💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸پذیرایی جالب آیتالله العظمی مرعشی از میهمان فرانسوی
🔹آیتالله العظمی مرعشی نجفی با میهمان خیلی با ملاطفت و احترام برخورد میکردند بهطوریکه یکبار قرار بود، هانری کربن فیلسوف فرانسوی، خدمتشان برسد، آقا در عین سادگی در اتاق برای او صندلی آماده کردند ولی خودشان روی زمین نشستند.
🔹هانری کربن به خاطر احترام به حضرت آقا از نشستن روی صندلی خودداری کرد، ولی استاد فرمودند: شما به صندلی عادت کردهاید و نشستن روی زمین برایتان مشکل است، دوست دارم حال که میهمان من هستید، پیش من راحت باشید و روی صندلی بنشینید.
🔹حتی با اینکه ماه مبارک رمضان بود، خواستند برایش چایی بیاورند، امّا هانری کربن گفت که ماه مبارک رمضان است و لازم نیست چایی بیاورید. این عالم میهماننواز جواب دادند: پذیرایی از میهمان برای ما لازم است و چون شما مسافر هستید، اشکالی ندارد و هیچ اشارهای به مسیحی بودن او نکردند.1
📘 شهاب شریعت
📢 کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸پاسخ جالب آیتالله العظمی بروجردی به سؤال طلاب
🔹مرحوم آیتالله العظمی بروجردی یک روز سر درس فرمود: یک عده از طلاب و مبلغین اسلامی مرتب سؤالی از من میکنند، امروز میخواهم جواب دهم، سؤال میکنند ما چه وقت به مقصد میرسیم؟ از وقتیکه طلبه میشویم تا چه زمانی باید تلاش و کوشش کنیم تا به نتیجه و مقصد برسیم؟ و از کجا بفهمیم که به مقصد رسیدهایم یا نه؟
🔹مرحوم حضرت آیتالله بروجردی در پاسخ فرمودند: همه محصلین علوم دینی و همه مبلغین و مروجین شریعت نبوی، باید بدانند اگر برای دنیا و رسیدن به زخارف مادی دنیا به حوزه و سلک روحانیت آمدهاند، هیچگاه به مقصد نمیرسند و از اول اشتباه آمدهاند و باید تغییر مسیر دهند. این راه، راهی نیست که انسان را به مادیات دنیا برساند، مادیات هم انسان را به رشد و پیشرفت واقعی نمیرساند؛ اما اگر برای بندگی و عبودیت خدا و انجام وظیفه به این مسیر آمدهاند بدانند از روز اول که واردشدهاند، به مقصد رسیدهاند و هر روزی که میگذرد در مقصد سپری میشود.
📘 پورتال اطلاعرسانی آیةالله العظمی بروجردی
📢 کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸عالمی که کارگری را افتخار میدانست
🔹مرحوم آقای نجفى قوچانى با بیانی شیرین و جذاب به روایت سرگذشتی از خود برای امرار معاش می پردازد و می آورد: در ایامى که مشهد مقدس تحصیل میکردم یکشب نان نداشتم و از کسى هم قرض گرفتن فراهم نشد با خود گفتم: با یکشب، بیغذا ماندن آدمى نمیمیرد و بلکه بیش از این را هم باید طلبه منتظر باشد، رفتم به آسودگى کتابها را باز کردم و مشغول مطالعه شدم ، ساعت سه نصف شب آخوندى با یک نفر سرباز وارد حجره شدند آن آخوند گفت: این شخص میخواهد صیغه عقدی بخواند و من از طرف زن وکیلم و تو هم از طرف این مرد وکیل باش که صیغه را اجرا کنیم، بعد از اجراى صیغه آن مرد یک قِران و نیم نزد آخوند گذاشت و ایشان هم نیم قِران را به ما دادند و رفتند. من هم نیم قِران را بردم نان و خورش گرفتم و آوردم، به حضرت رضا علیهالسلام عرض کردم که قربان غیرتت گردم یکشب را هم نگذاشتى در جوار تو گرسنه باشیم .
🔹صبح رفیقم آمد و از بیپولی شکایت کرد. گفتم: اگر طلبهای، بیا مثل طلاب قدیم باشیم. گفت : چهکار بکنیم؟ گفتم: برویم به کارگرى. هرکدام سه قران قرض کردیم و ابزار کارگری گرفتیم و به یک روستایی رفتیم و با اهالی آنجا صحبت کردیم، گفتند: ما فقط روزى به هرکدام یک قران و نیم با مخارج میدهیم، ما ناچار راضى شدیم و شروع به کار کردیم. غروب روز دوم دیدیم یکى از طلاب همولایتی از صبح در جستجوى ما بوده، بعد از خطاب و عتاب زیاد، گفت: من مأمورم که شمارا ببرم. این ننگ و عار است که طلبه کارگری کند. گفتم: خیر ، ننگ نیست ، بلکه این کار پیغمبران و پیشوایان و مایه سرفرازى و افتخار است .
📘 داستانهای از فقرایی که عالم شدند
📢 کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸مرحوم ملا عباس تربتی برای تبلیغ به کجا میرفت!؟
🔹مرحوم ملا عباس تربتی در دهه عاشورا در تربت نمیماند، با اینکه مجالس بسیاری در تربت منعقد میگشت و اصرار به ماندنش میکردند، اما به «کاریزک» روستایی کوچک بود، میرفت و میگفت: در شهر برای اداره کردن منابر و مجالس به قدر کفایت هستند، ولی در این روستاها کسی نیست.
