eitaa logo
علما و عرفا
346 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
900 ویدیو
3 فایل
کانال کلام علما و عرفا (دامت افاضاتهم)
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌿💐🌿🌿💐🌿🌿💐 امام سجاد علیه السلام فرمودند: در واپسین دم حیات ، پدرم حسین بن علی (ع) آخرین وصیتی را که پدرش به او فرموده بود بیان کرد که پسرم! زنهار از ظلم و ستم بر کسی که یاوری جز خدا ندارد. همین معنا را امام سجاد به عنوان آخرین وصیت به امام باقر (ع) بیان فرمودند. همه اقسام ستم بد است. ولی به مظلومی که هیچ پناهی جز خدا ندارد ستم نکنید که دعای او یقینا" مستجاب است. ▫️حکمت عبادت▫️ آیت الله (حفظه الله) @olamaorafa
آیتـــ الله شـــاه آبادی: اگر گنـــاه کردی ولـــی هنــوز محبتـــ صدیقه طـــاهره در قلبتـــ جـــای داشت، بدان آبـــ از ســـرتـــ نگذشتـــه است ... @olamaorafa
🍃" حکایتی بسیااااااااااار " ✅در نجف اشرف در مدرسی ، استادی دید که شاگردش چرت می زند ، هنگامی که درس تمام شد استاد گفت : شما بمانید! چرا هنگام درس چرت می زدی؟ (استاد فهمیده بود که سعادتی نصیبش شده!) به استاد گفت: شبها یک دور قرآن می خوانم وتا اذان صبح بیدارم وبعد از کمی استراحت ، در درس شما شرکت می کنم. استاد گفت :حالا امشب آن طور که من می گویم قرآن بخوان ، فکر کن من آنجا نشسته ام و شما در حضور من قرآن میخوانی. شاگرد این کاررا کرد. فردا صبح استاد در خلوت از او پرسید:چه کردی؟ گفت: بیش از یک جزءنتوانستم بخوانم. استاد گفت:مرحبا ! امشب فکر کن در محضر رسول خدا(صلوات الله علیه) قرآن می خوانی. شاگرد این کار را کرد. صبح استاد پرسید چه کردی؟ گفت : بیشتر از دوصفحه باحالت گریه نتوانستم بخوانم! بااین که شب تا سحر بیدار بودم. استاد گفت:امشب فکر کن در محضر مبارک حضرت رسول خدا(ص) و جبرئیل امین هستی! دوباره فردا از او پرسید:چه کردی؟ گفت:بیش از سه چهار خط نتوانستم بخوانم! استاد گفت: حالا امشب فکر کن در محضر خدا هستی، او در پیش توست وتو در کنار او قرآن میخوانی. بنده خدا معلوم شد هنگام تلاوت حالش منقلب شده و جان را به جان آفرین تسلیم نموده بود. فردا صبح استاد دید شاگردش نیامده،گفت:بروید ببینید چه شده؟ وقتی رفتند درب را بسته دیدند. درب را گشودند ،با جسد او برخورد کردند. جسد را برداشته و بردن که غسل دهند و دفن کنند. غسال بعد از چند لحظه گفت: من که سواد ندارم، ببینید چه روی سینه این مرد خدا با خط سبز نوشته شده است؟ استاد و بقیه شاگردان ناگهان دیدند روی سینه این جوان پاک با خط سبز نوشته شده😩شهید راه عشق)). استاد هم فریادی کشید و او نیز جان را تسلیم عشق خدا نمود،سپس هردورا باهم تشییع نمودند و به خاک سپردند. عاشقان کشتگان معشوق اند برنیاید ز کشتگان آواز خر من معرفت/ص۸۹ @olamaorafa
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 صاحبدلی روزی به پسرش گفت: برویم زیر درخت صنوبری بنشینیم. پسر در کنار پدر راهی شد. پدر دست در جیب کرد و مقداری سکه طلا از جیب خود بیرون آورد و بر زمین نهاد. گفت: پسرم می خواهی نصیحتی به تو دهم که عمری تو را کار آید یا این سکه ها را بدهم که رفع مشکلی اساسی از زندگی خود بکنی؟ پسر فکری کرد و گفت: پدرم بر من پند را بیاموز سکه ها را نمی خواهم، سکه برای رفع یک مشکل است ولی پند برای رفع مشکلاتی برای تمام عمر. پدرش گفت: سکه ها را بردار. پسر پرسید، پندی ندادی؟ پدر گفت: وقتی تو طالب پندی و سکه را گذاشتی و پند را بر داشتی، یعنی می دانی سکه ها را کجا هزینه کنی. و این بزرگترین پند من برای تو بود. پسرم بدان خدا نیز چنین است، اگر مال دنیا را رها کنی و دنبال پند و حکمت باشی، دنیا خودش به تو رو می کند. ولی اگر دنیا را بگیری یقین کن ، علم و حکمت از تو گریزان خواهد شد . @olamaorafa
💠 حضرت علیه السلام می‌فرمایند: « الهی عمّرنی مادام عمری بذلةً فی طاعتک، فإذا کان عمری مرتعاً للشیطان فأقبضنی إلیک من قبل أن یستحکم فیَّ غضبُک» ⚪️ خدایا عمرم را زیاد کن. چرا؟ برای چی؟ اون اندازه که عمر من صرف در طاعت تو بشه، من این دنیا رو می‌خوام... ⚫️ ولی اگر شیطان بر من تسلط پیدا کرد و عمر من چراگاه شیطان شد، تا شیطان کاری نکرده که غضب تو در من محکم بشه، آشتی بین من و شما تا هست من رو زود ببر از دنیا ... 🔴 ...لذا اولیاء خدا می‌گن این آیه کمر ما رو خم کرده: فمن زحزح عن النار و ادخل الجنه فقد فاز (آل عمران: ۱۸۵) 💠 مرحوم آیت الله شیخ جواد کربلایی @olamaorafa
