند حضرت زهرا سلام الله علیها» آغاز شده، برای مطالعه این مبحث با ارزش، به آدرس زیر مراجعه فرمائید: @amn_org
برگی زرین از امام خمینی(۱۳۳) صبر در معاصی منشأ تقوای نفس شود، و صبر در طاعات منشأ انس به حق گردد، و صبر در بلیّات منشأ رضا به قضای الهی شود. و این ها از مقامات بزرگ اهل ایمان، بلکه اهل عرفان، است. و در احادیث شریفه اهل بیت عصمت [ستایش ] بلیغ از صبر گردیده، چنانچه در کافی شریف سند به حضرت صادق- سلام الله علیه،- رساند:‏ ‏‏قال: الصّبر من الإیمان بمنزلة الرّأس من الجسد، فإذا ذهب الرّأس، ذهب الجسد، و کذلک إذا ذهب الصّبر، ذهب الإیمان.‏‎ فرمود: «صبر نسبت به ایمان به مثابه سر است نسبت به بدن. پس وقتی رفت سر، جسد برود، و همین طور وقتی که صبر رفت، ایمان برود.» و در حدیث دیگر سند به حضرت سجاد، علی بن الحسین، علیهما السلام، رساند، قال: الصّبر من الإیمان بمنزلة الرّأس من الجسد، و لا إیمان لمن لا صبر له.‏‎ و احادیث بسیار در این باب است که ما پس از این به مناسبت به ذکر بعضی از آن می پردازیم.‏ ‏‏صبر کلید ابواب سعادات و سر منشأ نجات از مهالک است. بلکه صبر بلیّات را بر انسان آسان می کند و مشکلات را سهل می نماید و عزم و اراده را قوّت می دهد و مملکت روح را مستقل می نماید. ( در مقابل)...جزع و بیتابی علاوه بر عاری که خود دارد و کاشف از ضعف نفس است، انسان را بی ثبات و اراده را ضعیف و عقل را سست می کند. جناب محقق خبیر خواجه نصیر، قدّس الله سرّه، فرماید: «صبر جلوگیری کند باطن را از بیتابی، و زبان را از شکایت، و اعضا را از کارهای خلاف عادت.» و بعکس انسان غیر صابر باطن و قلبش مضطرب و وحشتناک است و دلش لرزان و متزلزل است. و این خود بلیّه ای است فوق بلیّات و مصیبتی است بالاترین مصیبتها که سربار انسان می شود و راحتی را از انسان سلب می کند. @nyaz_ir
برگی زرین از امام خمینی(۱۳۴) ....صبر تخفیف می دهد مصیبت را، و قلب غالب می شود بر بلیّات و اراده قاهر می شود بر مصیبات وارده. و همین طور انسان غیر صابر و بی شکیب زبانش به شکایت پیش هر کس و ناکس باز شود، و این علاوه بر‏‎‏رسوایی پیش مردم و معروفیت به سست عنصری و کم ثباتی و افتادن از نظر خلق، پیش ملائکة الله و در درگاه قدس ربوبیت از ارزش می افتد. بنده ای که نتواند یک مصیبت که از حق و محبوب مطلق به او می رسد تحمل کند، و انسانی که از ولی نعمت خود، که هزاران هزار نعمت دیده و همیشه مستغرق نعمتهای اوست، یک بلیّه دید زبان به شکایت پیش خلق گشود، چه ایمانی دارد و چه تسلیمی در مقام مقدس حق دارد؟ پس درست است که گفته شود کسی که صبر ندارد ایمان ندارد.‏ ‏‏اگر تو به جناب ربوبی ایمان داشته باشی و مجاری امور را به ید قدرت کامله او بدانی و کسی را متصرف در امور ندانی، البته از پیشامدهای روزگار و از بلیّات وارده شکایت پیش غیر حقّ تعالی نکنی، بلکه آنها را به جان و دل بخری و شکر نعم حق کنی.‏ @nyaz_ir