🔹در مشهد دوستان و مریدان فراوانی داشت که اصرار میکردند، مقیم مشهد شود و حاضر بودند برایش زندگی مرفهی درست کنند، خود او هم به سبب مجاورت امام رضا علیهالسلام و بودن علمای عالیمقام که میتوانست از محضر آنها استفاده کند، مسلماً به این کار مایل بود، اما از لحاظ وظیفه شرعی در خود احساس میکرد، حاضر نشد و میگفت: در مشهد بهقدر کافی علما و مبلغان هستند ولی در نواحی تربت مخصوصاً روستاها کسانی که به امور شرعی مردم برسند کمتر حضور دارند.
📘 فضیلتهای فراموششده
📢 کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸فقیرنوازی به سبک آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره)
🔹حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمود مرعشی نجفی نقل کردهاند: پس از رحلت پدرم روزی برای شرکت در جلسه ترحیمی که از طرف مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای برگزارشده بود، به تهران رفتم پیش از شرکت در آن جلسه برای استراحت مختصری به دفتر یکی از دوستان رفتم، پس از ورود به دفتر دوستمان، دیدم ایشان شدیداً متأثر است و به من گفت: مطلبی را امروز بایستی برای شما بگویم و آن این است:
🔹مرحوم آقا بهوسیله من و تنی چند از بازاریهای تهران، وجوه قابلتوجهی در اول هرماه حواله میفرمود، آن وجوه را من و دوستانم میبایست بر اساس فهرستی که آقا قبلاً به ما داده بودند بین فقرا و مستمندان تقسیم میکردیم، در آن لیست فقط آدرس منازلی در جنوب شهر تهران و محلات فقیرنشین بود، اما نام صاحبان منازل و اشخاص در آن لیست نبود. مرحوم آقا ما را مکلف فرموده بودند که پولها و وجوهی که میفرستادند به آدرسهای فوق ببریم و بدهیم، اما هیچگاه سؤال نکنیم آنجا منزل کیست و نام صاحبمنزل چیست، شاید خیلی از صاحبان منزل هم نمیدانستند این پول از کجا میرسد و از چه کسی حواله شده است، مرحوم آقا ما را قسم داده بودند تا من زنده هستم نباید هیچکس حتی فرزندانم متوجه این موضوع شوند.
🔹همچنین نقل کردهاند: این عالم پارسا بسیاری از مواقع دستور میداد نابینایان فقیر شهر قم یا اطراف را دعوت بهصرف شام و یا نهار کنند ولی نگویند از جانب چه کسی است و آنوقت خود ایشان به پذیرائی از آنها میپرداخت و حتی کفشهای آنها را جفت میکرد و در جلو پایشان میگذاشت و آنها میرفتند و نمیدانستند که میزبانشان چه کسی بود.
📘 مردان علم در میدان عمل
📢 کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸نصیحت شیخ حسنعلی نخودکی به ملاعلی همدانی
🔹آخوند ملاعلی همدانی از علمای طراز اول همدان، روزی در مشهد، خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی رسید و از ایشان تقاضای موعظه کرد، حاج شیخ حسنعلی در جواب میگوید: «مرنج و مرنجان».
🔹مرحوم آخوند ملاعلی همدانی میگوید: خب «مرنجان» راحت است، ما کاری میکنیم که خودمان را بسازیم و کسی را از خود ناراحت نکنیم، اهانت به کسی نمیکنیم، غیبت کسی را نمیکنیم و این را میشود انجام داد، اما «مرنج» را چکار کنیم؟ کسی به ما بدی میکند، غیبتمان را میکند، پولمان را میخورد، قهراً انسان رنجش پیدا میکند، مگر میشود چنین چیزی که انسان نرنجد؟
🔹فرمودند: بله، گفت: چطور؟ فرمود: «خودت را کسی ندان»، عیب کار ما همینجا است. ما خودمان را کسی میدانیم. به ثروتمان، به علممان، به ریاستمان، به هر چیزی میبالیم، لذا هیچ کس جرات ندارد به ما تو بگوید.
📘 موعظه خوبان
📢 کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸منش عالم شیعی در هدایت سارق
🔹روزى علامه محمدتقی جعفرى به منزلش در خیابان خراسان میرفت، که متوجه شد دزدى قالى منزل ایشان را برداشته و میبرد. دزد را تعقیب کرد و در سراى بوعلى بازار تهران دید که آنجا در حال مظنه کردن قالى است .
🔹لحظهای که دزد قالیچه در مقابل حجرهای قصد معامله آن را داشت، استاد پیش رفته و با پیشنهادی به طرفین صاحب حجره و دزد، قالى را میخرد. ولى شرط میکند که حتما باید خود فروشنده، آن را تا منزل برایش حمل کند، وقتى دزد به درب منزل استاد میرسد، پى به اصل قضیه میبرد، دزد از استاد معذرت میخواهد اما استاد بدون آنکه به رویش بیاورد او را از زشتی و قباحت عملش آگاه میکند و او را از این عمل، منع میکند و میگوید من که ندیدم تو از خانه من فرش را دزدیده باشى، من فقط قالى را از تو خریدهام و به این صورت او را به راه صواب و هدایت رهنمون ساخت.
