ما همه تلاش خودمان را کردیم ابراهیم؛ ما شبها نخوابیدیم؛ تماس گرفتیم؛ پیامک زدیم؛ صحبت کردیم؛ نفر به نفر. چشم توی چشم. ما یک هفته مثل خودت شدیم. خستگی نشناختیم. از شمال شهر تا روستاهای دور. تا ارتفاعات ورزقان شاید. معلق میان خوف و رجا. مادرهامان، ختم صلوات گرفتند. پدرهامان حدیث کسا خواندند. دست همه را گرفتیم تا صندوق رأی. چهکار باید میکردیم. ما خواستیم که خون هنوز گرم تو، زیر پا نرود ابراهیم. تو حیف بودی. ما خواستیم جای آن برادر ایستادهقامتمان در وزارتخارجه، نا لایقان تکیه نکنند خب. خواستیم یکی مثل خودت_حداقل شبیه به خودت_ توی پاستور بنشیند. خواستیم که وجدانهای خفته را برانگیزیم. مردمان کمترآگاه را روشن کنیم. نظامفکری جامعه را نزدیک به حق کنیم. ما باختیم ابراهیم؟ نباختیم که. ما نباختیم ابراهیم. ما برای خدا دویدیم؛ در پی کسب قدرت و ثروت نه. ما حالا میلیونها فکر بلندیم. میلیونها مردم کمربسته بر پای ایران؛ بر پای انقلاب. ما میلیونها مردم «کارنامه»دیده و «برنامه»شنیده. ما ابراهیمدیدههای بهکم ناراضی. ما توقف ناپذیریم ابراهیم هنوز. ما داریم میرویم هنوز. نه آن هشتسال متوقفمان کرد، نه هیچ چهارسال دیگری. ما میرویم تا احتزاز بیرق لاالهالااللّه بر بلندای عالم. ما منتظران یکدم از پایننشسته ظهور. ما نزدیکان به قلّه. و دست تو امروز بازتر است برای گذر «جمهورِ» خود، تا فتحی که همه بسوی آنیم. ناامیدی گناه کبیرهست. گوش کن؛ صدای اذان هنوز از گلدستهها بلند است...
«مهدی مولایی»
#خرده_نوشتههای_بقیه
افُقْ ...
ما همه تلاش خودمان را کردیم ابراهیم؛ ما شبها نخوابیدیم؛ تماس گرفتیم؛ پیامک زدیم؛ صحبت کردیم؛ نفر به
ما خواستیم که خون هنوز گرم تو، زیر پا نرود ابراهیم...
#دیالوگ
افُقْ ...
ما همه تلاش خودمان را کردیم ابراهیم؛ ما شبها نخوابیدیم؛ تماس گرفتیم؛ پیامک زدیم؛ صحبت کردیم؛ نفر به
ما نباختیم ابراهیم؛ ما برای خدا دویدیم...
#دیالوگ
افُقْ ...
ما همه تلاش خودمان را کردیم ابراهیم؛ ما شبها نخوابیدیم؛ تماس گرفتیم؛ پیامک زدیم؛ صحبت کردیم؛ نفر به
ما میرویم تا احتزاز بیرق لاالهالاالله بر بلندای عالم...
#دیالوگ
افُقْ ...
ما همه تلاش خودمان را کردیم ابراهیم؛ ما شبها نخوابیدیم؛ تماس گرفتیم؛ پیامک زدیم؛ صحبت کردیم؛ نفر به
صدای اذان هنوز از گلدستهها بلند تر است...!
#دیالوگ
7.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیندار
آن است كه در كشاكش بلا دیندار بماند؛
وگرنه در هنگام راحت و فراغت
و صلح و سِلم
چه بسیارند اهل دین،
آنجا كه شرط دینداری
جز نمازی غُرابوار
و روزی چند تشنگی و گرسنگی
و طوافی چند بر گرد خانهای سنگی نباشد.
-شهیدآوینی
#آقا_مرتضی ؛ #پنآه
دوست دارم بزرگ شدم از اونایی بشم که وقتی نتیجه اعلام شد و کاندیدی که میخواستم رأی نیاورد، اونقدر مملکتم برام مهم باشه که بیشتر از قبل سعی کنم به پشتیبانی و ساختنش، نه که چون کاندیدی که من خواستم رأی نیاورد پس حالا بسوز و بساز ایران! بسوز و با امثال من که به قدرت نرسیدیم بساز! که اگه من نه پس هیچکس دیگههم نه. و یا برم پی یقه گیری که نخواهم بخشید اون شونزده میلیونی رو که مثل من فکر نکردن. شب بخیر.
[واگویه؛]
#دیالوگ