افق حرم (امامزاده ابراهیم ع)
🌷این شهید عزیز کیست؟؟؟ متن زیر گذری بر زندگی این مرد دلیر می باشد👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🌷هر روز باشهدا 🥀
🍀تابستان سال ۱۳۴۳ در روستای «کیاکلای» قائمشهر میگذشت، که «حیدرعلی و گلخانم»، در تبوتاب تولد فرزندشان بودند. آنها از علاقهای که به اهل بیت داشتند، نام نورسیده را «محمود» گذاشتند.
🔰«حیدرعلی» خادم مسجد بود و از سال ۱۳۵۲، عضو هیئت حضرت علیاکبر (ع) مسجد محل شد و حتی مبلغی را بهعنوان هدیه پرداخت میکرد و در این زمینه، فعالیت چشمگیری داشت.
🌷پدر به فرزندش تعالیم قرآن و مفاهیم دینی را میآموخت، تا اینکه «محمود» بعد از اتمام دوره ابتدایی، به مدرسه راهنمایی «فردوسی» نکا راه یافت و به تحصیلاتش پایان داد.
🌷«محمود» چنان مهربان بود که بهدلیل اوضاع اقتصادی خانوادهاش، جهت رفع مشکل مالیشان، با تعطیلی مدرسه، به مغازه مکانیکی میرفت، تا هم کاری بیاموزد و هم کمک درآمدی برای پدر و مادرش باشد.
🌷آغازین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی بود که «محمود» همگام با دیگر انقلابیون، پا در میدان اعتراض و جشنهای خیابانی گذاشت و به تکثیر و توزیع اعلامیه و شعارنویسی پرداخت. علاوه بر آن، شبها برای ایجاد امنیت در شهر، به نگهبانی در کارخانههای سیلوی سیمان و نیز در داخل شهر و مصلی میپرداخت. پدرش در این مورد گفته است: «سال ۱۳۵۸ وقت خود را صبحها در مدرسه و شبها تا نیمه، به گشتزنی و نگهبانی در مکانهای مختلف شهر میگذراند».
🌷«محمود» سال ۱۳۵۹، با شنیدن کوس جنگ، جامه پاسداری را به تن کرد و چون قطرهای به سیل خروشان رزمندگان اسلام پیوست. او حتی حاضر بود جان خود را برای رفع نیازهای رزمندگان بدهد.
🔰پدرش همچنین گفته است: «او به من میگفت: اگر با پولت قصد خرید سیمان را داری، این کار را نکن. بهتر است آن را به رزمندگان بدهی. خودش نیز از حقوقی که دریافت میکرد، برای کمک به آنها هدیه میداد».
🔰گفتههای مادرش نیز شنیدنی است: «سپاه پاسداران او را ثبتنام نمیکرد. برای همین، روحانی مسجد را با خود به سپاه برد و آنها به ضمانت ایشان، محمود را قبول کردند».
🌷هنگامی که محمود به سن ازدواج رسید، پدرش با او در مورد این موضوع صحبت کرد و «محمود» هم در نامهای، برای او نوشت: «ازدواج و عروسی من، شهادت است. اسم فرزند من هم استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی است.»
این فرزند رشید میهن در طول مدت حضورش در جنگ، در کسوتهایی چون؛ مسئول دسته، بیسیمچی و فرمانده گردان، خدمات ارزندهای به یادگار گذاشت.
🌷مادرش در روایتی دیگر درباره «محمود» اینچنین گفته است: «گفتم: پسر! چقدر به جبهه میروی! ما نگرانت هستیم. در حالیکه به ریش خودش شانه میکشید، میگفت: ای مامان! تا چند سال میخواهی در این دنیا باشی؟ گفتم: من که خبر ندارم. گفت: مثلا ۱۰۰ سال! آخرش چه؟ نهایتش مرگ است. ولی اگر شهادت نصیب ما شود، خیلی افتخار میکنیم. وظیفه ما جوانان این است که به جبهه برویم و راه شهدا را ادامه دهیم».
«محمود احمدینژاد» سرانجام ۶۱/۲/۲۷ در «مهاباد» بر اثر اصابت گلوله به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاکش بعد از تشییع و وداع، در گلزار شهدای «نکا» خاکسپاری شد.
📝توصیه #شهید «محمود احمدینژاد»
🌷توصیه من به شما این است که مطیع امر رهبر باشید و در دفاع از میهن خود بکوشید.
🌷نماز اول وقت و نماز جمعه را فراموش نکنید. 🌷در انجام فرائض دینی کوشا باشید.
🌷به خواهرانم توصیه میکنم که حجاب اسلامی داشته باشند و در حفظ آن کوشا باشند.
#راه شهدا
#احمدی_نژاد
#افق حرم
@ofogheharam
هدایت شده از افق حرم (امامزاده ابراهیم ع)
🔹جشن بزرگ دهه کرامت
🎤سخنران: حجت الاسلام والمسلمین استاد دانشمند
📖 قاری: استاد حامد جوادی
🎵 مداح: کربلایی حمید افتخاری
🕧 پنجشنبه: ۲۷ اردیبهشت ساعت۱۷
📶 مکان: ملارد، آستان مقدس امامزاده ابراهیم (ع)
https://eitaa.com/joinchat/2265055453C8cd6812a80
💞عشاق اهل بیت علیهم السلام
مثل کلید🔑
بچه که بودیم وقتی انگشتری به دست میکردیم و بیرون نمیآمد به بزرگ ترها نشان میدادیم و آن ها هم خیلی سریع انگشت و انگشتری را با کف صابون نرم میکردند و آن وقت راحت بیرون میآوردند.
