حاج آقا رضا #همدانی با مرحوم آخوند رفیق بودند، حتی در کتابی دیدم که این دو مدّتی همحجره هم بودند.
آخوند فوقالعاده خوش نفس بود و در ترویج بزرگان از جمله معاصرین هیچگونه مانع نفسانی نداشت.
روزی یکدیگر را میبینند. آخوند از حاج آقا رضا قدردانی میکند و میگوید: قدرت علمیتان خیلی قابل تقدیر است؛ چون مطالب عالی را این قدر تنزّل میدهید که هر کس بفهمد. حاج آقا رضا در جواب میگوید: قدرت شما که بیشتر است؛ شما مطالب سطح پایین را جوری بیان میکنید که هیچکس نفهمد.
دفعه دیگر یکدیگر را میبینند. حاج آقا رضا از اینکه طلبهها به ایران مسافرت میکنند و متفرّق میشوند، اظهار ناراحتی، و آخوند از این امر اظهار بیاطلاعی میکند.
حاج آقا رضا میگوید: من و شما هر دو در این مسأله ذی حق هستیم. شاگردان من مثل لشکر سیّدالشهداء هستند. اگر یکی یا دو نفر کشته بشوند، کاملا مشهود است، ولی شاگردان شما مثل لشکر عمر سعد هستند که اگر صد نفر هم کشته شوند، معلوم نیست. شما حق دارید. از بس که شاگردانتان زیاد است، شما نبودشان را متوجه نمیشوید، ولی من چند شاگرد بیشتر ندارم و یکی هم که کم میشود، کاملاً محسوس است.
جرعهای از دریا؛ج ۴ص ۴۵۳
https://eitaa.com/olamaerabane