❤️ #داستان_عجیب 😳
#طلبه_جوان_و_دختر_فراری🙈
شب هنگام محمد باقر - طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود كه به ناگاه دختري وارد اتاق او شد. در را بست و با انگشت به طلبه بيچاره اشاره کرد که سكوت كند...
برای خواندن ادامه داستان کلیک کنید👇
http://eitaa.com/joinchat/923009027Cbe49d41d8f
#تا_لینک_و_برنداشتم_زود_وارد_شو👆
#لینک_اصلاح_شد