📘 موعظه خوبان
📢 کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸«مفاتيح» اينقدرها هم تعريف ندارد!
🔹مرحوم سلطانالواعظين شيرازي (صاحب کتاب شبهاي پيشاور) نقل ميکند: در ايامي که «مفاتيحالجنان» تازه منتشر شده بود، روزي در سرداب سامراء آن را در دست داشتم و زيارت ميخواندم. ديديم شيخي با قباي کرباس و عمامه کوچک نشسته و مشغول ذکر است. شيخ از من پرسيد: اين کتاب کيست؟ پاسخ دادم: از محدث قمّي آقاي حاج شيخ عباس است و شروع کردم به تعريف از کتاب.
🔹 شيخ گفت: اينقدر هم تعريف ندارد، بيخود تعريف ميکني! من با ناراحتي گفتم: آقا برخيز و از اينجا برو. کسي که کنار شيخ نشسته بود، دست به پهلويم زد و گفت: مؤدب باش، ايشان خود «محدث قمي» هستند. من برخاستم و با ايشان روبوسي کردم و عذر خواستم و خم شدم تا دستشان را ببوسم، اما آن مرحوم اجازه نداد و خم شد و دست مرا بوسيد و فرمود: شما «سيّد» هستيد.
📘شيخ عباس قمي، مرد تقوا و فضيلت ص 64
👈 سایر حکایت ها
🔸فقیرنوازی به سبک آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره)
🔸عالمی که بوسیدن دستش را تاب نیاورد
🔸شهید مدرس پس از نماز صبح به کجا میرفت؟!
📢 کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸بنّایی که واسطه حضرت امیر (ع) و علامه امینی شد
🔹 حجتالاسلام سید محمد نوری که در کتابخانه نجف اشرف، ملازم علامه امینی بود، گفته است: علامه امینی میفرمود: در یک شب جمعه، زائر حرم حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) و مشغول زیارت و دعا بودم، از خدا میخواستم به خاطر حضرت امیر علیهالسلام کتاب «درالسمطین» را که در آن زمان کمیاب بود و در تکمیل مباحث کتاب الغدیر به آن نیاز داشتم، برای من مهیا کند. در این هنگام، یک عرب ساده و بی آلایش برای زیارت حضرت مشرف شد و از حضرت میخواست که حاجت او را برآورده کند و گاوش را که مریض بود شفا دهد، یک هفته گذشت ولی کتاب را پیدا نکردم؛ بعد از آن، دوباره برای زیارت مشرف شدم، از حسن اتفاق در وقتیکه مشغول زیارت بودم، دیدم همان مرد به حرم مشرف شد و از حضرت تشکر کرد که حاجت او را برآورده کرده است. وقتی من کلام آن مرد را شنیدم، محزون شدم، چون دیدم امام، حاجت او را برآورده کرده، ولی حاجت مرا برآورده نکرده است.
🔹 خطاب به حضرت(علیهالسلام) عرضه داشتم: جواب این مرد را دادی و حاجتش را برآورده کردی! اما من مدتی است به خدا متوسل میشوم و شما را شفیع قرار میدهم که آن کتاب را برای من مهیا کنید ولی آن کتاب مهیا نشده، آیا من کتاب را برای خودم میخواهم، یا به خاطر کتاب شما؟ آنگاه گریه برایم مستولی شد و با حالت ناراحتی از حرم بیرون آمدم، آن شب از ناراحتی چیزی نخوردم و خوابیدم، در عالم خواب دیدم که مشرف به خدمت حضرت امیر(علیهالسلام) شدهام و حضرت در آن حال، به من فرمود: آن مرد، ضعیف الایمان بود و نمیتوانست صبر کند ولی تو باید صبر داشته باشی.
🔹از خواب بیدار شدم، صبح سر سفره بودم که در زده شد، در را باز کردم، دیدم همسایهای که شغلش بنایی بود، داخل شد و سلام کرد و گفت: من خانه جدیدی خریدهام که بزرگتر از این خانه است، بیشتر اثاث خانه را به آنجا منتقل کردهام و این کتاب را در گوشه آن خانه پیدا کردم، خانمم گفت: این کتاب به درد تو نمیخورد، آن را به شیخ عبدالحسین امینی هدیه کن، شاید او استفاده کند. من کتاب را گرفتم، غبارش را پاک کردم و دیدم همان کتاب خطی «در السمطین» است که دنبالش بودم. در این هنگام، بر این نعمت، سجده شکر کردم.
📘 علامه امینی جرعه نوش غدیر
📢کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
🌐 ofoghhawzah.ir
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸سرپرست ما حضرت ولیعصر (عج) است
🔹آیت الله شیخ عبدالحسین غروی فرمودند: در آن روزهایی که ما تحت فشار حکومت پهلوی بودیم، روزی رئیس شهربانی وقت به مدرسه فیضیه آمد، طلبه ها دورش جمع شدند، گفت: از تهران دستور آمده که فقط هفت نفر باید معمم باشند.
