#نفرین_مستجاب
یکی از همسایگان حاجی کلباسی به لهو و لعب و ساز و آواز مشغول بود. شیخ کلباسی یکی از نزدیکان خود را نزد آن همسایه فرستاد و از او خواست که این گناه را ترک کند. آن مرد پست در جواب فرستاده شیخ گفت: «به آقای خود بگو که غل به بیضه من بگذارد تا دیگر این کار را نکنم. آن شخص برگشت و عین سخن او را به شیخ گفت. شیخ وقت ظهر به مسجد رفت و پس از نماز مردم را موعظه کرد و سپس دست به دعا برداشت و عرضه داشت: «خداوندا! من که نجاری بلد نیستم که به بیضه او غل ببندم. این بگفت و از مسجد خارج شد. فوراً بيضه آن شخص ورم کرد و بزرگ شد و در شب همان روز جان سپرد و روانه جهنم شد.
#ایت_الله_کلباسی
#سیمای_فرزانگان
🇮🇷https://eitaa.com/olamaerabane
____ـسیمای_ـفرزانگان____💚
_____ـسیمای-ـفرزانکان____🤍
____ـسیمای_ـفرزانگان__❤️