سعید محمد: در مدیریت صاحب سبک هستم و خودم را اصلح میدانم/ رییسی بیاید به او کمک میکنم
🔹سعید محمد در جلسات میز انتخاباتی دانشجویان: بحث امروز کشور ما بحث مدیریت است، از رییس جمهور شما باید مدیریت بخواهید. من در بحث مدیریت صاحب سبک، توانمند و دارای رتبههای بینالمللی هستم.
🔸من ۸ سال جایگاه سرلشکری و بالاتر را دارم و به عنوان یک شاخصه برای رجال سیاسی میتوان آن را عنوان کرد.
🔹شاید باور نکنید اما بسیاری از افرادی که مرا کمک میکنند بچههای حزباللهی هستند که با هزینه خود تلاش میکنند و زحمت میکشند. خیلی از کلیپهای تبلیغاتی را بدون آنکه بدانم و به صورت خودجوش میسازند.
🔸اگر آقای رییسی ورود کنند به ایشان کمک میکنم چون ایشان میتواند اجماع خوبی ایجاد کنند و اولویت عدم انشقاق است.
🔹دعوت شورای وحدت را قبول میکنیم، اما نحوه اجماع را نه بر اساس تحمیل اشخاص، که براساس نظرسنجیهای نزدیک انتخابات انجام خواهیم داد.
🗓 سهشنبه 31 فروردین ماه 1400
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ برای او که شیوۀ معمولش سکوت و کمگویی بود،
▪️«نگاه» میشد کبوتر نامهبر.
▫️به تکتک آدمهایی که میآمدند مسجد، نگاه میکرد.
▪️با نگاه سلام میداد، دلجویی میکرد.
▫️آنهایی را که ته صف و یا کُنجی نشسته بودند و چندان به چشم نمیآمدند هم میدید.
▪️نیازمندها را رصد میکرد؛
▫️به اطرافیانش میگفت: «آن آقا را میبینید؟ هم او که جلوی در نشسته، این پول را بدهید بهش.»
▪️یا: «آن دیگری را میبینید آن گوشه، این هدیه را بدهید ببرد.»
📚 به شیوه باران، ص24
▪️زندگی سردار حجازی، تعبیر دقیق جمله حاج قاسم سلیمانیست که گفته بود "شرط شهید شدن، شهید بودن است".
از بسیج سازندگی، تا فتنه ۸۸، از توانمند سازی سازی حزب الله، تا مبارزه با تکفیریها، از دفاع از یمن، تا آرمان قدس، هرچه کرد در پازل "شهید بودن" بود؛ خوش به سعادتش!
Reza Narimani-Golchin Shab 01 Ta Shab 06 Ramzan1395-002.mp3
7.16M
🎤 سیدرضا نریمانی
🔸ابر بهارم؛
عطر شهادت پیچیده توی دیارم🔸
بیاد سردار #شهید سید محمد حسین زاده حجازی
9.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 آقای دادستان! ما شکایت داریم از آقای رئیس جمهور روحانی
انتقادهای صریح واعظین کشور از دوگانگیها در ستاد مقابله با کرونا
🔹 روز سه شنبه جمعی از سخنرانان کشور به دیدار حجت الاسلام منتظری دادستان کل کشور رفتند تا گلایه های خود دربارهٔ تصمیمات دوگانه ستاد کرونا در برخورد با هیئت ها و محافل مذهبی را مطرح کنند.
🔸 آیت الله نظری منفرد، حجت الاسلام دانشمند، شیخ مصطفی کرمی، بی آزار تهرانی، صادقی واعظ و طبسی در این دیدار با انتقاد از برخورد گزینشی و عدم توجه به نظرات کارشناسان در ستاد کرونا، خواستار ورود دادستانی و قوه قضائیه به موضوع شدند.