🔹 بنا شد که این جریان را به اطلاع حاج شیخ عبد الکریم برسانیم. ایشان در آن زمان مریض بودند و در باغی سکونت داشتند. بنده، آقای طالقانی، آقای دانش و یکی دیگر از رفقا را انتخاب کردند که جریان را به اطلاع حاج شیخ برسانیم، چون ایشان رئیس حوزه بودند. قبل از طلوع آفتاب به خیابان ارم آمدیم چون بعد از طلوع آفتاب امکان خروج از مدرسه نبود و به سختی خودمان را به حاج شیخ عبدالکریم رساندیم.
🔹خدمت ایشان عرض کردم: تابستان است و هوا گرم می شود، آیا اجازه می فرمائید که بعضی از رفقا به وطنشان بروند؟ ایشان فرمودند: نه، من اجازه نمی دهم، الان یگانه حوزه اسلامی اینجاست، می خواهید از اینجا هم پراکنده شوید؟! سپس مرحوم حاج شیخ فرمودند: من از اوضاع شما و اوضاع ایران کاملاً مطلعم؛ اما خدا می داند که کاری از دستم بر نمی آید ولی هنگام نماز شب که بیدار میشوم همه شما را دعا می کنم. الان سرپرست شما و ما، حضرت ولی عصر (عج) است، شما ارتباطتان را با ایشان محکمتر کنید و بدانید که دشمن شما می رود و شما خواهید مانید.
🔹ما به حوزه برگشتیم و به طلاب گفتیم: آقا اینطور فرمودند. والله این کلام معجزه آسا بود و سبب شد که ما با همه فشارهای پهلوی در قم ماندیم و بر مشکلات صبر کردیم تا اینکه روزی را دیدیم که پهلوی با کمال ذلت از قم رفت.
🔸فقیرنوازی به سبک آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره)
🔸عالمی که بوسیدن دستش را تاب نیاورد
🔸شهید مدرس پس از نماز صبح به کجا میرفت؟!
📢 کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
🌐 ofoghhawzah.ir
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸«مفاتيح» اينقدرها هم تعريف ندارد!
🔹مرحوم سلطانالواعظين شيرازي (صاحب کتاب شبهاي پيشاور) نقل ميکند: در ايامي که «مفاتيحالجنان» تازه منتشر شده بود، روزي در سرداب سامراء آن را در دست داشتم و زيارت ميخواندم. ديديم شيخي با قباي کرباس و عمامه کوچک نشسته و مشغول ذکر است. شيخ از من پرسيد: اين کتاب کيست؟ پاسخ دادم: از محدث قمّي آقاي حاج شيخ عباس است و شروع کردم به تعريف از کتاب.
🔹 شيخ گفت: اينقدر هم تعريف ندارد، بيخود تعريف ميکني! من با ناراحتي گفتم: آقا برخيز و از اينجا برو. کسي که کنار شيخ نشسته بود، دست به پهلويم زد و گفت: مؤدب باش، ايشان خود «محدث قمي» هستند. من برخاستم و با ايشان روبوسي کردم و عذر خواستم و خم شدم تا دستشان را ببوسم، اما آن مرحوم اجازه نداد و خم شد و دست مرا بوسيد و فرمود: شما «سيّد» هستيد.
📘شيخ عباس قمي، مرد تقوا و فضيلت ص 64
👈 سایر حکایت ها
🔸فقیرنوازی به سبک آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره)
🔸عالمی که بوسیدن دستش را تاب نیاورد
🔸شهید مدرس پس از نماز صبح به کجا میرفت؟!
📢 کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸منش عالم شیعی در هدایت سارق
🔹روزى علامه محمدتقی جعفرى به منزلش در خیابان خراسان میرفت، که متوجه شد دزدى قالى منزل ایشان را برداشته و میبرد. دزد را تعقیب کرد و در سراى بوعلى بازار تهران دید که آنجا در حال مظنه کردن قالى است .
🔹لحظهای که دزد قالیچه در مقابل حجرهای قصد معامله آن را داشت، استاد پیش رفته و با پیشنهادی به طرفین صاحب حجره و دزد، قالى را میخرد. ولى شرط میکند که حتما باید خود فروشنده، آن را تا منزل برایش حمل کند، وقتى دزد به درب منزل استاد میرسد، پى به اصل قضیه میبرد، دزد از استاد معذرت میخواهد اما استاد بدون آنکه به رویش بیاورد او را از زشتی و قباحت عملش آگاه میکند و او را از این عمل، منع میکند و میگوید من که ندیدم تو از خانه من فرش را دزدیده باشى، من فقط قالى را از تو خریدهام و به این صورت او را به راه صواب و هدایت رهنمون ساخت.
📘 موعظه خوبان
📢 کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸نصیحت شیخ حسنعلی نخودکی به ملاعلی همدانی
🔹آخوند ملاعلی همدانی از علمای طراز اول همدان، روزی در مشهد، خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی رسید و از ایشان تقاضای موعظه کرد، حاج شیخ حسنعلی در جواب میگوید: «مرنج و مرنجان».
🔹مرحوم آخوند ملاعلی همدانی میگوید: خب «مرنجان» راحت است، ما کاری میکنیم که خودمان را بسازیم و کسی را از خود ناراحت نکنیم، اهانت به کسی نمیکنیم، غیبت کسی را نمیکنیم و این را میشود انجام داد، اما «مرنج» را چکار کنیم؟ کسی به ما بدی میکند، غیبتمان را میکند، پولمان را میخورد، قهراً انسان رنجش پیدا میکند، مگر میشود چنین چیزی که انسان نرنجد؟
🔹فرمودند: بله، گفت: چطور؟ فرمود: «خودت را کسی ندان»، عیب کار ما همینجا است. ما خودمان را کسی میدانیم. به ثروتمان، به علممان، به ریاستمان، به هر چیزی میبالیم، لذا هیچ کس جرات ندارد به ما تو بگوید.
