🍃✨🌸✨🍃✨🌺✨🍃✨🌼🍃✨🌷
﷽
🌺جواني نزد شیخی آمد واز او پرسيد:
من جوان كم سني هستم اما آرزوهاي بزرگي دارم و نمي توانم خود رااز نگاه كردن به دختران جوان منع كنم، چاره ام چيست؟
شیخ نيز كوزه اي پر از شير به او داد و به او توصيه كرد كه كوزه را به سلامت به جاي معيني ببرد و هيچ چيزاز كوزه نريزد.
واز یکی از شاگردانش نیز درخواست كرد او را همراهي كند واگر یک قطره از شير را ريخت جلوي همه ي مردم او را حسابی كتك بزند!
🌸جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند و هيچ چيز از آن نريخت.
وقتي شیخ از او پرسيد چند دختر را در سر راهت ديدي؟
جوان جواب داد: هيچ، فقط به فكر آن بودم كه شير را نريزم كه مبادا در جلوي مردم كتك بخورم و در نزد مردم خوار و خفيف شوم.
🌼شیخ هم گفت:
اين #حكايت انسان #مؤمن است كه هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند وحواسش را جمع میکند تا سمت #گناه کشیده نشود و از روز قيامت و حساب و كتاب بيم دارد...
@olamaorafa
#حکایت
❤️🍃یکى از ذاکرین نقل مى کرد: «در محضر آیت الله العظمى سید محمد هادى میلانى بودم. مرد و زنی آلمانى همراه دختر خود وارد شدند، پس از تعارفات معمول گفتند: ما آمدهایم به شرف اسلام نائل شویم.
آیت الله میلانى علّت را پرسید. آن مرد گفت: پهلوى دخترم در اثر حادثه اى شکست و استخوان هایش خورد شد، چنان که پزشکان از معالجة آن عاجز شدند، و گفتند: باید عمل شود؛ ولى خطرناک است.
💚🍃دخترم راضى نشد و گفت: اگر در خانه بمیرم، بهتر از این است که زیر عمل جان دهم. به هر حال او را به خانه آوردیم. ما خدمتکاری ایرانى داشتیم که او را بى بى صدا مى زنیم. دخترم به او مى گوید: حاضرم تمام دارایى خود را بدهم تا سلامت خود را بازیابم؛ ولى مى دانم که چنین چیزى نمى شود.
بی بی گفت: حضرت فاطمه زهرا است که پهلوى او را به ظلم شکستند. تو با دل شکسته بگو: یا فاطمه! مرا شفا بده.
💛🍃دخترم با دل شکسته شروع مى کند به صدا زدن و از آن بانو یارى خواستن. بى بى هم در گوشه اى از اتاق گریه مى کند و مى گوید: «یا فاطمة زهرا! این بیمار آلمانى را با خود آورده ام و شفاى او را از شما مى خواهم. مادر جان! کمکم کن و آبرویم را حفظ فرما. من هم از دیدن این صحنه منقلب شدم و در گوشۀ اتاق با خود زمزمه کردم: یا فاطمۀ پهلوى شکسته! دیدم دخترم ساکت شد، ناگاه مرا صدا زد و گفت: بابا!
💜🍃بیا که دردم آرام شد. جلو رفتم و دیدم کاملاً شفا یافته است. دخترم گفت: الان بانوى مجلّله اى نزد من آمد و دست به پهلویم کشید، پرسیدم شما کیستید؟ فرمود: من همانم که او را صدا مى زدى. دخترم برخاست و راهى شد و دانستم که اسلام حق است. آیت ا... میلانى از این معجزه مسرور شد و اسلام را به آنان آموخت.»
☑️ داستانک 📚
@olamaorafa