eitaa logo
افق معرفت
123 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
182 فایل
ارائه معارف دینی و مطالب اخلاقی و حدیث و احکام و مطالب تفسیری و اطلاعات مفید روز
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآنیان 🖌 حضرت(ص) فرمود: آنانکه با قرآن همراهند بالاترين مقام انسانى بعد از پيامبران و فرستادگان الهى را دارند، پس حقوق آنان را كم ندانيد، زيرا در پيشگاه الهى داراى منزلتى خاص هستند. -------------------- 🖌  قالَ النَبىُّ صلي الله عليه و آله: «اِنَّ اَهلَ الْقُرآنِ فى اَعْلى دَرَجَةٍ مِنَ الاْدَميّين ما خَلاَ النَّبيينَ وَ الْمُرْسَلينَ فلا تَسْتَضْعِفُوا اَهْلَ القُرآنِ حُقُوقَهُمْ، فَاِنَّ لَهُمْ مِنَ اللّه ِ لَمَكاناً».    📚 بحارالأنوار، ج ۹۲، ص ۱۸۰. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (ص) روزی یک حدیث
10.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خاطره جالب حجت‌الاسلام قرائتی از بی‌پولی و درخواست پول از امام رضا(ع) ✅کانال اخبار 20:20👇 http://eitaa.com/joinchat/1684144128C592f3e217d
26.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام ...🌸 حاج مهدی رسولی وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم 💚🌸💚🌸💚🌸💚🌸💚🌸💚🌸🌸💚🌸💚🌸💚🌸💚🌸💚🌸💚
هدایت شده از علی نصیری
🔻عمامه عاریتی؟! ✍حکایتی شیرین و عبرت‌آموز که حاج شیخ عبدالکریم بر فراز کرسی درس خارج در قم،این خاطره را از دوران جوانی خویش نقل کرده اند: مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری از شاگردان مرحوم میرزای بزرگ شیرازی در سامرا بود. در محضر امیر المومنین (ع) در حرم به آقا امیر المؤمنین می‌گوید: آقا ما داریم بر می‌گردیم به ایران و می‌دانم برگردم، سیل مقلّدین و مراجعین در مسائل شرعیه به سمت ما می‌‌‌آید. آقا، یک الگویی را به ما معرفی کنید که من در آینده‌ی زندگی‌ام این الگو بشود برای ما شاخص، این استقبال دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی، ما را غافل نکند. حاج شیخ عبدالکریم حائری سه ماه نجف می ماند و صبح و شام وقتی حرم مشرّف می‌شد از امیر المؤمنین (ع) همین خواسته را تقاضا می‌کرد. سه ماه هم ایشان کربلا می‌ماند. جمعاً می‎شود شش ماه. دیگر ایشان داشته باز ناامید می‌شد که شاید آقا امام حسین (ع) هم مصلحت نمی‌دانند که معرفی کنند، آن شب با دل شکسته از حرم می‌‍‌رود در همان منزلی که در کربلا اسکان داشتند. شب خواب سید الشهداء (ع) را می‌بیند که می‌فرمایند: شیخ عبدالکریم! از ما یک انسان جامعِ کاملِ وارسته می‌خواهی به عنوان الگو؟" می‌گوید: بله آقا. می‌فرمایند: فردا صبح وارد حرمِ ما که می‌خواهی بشوی طلوع فجر، کنار قبرِ حبیب بن مظاهر اسدی، یک جوان 18 ساله‌ای نشسته، عمامه‌ای کرباسی به سر دارد و یک عبای کرباسی و لباس کرباسی هم پوشیده. شما که وارد می‌شوی، این جوان بلند می‌شود وارد حرم می‌شود یک سلامی پایین پا به من می‌کند، یک سلام به علی اکبر، یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج می‌شود. بعد از طلوع فجر این جوان را دریاب که یکی از انسان‌های بزرگ است. حاج شیخ می‌فرماید: بیدار شدم. طلوع فجر، وقتی وارد حرم شدم، دیدم کنار قبر حبیب بن مظاهر، همان گوهری که امام حسین (ع) حواله کرده بود، نشسته بود. وارد شدم، این قیام کرد و آمد در حرم و یک سلام به حضرت سید الشهداء(ع)، یک سلام به علی اکبر و یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج شد آمد به ایوان و از آنجا به صحن رفت. دنبالش دویدم. در صحن، صدایش زدم و گفتم: آقا بایست من با تو کار دارم. برگشت یک نگاهی به من کرد و گفت: آقا! عمامه‌ من عاریتی است و رفت از صحن رفت بیرون، رفت در کوچه‌ پس‌کوچه‌های کربلا، دنبالش دویدم: آقا! عرضی دارم، مطلبی دارم، بایست. دوباره درحال حرکت برگشت و گفت: آقا! عبای من هم عاریتی است و رفت. آقای حاج شیخ عبدالکریم می‌گوید: دیدم دارد از دستم می‌رود؛ محصول شش ماه زحمت درِ خانه‌‌ دو امام، با این دو کلمه دارد می‌گذارد و می‌رود. دویدم و خودم را به او رساندم و دستش را گرفتم و گفتم: بایست. عبای من عاریتی است؛ عمامه‌ من عاریتی است یعنی چه؟ شش ماه التماس کرده‌ام تا شما را معرفی کرده‌اند، کار داریم با شما. یک نگاهی به حاج شیخ می‌کند و می‌گوید: چه کسی من را به شما معرفی کرد؟ آقا شیخ عبدالکریم می‌گوید: صاحب این بقعه و بارگاه، سیدالشهداء(ع). می‌گوید: دنبال من بیا. در کوچه‌ پس‌کوچه‌های کربلا می‌روند تا به خارج از کربلا می‌رسند. یک تلّی بود که روی آن تل، یک اتاقکی بود. می‌رسد به درِ آن اتاق و می‌گوید: اینجا خانه‌ من است، فردا طلوع فجر وعده‌ دیدار من و شما همین جا. می‌رود داخل و در را می‌بندد. مرحوم حاج شیخ فرموده بود: من در عجب بودم؛ خدایا، این چه مطلبی می‌خواهد به من بگوید که موکول کرد به فردا. چرا امروز نگفت؟! آن درسی که بناست به من بدهد و زندگی آینده‌ من را تضمین کند در معنویت؛ بشود درس؛ بشود پیام ایشان می‌فرماید: لحظه‌شماری می‌کردم. آن روز گذشت تا فردا و طلوع فجر، رفتم بیرونِ کربلا روی همان تل. پشتِ همان اتاقک. آمدم در بزنم، صدای ناله‌ پیرزنی از درون آن اتاق بلند بود و صدا می‌زد: وَلَدی! وَلَدی. پسرم، پسرم. در زدم دیدم پیرزنی با چشمان اشک آلود در را گشود. گفتم: خانم دیروز یک جوانی زمان طلوع فجر وارد این خانه شد و گفت اینجا خانه‌ من است و با من وقت ملاقات گذاشته. این آقا کجاست؟ گفت: این پسرِ من بود، الآن پیشِ پای شما از دنیا رفت. وارد شدم. دیدم پاهای این جوان به قبله دراز، هنوز بدن گرم. گفتم: وا أسفا! دیر رسیدم. حاج شیخ در درس خارج فرموده بود: آن درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل از طرف امام حسین (ع)به من آموخت، درسِ عملی بود. روز قبل به من گفت: آقا عمامه‌ من عاریتی است! عبای من عاریتی است! فردا جلوی چشمانِ من، عبا و عمامه را گذاشت و رفت. می‌خواست به من بگوید: شیخ عبدالکریم حائری! ▫️ مرجعیت،عاریتی است ▫️ ریاست،عاریتی است ▫️ خانه‌هایتان،عاریتی است ▫️پول‌های‌تان،عاریتی است ▫️وجودتان،عاریتی است ▫️سلامتی‌تان،عاریتی است. ▫️هر چه می‌بینید،عاریه است و امانت است. دل به این عاریه‌ها نبندید ‌
از علامت های اولیاء الله این است که وقتی به چیزی چشم داشته باشند از آن محروم میشوند و هرگاه به بنده ای تکیه کنند میان آنها جدایی می افتد تا آنکه آرامش آنها بغیر حق تعالی نباشد و طمع آنها از ماسوای او قطع شود،خداوند با این کار آنها را ادب میکند و برای خودش پاکیزه میسازد 📚قوت القلوب،ج۲ص۵۶۶ 👤ابوطالب مکی قدّس سرّه @JAMEOLASRAR110
هدایت شده از وارثون
. 🖌 آیت‌الله شیخ محمدتقی بهجت (ره) ✍ گفتم : «آقا! شوهرخواهرم مریض است ؛ در حرم دعایش کنید.» ❓پرسید: «چه بیماری‌ای دارد؟» ✍ با شرمندگی گفتم: «روانی است.» 🖌 گفت : «همۀ ما روانی هستیم ؛ اگر نبودیم ، گناه نمی‌کردیم...». 📚 به شیوه باران ، صفحه ١٩ . @varesoon @varesoon_bahjat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از قم آنلاین
8.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥 حسادت چه بلایی بر سر قلب می‌آورد؟ @Qomonline قم‌آنلاین، کانون اخبار مهم🔝
هدایت شده از فراجالب
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت تجربه گر از اینکه رزق و روزی افراد چگونه داده میشود مجله مجازی فراجالب را دنبال کنید 👇 🎯 @Farajaleb