📘 موعظه خوبان
📢کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰https://eitaa.com/joinchat/2004287493Cf5efeeb593
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸عالمی که کارگری را افتخار میدانست
🔹مرحوم آقای نجفى قوچانى با بیانی شیرین و جذاب به روایت سرگذشتی از خود برای امرار معاش می پردازد و می آورد: در ایامى که مشهد مقدس تحصیل میکردم یکشب نان نداشتم و از کسى هم قرض گرفتن فراهم نشد با خود گفتم: با یکشب، بیغذا ماندن آدمى نمیمیرد و بلکه بیش از این را هم باید طلبه منتظر باشد، رفتم به آسودگى کتابها را باز کردم و مشغول مطالعه شدم ، ساعت سه نصف شب آخوندى با یک نفر سرباز وارد حجره شدند آن آخوند گفت: این شخص میخواهد صیغه عقدی بخواند و من از طرف زن وکیلم و تو هم از طرف این مرد وکیل باش که صیغه را اجرا کنیم، بعد از اجراى صیغه آن مرد یک قِران و نیم نزد آخوند گذاشت و ایشان هم نیم قِران را به ما دادند و رفتند. من هم نیم قِران را بردم نان و خورش گرفتم و آوردم، به حضرت رضا علیهالسلام عرض کردم که قربان غیرتت گردم یکشب را هم نگذاشتى در جوار تو گرسنه باشیم .
🔹صبح رفیقم آمد و از بیپولی شکایت کرد. گفتم: اگر طلبهای، بیا مثل طلاب قدیم باشیم. گفت : چهکار بکنیم؟ گفتم: برویم به کارگرى. هرکدام سه قران قرض کردیم و ابزار کارگری گرفتیم و به یک روستایی رفتیم و با اهالی آنجا صحبت کردیم، گفتند: ما فقط روزى به هرکدام یک قران و نیم با مخارج میدهیم، ما ناچار راضى شدیم و شروع به کار کردیم. غروب روز دوم دیدیم یکى از طلاب همولایتی از صبح در جستجوى ما بوده، بعد از خطاب و عتاب زیاد، گفت: من مأمورم که شمارا ببرم. این ننگ و عار است که طلبه کارگری کند. گفتم: خیر ، ننگ نیست ، بلکه این کار پیغمبران و پیشوایان و مایه سرفرازى و افتخار است .
📘 داستانهای از فقرایی که عالم شدند
📢کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰https://eitaa.com/joinchat/2004287493Cf5efeeb593
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸پاسخ جالب آیتالله العظمی بروجردی به سؤال طلاب
🔹مرحوم آیتالله العظمی بروجردی یک روز سر درس فرمود: یک عده از طلاب و مبلغین اسلامی مرتب سؤالی از من میکنند، امروز میخواهم جواب دهم، سؤال میکنند ما چه وقت به مقصد میرسیم؟ از وقتیکه طلبه میشویم تا چه زمانی باید تلاش و کوشش کنیم تا به نتیجه و مقصد برسیم؟ و از کجا بفهمیم که به مقصد رسیدهایم یا نه؟
🔹مرحوم حضرت آیتالله بروجردی در پاسخ فرمودند: همه محصلین علوم دینی و همه مبلغین و مروجین شریعت نبوی، باید بدانند اگر برای دنیا و رسیدن به زخارف مادی دنیا به حوزه و سلک روحانیت آمدهاند، هیچگاه به مقصد نمیرسند و از اول اشتباه آمدهاند و باید تغییر مسیر دهند. این راه، راهی نیست که انسان را به مادیات دنیا برساند، مادیات هم انسان را به رشد و پیشرفت واقعی نمیرساند؛ اما اگر برای بندگی و عبودیت خدا و انجام وظیفه به این مسیر آمدهاند بدانند از روز اول که واردشدهاند، به مقصد رسیدهاند و هر روزی که میگذرد در مقصد سپری میشود.
📢کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰https://eitaa.com/joinchat/2004287493Cf5efeeb593
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸پذیرایی جالب آیتالله العظمی مرعشی از میهمان فرانسوی
🔹آیتالله العظمی مرعشی نجفی با میهمان خیلی با ملاطفت و احترام برخورد میکردند بهطوریکه یکبار قرار بود، هانری کربن فیلسوف فرانسوی، خدمتشان برسد، آقا در عین سادگی در اتاق برای او صندلی آماده کردند ولی خودشان روی زمین نشستند.
🔹هانری کربن به خاطر احترام به حضرت آقا از نشستن روی صندلی خودداری کرد، ولی استاد فرمودند: شما به صندلی عادت کردهاید و نشستن روی زمین برایتان مشکل است، دوست دارم حال که میهمان من هستید، پیش من راحت باشید و روی صندلی بنشینید.
