eitaa logo
در مسیر ظهور
135 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
5هزار ویدیو
35 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📔 | 📚 عنوان کتاب: فرمانده در سایه 🔻روایت زندگی اثرگذارترین فرمانده مقاومت، شهید عماد مغنیه ✍🏻 گرد آوری و ترجمه: وحیدخضاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻اینجا سه راهی شهادته،یعنی انقدر جنازه ی بچه ها رو هم ریخت که ناچار شدن رزمنده ها از روی جنازه شهدا رد بشن برن...
📝 | ✍🏻وصیت نامه شهید ابراهیم وحدت : برادران عزيز همچنانكه امام امت فرمودند:"تنور جنگ را بايد گرم نگه داشت كه زندگي و حيات اسلام و پيروزي ما به جنگ ميان اسلام و كفر بستگي دارد و بايد بدانيد كه اگر سستي كرديد و باعث شكست انقلاب شديد يقيناً به ذلت و بدبختي دچار خواهيد شد كه مردم كوفه وعراق پس از شهادت امام حسين (ع) دچار شدند و يقيناً آن ذلت و بدبختي برايتان از اين مقاومت و سرسختي تلخ تر خواهد بود".
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻شهید مرتضی عبدالهی: من از حضرت زهرا(س) خجالت میکشم که روی قبرم سنگ بذارید،من دوست دارم روی قبرم خاک باشه! وقتی که شهید شد،خیلی از مستمندان آمدندگفتند این شهید ما رو پشتیبانی میکرد. آتش به اختیار یعنی چه؟! غم مردم به دل خوردن یعنی چه؟! یعنی کسی که استاده پای درد مردم،مثل شهدا...
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | 🔻کبوتر دلم هوای پر زدن داره تو این حوالی...
5.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | 🔻من نمی دانستم معنی هرگز را تو چرا بازنگشتی؟!
5.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | 🔻تو راهیان نور یکی شد خادم، یکی شد زائر، یکی شد کاروان بر، یکی شد کاروان دار، یکی شد یادمان دار، یکی شد پادگان دار...
🎥 داستانِ عشق ایرانی در صفحه نخست‎وزیر پاکستان ✍ عمران‎خان فیلم "قرار پنجشنبه‌ها" را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده و نوشته: «یک فیلم کوتاه زیبای ایرانی». 🔺این فیلم داستان پیرمردی را به تصویر می‌کشد که در راه سر زدن به مزار زنش برای یک زن و شوهر جوان که دعوا می‌کنند، گل می‌خرد.
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | 🔻عجب تقدیری... تا یار که را خواهد و میلش به که باشد... بکوش تا صاحب خبر شوی، ما کجای کاریم؟!
🔰 | 🌟 کلاس دوم راهنمایی که بود، مجلات عکس مبتذل چاپ می کردند. درآرایشگاه، فروشگاه وحتی مغازه ها این عکس ها روی درو دیوار نصب می کردند و احمد هرجا این عکس ها را می دید پاره میکرد. صاحب مغازه یافروشگاه می آمد و شکایت احمد را برای ما می آورد. 📍 پدر احمد رئیس پاسگاه بود وکسی به حرمت پدرش به احمد چیزی نمی گفت.من لبخندمی زدم. چون باکاری که احمدانجام می داد، موافق بودم. یک مجله ای باعکس های مبتذل چاپ شده بودکه احمد آنها را از هر کیوسک روزنامه ای می خرید. پول توجیبی هایش راجمع می کرد. 📌هربار 20 تامجله ازچند روزنامه فروش می خرید وقتی می آورد در دست هایش جا نمیشد. توی باغچه می انداخت نفت می ریخت وهمه را آتش می زد. می گفتم:چرا این کار را می کنی؟ می گفت:این عکس ها ذهن جوانان را خراب می کند. ✍راوی:مادرشهید