برگی زرین از امام خمینی(۱۳۵) ادامه سخن در مورد بی صبری و اضطراب ‏‏پس، آن اضطراب های باطنی و آن شکایتهای زبانی و آن حرکات زشت غیر معتاد اعضا همه شهادت دهند که ما از اهل ایمان نیستیم. تا نعمت در کار است، صورتا شکری می کنیم. و آن نیز مغزی ندارد، بلکه برای طمع ازدیاد است. وقتی که یک مصیبت پیشامد کرد، یا یک درد و مرضی رو آورد، شکایتها از حق تبارک و تعالی پیش خلق می بریم و زبان اعتراض و کنایه گویی را باز کرده پیش کس و ناکس شکوه ها می کنیم. کم کم این شکایتها و جزع و فزعها در نفس تخم بغض به حق و قضای الهی می کارد، و آن بتدریج سبز می شود و قوّت می گیرد تا آنکه ملکه می شود، بلکه خدای نخواسته صورت باطن ذات صورت [بغض ] به قضای حق و دشمنی ذات مقدس شود. آن وقت عنان از کف گسیخته شود و مهار اختیار از چنگ رها شود و انسان به هیچ وجه نتواند ضبط حال و خیال نماید و ظاهر و باطن رنگ دشمنی حق تعالی گیرد، و با یک پارچه بغض و عداوت مالک النّعم از این عالم منتقل گردد و به شقاوت ابدی و ظلمت همیشگی دچار شود. پناه می برم به خدا از بدی عاقبت و ایمان مستودع. پس، صحیح است که می فرماید وقتی که صبر برود ایمان می رود.‏ ‏‏پس ای عزیز، مطلب بس مهم و راه خیلی خطرناک است. از جان و دل بکوش و در پیشامدهای دنیا صبر و بردباری را پیشه خود کن، و در مقابل بلیّات و مصیبات مردانه قیام [کن ]، و به نفس بفهمان که جزع و بیتابی علاوه بر آن که خود ننگی بزرگ است، برای رفع بلیّات و مصیبات فایده ای ندارد، و شکایت از قضای الهی و اراده نافذه حق پیش مخلوق ضعیف بی قدرت و قوّه مفید فایده نخواهد بود. @nyaz_ir
برگی زرین از امام خمینی(۱۳۶) ادامه سخن در مورد بی صبری و اضطراب ‏‏فرمود أبو الحسن کاظم، علیه السلام، به من: «چه چیز مانع شد تورا از حج؟» گفتم: «فدایت شوم، واقع شد بر من قرض بسیاری، و مالم رفته است، و قرضی که لازم شده بزرگتر است از رفتن مالم. اگر نبود مردی از رفقای ما که خارج کرد مرا، قدرت نداشتم که خارج شوم.» پس فرمود به من: «اگر صبر کنی، مورد غبطه شوی، و اگر صبر نکنی، اجرا می کند خدا تقدیرات خود را، خشنود باشی یا کراهت داشته باشی.» پس معلوم شد که جزع و بیتابی مفید فایده نیست، بلکه ضررهای بس هولناک دارد و هلاکتهای بس ایمانسوز در دنبال آن است، و صبر و بردباری خود دارای ثواب جزیل و اجر جمیل و صور بهیّه و تمثال شریف برزخی است، چنانچه در ذیل حدیث شریف که ما به شرح آن پرداختیم فرماید: و کذلک الصّبر یعقّب خیرا، فاصبروا و وطّنوا أنفسکم علی الصّبر توجروا. یعنی: پس صبر را عاقبت خیر است در این عالم، چنانچه از تمثیل به حضرت یوسف، علیه السلام، معلوم می شود، و موجب اجر است در آخرت.‏ ‏‏و در حدیث شریف کافی سند به أبو حمزه ثمالی، رحمه الله، رساند. قال:‏ ‏‏قال أبو عبد الله علیه السّلام: من ابتلی من المؤمنین ببلاء فصبر علیه، کان له مثل اجر ألف شهید.‏‎ یعنی: «فرمود حضرت صادق، علیه السلام،: «کسی که مبتلا به بلیه ای شود و صبر کند، برای او اجر هزار شهید است.» اما اینکه از برای صبر صورت بهیه برزخیه است، علاوه بر اینکه مطابق قسمی از برهان است، در احادیث شریفه نیز از آن ذکر شده است، چنانچه در کافی شریف سند به حضرت صادق، علیه السلام، رساند، فرمود: «وقتی داخل شود مؤمن به قبرش، می باشد نماز از راست او و زکات از چپ او و نیکی و احسان مشرف بر او، و دور شود [صبر]‏‏ ‏‏بر طرفی. پس وقتی که داخل شوند بر او دو ملکی که کارگزار مسئلت از او هستند، گوید صبر به نماز و زکات و نیکویی: «بگیرید رفیق خود را. (یعنی همراهی کنید او را.) پس اگر شما از او عاجز [ید]، من او را می گیرم.»‏ @nyaz_ir