🔹حتی با اینکه ماه مبارک رمضان بود، خواستند برایش چایی بیاورند، امّا هانری کربن گفت که ماه مبارک رمضان است و لازم نیست چایی بیاورید. این عالم میهماننواز جواب دادند: پذیرایی از میهمان برای ما لازم است و چون شما مسافر هستید، اشکالی ندارد و هیچ اشارهای به مسیحی بودن او نکردند.1
📘 شهاب شریعت
📢کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰https://eitaa.com/joinchat/2004287493Cf5efeeb593
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸پذیرش شهادت اهل تسنن توسط میرزای شیرازی
🔹 مرحوم میرزا شیرازی طبق معمول عصرها مرکبشان را سوار شده و میرفتند در کنار شط تا اندکی استراحت کنند. گاهی در همانجا فرع فقهی مطرح میکردند و با همراهان به بحث و گفتگو میپرداختند.
🔹آخرین روز ماه مبارک رمضان بود که مرحوم میرزا طبق عادت، از کنار شط عبور میکردند، در همین حال برای ایشان خبری آورند مبنی بر اینکه شیعیان ماه را ندیده اند تا فردا عید فطر اعلام گردد ولی اهل سنت ادعا میکنند که ماه را دیدهاند. مرحوم میرزا میفرمایند: افرادی از سنیها که ماه را دیدهاند برای شهادت بیایند. چند نفر از اهل سنت که ماه را دیده بودند خدمت ایشان آمدند و پس از اثبات وثاقت، شهادت به رؤیت هلال ماه دادند و میرزا پس از شهادت آنان، حکم داد که فردا عید فطر است در حالی که شیعیان رؤیت هلال را تائید نکرده بودند.
🔹حکم میرزا باعث تعجب و جلبتوجه اهل سنت شد و تأثیر بسیار خوبی در میان آنان گذاشت. پس از جلسه، مرحوم میرزاعلی آقا فرزند ایشان به میرزای بزرگ عرض میکند: آیا مبنای شما در باب قبول شهادت تغییر کرده است؟! زیرا شما معتقد بودید که شاهد حتماً باید شیعه باشد. این عالم فهیم فرمود: من خودم ماه را دیده بودم اما خواستم با این عمل دل اهل تسنن را به دست آورده و تحبیب کرده باشم.
📘مردان علم در میدان عمل
📢کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰https://eitaa.com/joinchat/2004287493Cf5efeeb593
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸این گونه نهی از منکر، حرام است
🔹در زمان زعامت مرجع تقلید آیتالله آقا نجفی یک روز عدهای درحالیکه نفسنفس میزدند و یک دایره و یک تنبک شکسته در دست داشتند به منزل آیتالله آقا نجفی آمدند، ایشان پرسید: چه خبر است؟ از کجا میآیید؟ اینها چیست که در دست دارید؟ در پاسخ گفتند: در مدرسه بودیم که به ما اطلاع دادند در خانهای، مجلس عروسی است و در آنجا دایره و تنبک میزنند؛ از پشتبام مدرسه، روي بامها رفتیم تا به آن خانه رسیدیم، داخل آن خانه شدیم و مردم را زدیم و دایره و تنبک آنها را شکستیم. یکی از آنها جلو آمد و گفت: من خودم جلو رفتم، سیلی محکمی به گوش عروس زدم.
🔹مرحوم آیتالله آقا نجفی بسیار ناراحت شد و با عصبانیت فرمود: عجبا! به راستی نهی از منکر همین است که شما کردید؟! شما چندین منکر را به نام نهی از منکر مرتکب شدید؛ شما حق تجسس نداشتید؛ شما حق نداشتید که از پشتبامهای مردم عبور نمایید، چه کسی به شما اجازه زد و خورد داده است؟! بنابراین کار شما نه تنها واجب و مستحب نبوده؛ بلکه قطعاً حرام بلکه چند کار حرام بوده است
📘 داستانهای صاحب دلان
#افق_حوزه
📢کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰https://eitaa.com/joinchat/2004287493Cf5efeeb593
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸شهید مدرس پس از نماز صبح به کجا میرفت؟!
🔹 یکی از دوستان شهید مدرس تعریف میکرد: مدتی با سید حسن مدرس در مدرسه درس میخواندیم، چند وقتی شهریه طلبگی ما نرسید و همگی بیپول شدیم، یک روز دیدم آقای مدرس یک پول به یک طلبهای نیازمند داد و گفت: برو نان بگیر، طلبهای دیگر رسید، یک پول هم به او داد و گفت: برو نان بگیر. من با تعجب گفتم: شما و ما حقوقمان یکی است و همه از یکجا پول میگیریم، حالا چطور شده که ما پول نداریم و شما دارید؟! مدرس خندید و گفت: مگر مرد هم بیپول میشود؟! پرسیدم: آخر از کجا و چطوری؟ گفت: شب بیا حجره ما بمان تا نشانت بدهم. شب رفتم و حجره ایشان ماندم. هنگام اذان صبح بیدارم کرد، برخاستیم و نماز خواندیم. آنگاه گنجهای را باز کرد و یک سطل بیرون کشید و یک کلاه نمدی گذاشت سرش و گفت: برویم.