ما باید همان جا یاد میگرفتیم که نرمی و نرمش و مدارا، راه حل مشکلات و کلید پیروزی است.
یعنی همان چیزی که امیرالمؤمنین على علیه السلام میفرمود:
"الرفق مفتاح النجاح"
نرم خویی و ملاطفت کلید پیروزی است.
📚(مثل شاخه های گیلاس،محمدرضا رنجبر)
💞اینجا مخصوص عاشقان اهل بیت(علیهم السلام) است،بفرمایید👇👇👇
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
@ofogheharam
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
⭕️ چگونه با وجود نازنین #امام_زمان ارواحنا فداه رفـاقت کنیم؟
🔹 عالم بزرگ آیت الله العظمی کشمیری (ره) میفرمودند:
۱- روزانه چند دقیقه با حضرت خلوت کنید و متوجه ایشان بشوید.
۲- زیارت آل یس را بخوانید.
۳- زیاد بگویید: «يا صاحبَ الزَّمانِ
اَغِـثْـنِيْ، یا صاحِبَ الزَّمانِ أدْرِکْـنی،
ألمُستَعان بِکَ یَابنَ الحَسَن
۴- با حضرت دردِ دل کنید و توسلاتی داشته باشید.
🔸 ان شاء الله یک خرده یک خرده با حضرت رفاقت پیدا میشود 🌿
🌱🌱🌱🌱🌱
#امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#قرار_دوازدهم
#افق حرم
@ofogheharam
🌷هر روز با شهدا🥀
#سیدمجتبی هاشمی قندی، ۱۳ آبان سال ۱۳۱۹ در محله شاپور تهران (وحدت اسلامی کنونی) به دنیا آمد. او فرزند سوم خانوادهای مذهبی بود. جد پدریاش سیدهاشم هاشمی قندی، بنیانگذار مسجد قندی در میدان اعدام (محمدیه) و از تجار بزرگ قند تهران، فردی متدین و اهل علم و فرهنگ بود.
🌷وی پس از اتمام تحصیلات متوسطه به ارتش پیوست و به سبب اندام ورزیده و قدرت بدنی، عضو نیروهای ویژه کلاهسبز شد؛ اما پس از مدت کوتاهی با مشاهده وضعیت حاکم بر ارتش و آگاهی بیشتر از ماهیت حکومت پهلوی از ارتش شاهنشاهی بیرون آمد و به کار آزاد مشغول شد. پدرش چند دهنه دکان در بازارچه نو داشت و سیدمجتبی کنار عطاری پدر بساط بلور فروشی راه انداخت. پانزدهم خرداد سال ۱۳۴۲، همراه چند تن از دوستانش به نهضت اسلامی امام خمینی پیوست. او در شهرهای استان تهران و حتی استانهای همجوار هم فعالیت میکرد. اعلامیهها و نوارهای سخنرانی و تصاویر حضرت امام را تهیه و توزیع میکرد. در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، مغازه خود را به تعاونی تبدیل کرد تا کالاهای اساسی را ارزانتر به مردم برساند.
🌷اما بعد همه خدمات و کمک ها و تاسیس گروه فدائیان اسلام و حضور در منطقه های مختلف جنگی از کردستان تا جنوب و...
آخرین عملیات مهمی که فداییان اسلام با نام و عنوان رسمی در آن حضور داشتند، عملیات «ثامنالائمه» است که در ۵ مهر سال ۱۳۶۰ با هدف شکست حصر آبادان انجام شد در پی موفقیت این عملیات، امام خمینی در پیامی از همه نیروهای شرکتکننده در این عملیات، از جمله فداییان اسلام تشکر کردند.
🌷سازمان مجاهدین خلق (منافقان) بارها قصد ترور «سید مجتبی هاشمی قندی» فرمانده جنگهای نامنظم را داشت؛ اما چون مسلح بود از خودش دفاع میکرد. یک بار به قفل درِ خانهاش قیر چسبانده بودند و کلید مجتبی، داخل قفل گیر کرده بود؛ منافقان قصد داشتند در این معطلی، وی را هدف گلوله قرار دهند که او داخل جوی کوچک کنار خانه سنگر گرفت و همه کسانی که قصد ترورش را داشتند با تیر مورد هدف قرار داد.
#ترور به بهانه گرفتن روسری و مانتو
🌷مجتبی به شکلهای گوناگون به مردم کمک میکرد. دهه فجر در مغازه لباسفروشی خود، اقلام نایاب را با قیمتی کمتر از بهای حقیقی آنها میفروخت. مغازهاش را به فروشگاهی تعاونی به نام وحدت اسلامی تبدیل کرده بود و مدارسی که دانشآموزان نیازمند داشتند، از او روسری و مانتو و کفش میگرفتند.
🌷۲۸ اردیبهشت سال ۱۳۶۴ چند نفر از منافقان به مجتبی مراجعه میکنند و میگویند: از راه دور آمدهاند و روسری و مانتو میخواهند آن روز او مسلح نبود، کرکره تعاونی را بالا میکشد و در را باز میکند منافقان داخل میروند و از پشت سر چند گلوله به طرفش شلیک میکنند و او را به شهادت می رسانند.
#راه شهدا
#افق حرم
#آدینه مهدوی
@ofogheharam