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
:
طنز جبهه😁
🎤 بفرمایید که چند سال دارید؟
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پرواز پهپادهای ایرانی بر فراز ناو هواپیمابر آمریکایی
🔸شبکه «پرس تیوی» ویدئویی از پرواز ۴ پهپاد ایرانی بر فراز یک ناو هواپیمابر آمریکایی در خلیج فارس منتشر کرده است.
🔸این پهپادها تصاویر دقیقی از عرشه این ناو هواپیمابر آمریکایی را نشان میدهند.
🆔 @YjcNewsChannel
🔆 #پندانه
🔹 چند روز پیش به عنوان مسافر سفری با تاکسی اینترنتی داشتم.
🔸اون روز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم، آخه باطری و زاپاس ماشینم رو دزد برده بود.
راننده حدودا ۴۰ ساله بود و آرامش عجیبی داشت که باعث شد باهاش حرف بزنم و از بدشانسیم بگم.
هیچی نمیگفت و فقط گوش میکرد.
وقتی صحبتم تموم شد، گفت: یه قضیهای رو برات تعریف میکنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹ تومنی، ۱۲ تومن شده بود.
گفتم: بفرمایید.
🔹برام خیلی جالب بود و برای شما از زبان راننده مینویسم.
🔸یه مسافری بود هم سن و سال خودم، حدودا ۴۰ ساله. خیلی عصبانی بود.
🔹وقتی داخل ماشین نشست بدون اینکه جواب سلام منو بده، گفت: چرا اینقدر همکاراتون ... هستند.
از شدت عصبانیت چشماش گشاد و قرمز شده بود.
گفتم: چی شده؟
🔸مسافر گفت: هشت بار درخواست دادم و رانندهها گفتن یک دقیقه دیگر میرسند و بعد لغو کردند.
🔹من بهش گفتم: حتما حکمتی داشته و خودتو ناراحت نکن.
🔸این جمله بیشتر عصبانیش کرد و گفت: حکمت کیلو چنده، این چیزا چیه کردن تو مختون؟
🔹با گوشیش تماس گرفت. مدام پشت گوشی دعوا میکرد و حرص میخورد. بازاری بود و کلی ضرر کرده بود.
🔸حین صحبت با تلفن ایست قلبی کرد. من زدم بغل و کنار خیابون خوابوندمش و احیاش کردم.
🔹سن خطرناکی است و معمولا همه تو این سن فوت میکنن چون تا به بیمارستان یا اورژانس برسن طول میکشه.
🔸من سرپرستار بخش مغز و اعصاب بیمارستان ... هستم و مسافر نمیدونست.
🔹خطر برطرف شد و بردمش بیمارستان کرایه هم که هیچی!
🔸دو هفته بعد برای تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوری بیاد پیشم.
🔹من اون موقع شیفت بودم و بیمارستان بودم.
تازه اون موقع فهمید که من سرپرستار بخش هستم.
🔸اومد و تشکر کرد و کرایه رو همراه یه کتاب کادو شده به من داد.
🔹گفتم: دیدی حکمتی داشته. خدا خواسته اون هشت همکار لغو کنن که سوار ماشین من بشی و نمیری.
🔸تو فکر رفت و لبخند زد.
🔹من اون موقع به شدت ۴ میلیون تومن پول لازم داشتم و هیچکسی نبود به من قرض بده.
🔸رفتم خونه و کادو مسافر رو باز کردم.
🔹تو صفحه اول کتاب یک سکه تمام چسبونده بود!
حکمت خدا دو طرفه بود.
🔸هم اون مسافر زنده موند و هم من سکه رو ۴ میلیون و ۴۰۰ هزار تومن فروختم و مشکلم حل شد.
🔹همیشه بدشانسی بدشانسی نیست. ما از آینده و حکمت خدا خبر نداریم.
🔸اینا رو راننده برای من تعریف کرد و من دیگه بابت دزدی باطری و زاپاسم ناراحتیم رو فراموش کردم.
🔹من هم به حکمت خدا فکر کردم.