🔹آن موقع در اصفهان مرسوم بود که صبح زود آب حوضها را خالی میکردند، تمیز میکردند و دوباره حوضها را پر میکردند، ما راه افتادیم توی کوچهها و داد زدیم: آب حوض میکشیم! آب حوضی! از خانهای صدایمان کردند. من حوض را خالی و پاک کردم و مدرس آب کشید و پر کرد، دو تا حوض، خالی و پر کردیم که مقداری پول گیرمان آمد، آن وقت مدرس رو به من کرد و گفت: دیدی؟ این هم پول، هم میتوانی خودت نان بخری و هم به دو طلبه دیگر کمک کنی
#افق_حوزه
📢کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰https://eitaa.com/joinchat/2004287493Cf5efeeb593
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸بنّایی که واسطه حضرت امیر (ع) و علامه امینی شد
🔹 حجتالاسلام سید محمد نوری که در کتابخانه نجف اشرف، ملازم علامه امینی بود، گفته است: علامه امینی میفرمود: در یک شب جمعه، زائر حرم حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) و مشغول زیارت و دعا بودم، از خدا میخواستم به خاطر حضرت امیر علیهالسلام کتاب «درالسمطین» را که در آن زمان کمیاب بود و در تکمیل مباحث کتاب الغدیر به آن نیاز داشتم، برای من مهیا کند. در این هنگام، یک عرب ساده و بی آلایش برای زیارت حضرت مشرف شد و از حضرت میخواست که حاجت او را برآورده کند و گاوش را که مریض بود شفا دهد، یک هفته گذشت ولی کتاب را پیدا نکردم؛ بعد از آن، دوباره برای زیارت مشرف شدم، از حسن اتفاق در وقتیکه مشغول زیارت بودم، دیدم همان مرد به حرم مشرف شد و از حضرت تشکر کرد که حاجت او را برآورده کرده است. وقتی من کلام آن مرد را شنیدم، محزون شدم، چون دیدم امام، حاجت او را برآورده کرده، ولی حاجت مرا برآورده نکرده است.
🔹 خطاب به حضرت(علیهالسلام) عرضه داشتم: جواب این مرد را دادی و حاجتش را برآورده کردی! اما من مدتی است به خدا متوسل میشوم و شما را شفیع قرار میدهم که آن کتاب را برای من مهیا کنید ولی آن کتاب مهیا نشده، آیا من کتاب را برای خودم میخواهم، یا به خاطر کتاب شما؟ آنگاه گریه برایم مستولی شد و با حالت ناراحتی از حرم بیرون آمدم، آن شب از ناراحتی چیزی نخوردم و خوابیدم، در عالم خواب دیدم که مشرف به خدمت حضرت امیر(علیهالسلام) شدهام و حضرت در آن حال، به من فرمود: آن مرد، ضعیف الایمان بود و نمیتوانست صبر کند ولی تو باید صبر داشته باشی.
🔹از خواب بیدار شدم، صبح سر سفره بودم که در زده شد، در را باز کردم، دیدم همسایهای که شغلش بنایی بود، داخل شد و سلام کرد و گفت: من خانه جدیدی خریدهام که بزرگتر از این خانه است، بیشتر اثاث خانه را به آنجا منتقل کردهام و این کتاب را در گوشه آن خانه پیدا کردم، خانمم گفت: این کتاب به درد تو نمیخورد، آن را به شیخ عبدالحسین امینی هدیه کن، شاید او استفاده کند. من کتاب را گرفتم، غبارش را پاک کردم و دیدم همان کتاب خطی «در السمطین» است که دنبالش بودم. در این هنگام، بر این نعمت، سجده شکر کردم.
📢کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰https://eitaa.com/joinchat/2004287493Cf5efeeb593
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸ماجرای ملا عبدالله شوشتری و تأخیر در نماز
🔹روزى ملاّ عبدالله شوشترى به دیدن شیخ بهایى رفت و ساعتى با وى به گفتگو پرداخت. در این موقع صداى اذان بلند شد. شیخ بهایی فرمود: در همینجا نماز بخوانید تا ما هم به شما اقتدا کنیم و از فیض نماز جماعت بهرهمند گردیم .
ملاّ عبدالله مقدارى تأمل کرد، سپس از جا برخاست و بدون آنکه در منزل شیخ نماز جماعت بخواند به خانه خود رفت. یکى از دوستان و شاگردان خاص او که حضور داشت، پرسید: شما که اینقدر مقید هستید نماز را اول وقت بخوانید چرا خواسته شیخ را اجابت نکردید و همانجا نماز نخواندید؟
🔹پاسخ داد: در آن موقع که شیخ چنین پیشنهادى کرد با خود فکر کردم، آیا اگر شیخ پشت سر من نماز بخواند تغییرى در من و نمازم ایجاد نمیشود؟! دیدم ممکن است در نفس من تغییرى ایجاد شود لذا نماز نخوانده از خانه او بیرون آمدم تا نمازم را گرچه با تأخیر اما با خلوص کامل بخوانم .
📘 زندگى علماء
📢کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰https://eitaa.com/joinchat/2004287493Cf5efeeb593
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸وصیت تکان دهنده و عشق به نماز
🔹 سید مرتضى در وصیت خود آورده است که تمام نمازهاى واجب مرا که در طول عمرم خواندهام به نیابت از من دوباره بخوانید.
وقتى این سخنان از ایشان نقل شد، نزدیکان و اطرافیان شگفتزده شدند و پرسیدند چرا؟! شما که فردى وارسته بودید و اهمیت فوقالعادهای به نماز میدادید، علاقهمند و عاشق نماز بودید و همیشه قبل از فرارسیدن وقت نماز وضو گرفته ، آماده میشدید تا وقت نماز فرا رسد، حال چه شد که اینگونه وصیت میکنید؟!
🔹 سید در پاسخ فرمود: آرى من علاقهمند به نماز بلکه عاشق نماز و راز و نیاز با خالق خود بودم و از راز و نیاز هم لذت فراوان میبردم، ازاینرو همیشه قبل از فرارسیدن وقت نماز لحظهشماری میکردم تا وقت نماز برسد و این تکلیف الهى را انجام دهم و به دلیل همین علاقه شدید و لذت از نماز، وصیت میکنم که تمام نمازهاى مرا دوباره بخوانید زیرا تصور من این است که شاید نمازهاى من صد در صد خالص براى خدا انجام نگرفته باشد بلکه درصدى از آنها به خاطر لذت روحى و معنوى خودم به انجام رسیده باشد! پس همه را قضا کنید چون اگر یک درصد از نماز هم براى غیر خدا انجامگرفته باشد، شایسته درگاه الهى نیست و میترسم به همین سبب اعمال و راز و نیازهاى من مورد پذیرش خداى منان قرار نگیرد!
📢کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰https://eitaa.com/joinchat/2004287493Cf5efeeb593
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸تواضع علمی میرزای قمی در باقی ماندن قوه اجتهاد
🔹هنگامیکه میرزای قمی به سنّ پیری رسیده بود، روزی سید محمد مجاهد به قم سفر کرد. میرزا زمانی که متوجه ورود آقا سید محمد به قم شد، شبی ایشان را با جمعی از علماء دعوت کرد به منزلش و با ایشان و سایر علماء به بحث و صحبت علمی مفصلی پرداخت و پس از این مباحث فرمود: غرض از دعوت شما عزیزان و مکالمات علمیّهای که صورت گرفت این بود که بنده به سنّ پیری رسیده و قوای من به تحلیل رفته، نگران بودم که قوه اجتهادم هنوز باقی است یا خیر لذا خواستم با شما قدری صحبت کنم تا شما کیفیت علمی مرا ببینید و تشخیص دهید که قوّه استنباط و ملکه اجتهادم باقی است یا ضعیف شده است؟
🔹آقا سیّد محمد که از تواضع و احتیاط میرزای قمی شگفتزده شده بود، پس از صحبتهای ایشان فرمود: اگر ملکه استنباط این است که شما دارید پس من و امثال من هیچ قوه استنباط نداریم.
📘 داستانهایی از علماء
📢 کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸احترام ویژه آیتالله العظمی بروجردی به امام خمینی(ره)
🔹مرحوم آیت الله العظمی بروجردی مقام علم و عالم را با دقّت مراعات میکردند و با احترام ویژه بر خورد می کردند و اگر میدیدند کسی که فضلش از دیگری کمتر است اما احترام عالم تر از خود را نگه نمیدارد و در مجلسی بالاتر از او می نشیند، بسیار ناراحت میشدند.
🔹روز ی در مجلس خصوصی، شخصی وارد شد و بالاتر از حضرت امام خمینی(قدس سره) که در آن مجلس تشریف داشتند نشست معظم له از این موضوع بسیار ناراحت شدند و بعد امر فرمودند، دیگر به این آقا اجازه ورود به این مجالس را ندهید، زیرا کسی که احترام علم و عالم را نگه نمیدارد، شایسته ورود به چنین مجالسی نیست.
و فرمودند: کسی که میداند حاجآقا روح اللّه از او فاضلتر و عالمتر است و با این وجود، احترام ایشان را رعایت نمیکند ما نمیتوانیم با او کار کنیم.
📘 داستانهایی از علماء
📢 کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰https://eitaa.com/joinchat/2004287493Cf5efeeb593
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸پاسخ جالب آیتالله العظمی بروجردی به سؤال طلاب
🔹مرحوم آیتالله العظمی بروجردی یک روز سر درس فرمود: یک عده از طلاب و مبلغین اسلامی مرتب سؤالی از من میکنند، امروز میخواهم جواب دهم، سؤال میکنند ما چه وقت به مقصد میرسیم؟ از وقتیکه طلبه میشویم تا چه زمانی باید تلاش و کوشش کنیم تا به نتیجه و مقصد برسیم؟ و از کجا بفهمیم که به مقصد رسیدهایم یا نه؟
🔹مرحوم حضرت آیتالله بروجردی در پاسخ فرمودند: همه محصلین علوم دینی و همه مبلغین و مروجین شریعت نبوی، باید بدانند اگر برای دنیا و رسیدن به زخارف مادی دنیا به حوزه و سلک روحانیت آمدهاند، هیچگاه به مقصد نمیرسند و از اول اشتباه آمدهاند و باید تغییر مسیر دهند. این راه، راهی نیست که انسان را به مادیات دنیا برساند، مادیات هم انسان را به رشد و پیشرفت واقعی نمیرساند؛ اما اگر برای بندگی و عبودیت خدا و انجام وظیفه به این مسیر آمدهاند بدانند از روز اول که واردشدهاند، به مقصد رسیدهاند و هر روزی که میگذرد در مقصد سپری میشود.
📢کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰https://eitaa.com/joinchat/2004287493Cf5efeeb593