🍃✨🌸✨🍃✨🌺✨🍃✨🌼🍃✨🌷 ‌ ﷽ 🌺جواني نزد شیخی آمد واز او پرسيد: من جوان كم سني هستم اما آرزوهاي بزرگي دارم و نمي توانم خود رااز نگاه كردن به دختران جوان منع كنم، چاره ام چيست؟ شیخ نيز كوزه اي پر از شير به او داد و به او توصيه كرد كه كوزه را به سلامت به جاي معيني ببرد و هيچ چيزاز كوزه نريزد. واز یکی از شاگردانش نیز درخواست كرد او را همراهي كند واگر یک قطره از شير را ريخت جلوي همه ي مردم او را حسابی كتك بزند! 🌸جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي شیخ از او پرسيد چند دختر را در سر راهت ديدي؟ جوان جواب داد: هيچ، فقط به فكر آن بودم كه شير را نريزم كه مبادا در جلوي مردم كتك بخورم و در نزد مردم خوار و خفيف شوم. 🌼شیخ هم گفت: اين انسان است كه هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند وحواسش را جمع میکند تا سمت کشیده نشود و از روز قيامت و حساب و كتاب بيم دارد... @olamaorafa
🍃✨🌸✨🍃✨🌺✨🍃✨🌼🍃✨🌷 ‌ ﷽ 🌺حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می‌اندیشید ...که دخترش را به چه کسی بدهد مناسب او باشد. در یکی از شب‌ها وزیرش را صدا زد و از او خواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که و را بر خواب ترجیح دهد... 🌸 از قضا آن شب دزدی قصد دزدی در آن مسجد را کرده بود تا هرچه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد...پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید. در را بسته یافت و از دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد... هنگامی که به دنبال اشیاء بدرد بخورش می‌گشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در را شنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد. 🌼 سربازان داخل شدند و او را در حال دیدند، وزیر گفت: سبحان الله! چه شوقی دارد این جوان برای نماز.... و دزد از شدت ترس هر نماز را که تمام می کرد نماز دیگری را شروع می‌کرد تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند از نماز که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند. 🌾 و اینگونه شد که وزیر، جوان را نزد حاکم برد و حاکم که تعریف دعاها و نمازهای جوان را از وزیر شنید، به او گفت: تو همان کسی هستی که مدتهاست دنبالش بودم و می‌خواستم دامادم باشد، اکنون دخترم را به ازدواج تو در می آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود ... 🌷جوان که این را شنید بهت زده شد و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمی‌کرد، سرش را از خجالت پایین آورد و با خود گفت: خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم در آوردی، فقط با نماز شبی که از ترس آن را خواندم! اگر این نماز از سر صداقت و خوف تو بود چه به من می‌دادی و هدیه‌ات چه بود اگر از ایمان و اخلاص می‌خواندم @olamaorafa
....قطرات باران 🔶آیت الله حاج شیخ نصرالله شبستری اعلی الله مقامه الشریف خود ایشان نقل فرمودند من بارها با پای پیاده از نجف اشرف به زیارت حضرت امام حسین علیه‌السّلام مشرف میشدم. . 🔶در یکی ازسفرها پای من شدیداً آبله شده بود خدمت مرحوم آیت الله العظمی خویی قدس سره رسیدم واز درد پاها شکایت کردم. . 🔶مرحوم آقای خویی فرمودند: چقدر میخواهی تا (آبله) این پاها را به من بفروشی مبلغی طی شد. . 🔶مرحوم آیت الله العظمی خویی فرموده بودند فردا بیا پولت را بگیر. . 🔶همان شب در خواب حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها را در رویا دیدم. . 🔶حضرت فرمودند: که اگر ایشان‌ به پاهای آبله تو اینقدر پول میدهد ببین در قیامت اجر این زیارت شما چقدر است. «اگر به اندازه دانه هاى شن و قطرات باران برایت پول بدهند، نمى تواند اجر معنوى زیارت تو باشد.» . 🔶فردا خدمت‌مرحوم‌آقای خویی مشرف شدم واظهار پشیمانی نموده وجریان را نقل کردم. . 🔶البته مرحوم‌آقای خویی آن وجه را به ما مرحمت فرمودند. . 🔶سرانجام آیت الله نصرالله زرگر شبستری در روز چهارشنبه اوّل بهمن ۱۳۸۲ش مطابق با ۲۸ ذى قعده ۱۴۲۴ هـ.ق هنگام اذان صبح در خطه زادگاهش به دیدار حق رفت و به ملکوت اعلی پرکشید. . 🔶پیكر پاكش با حضور مردم و علماى تبریز تشییع و بعد از اقامه نماز توسط آیت الله حاج شیخ رضا توحیدى در قبرستان وادى رحمت تبریز تدفین گشت. @olamaorafa
متن جوابیه (رضوان الله تعالی علیه) بسمه تعالی و له الحمد در این که باید یکروز اختصاص به حضرت امام مجتبی (علیه السلام) داشته باشد تردیدی نیست و با توجه به اینکه 28 صفر روز رحلت خاتم الانبیا (صلی الله و علیه واله وسلم ) هم هست و بدین لحاظ شهادت سبط اکبر علیه السلام تحت الشعاع قرار میگیرد لذا خوب است که روز هفتم صفر را به این عنوان اختصاص دهند که مشهور هم همین است . 24/12/83 علیه السلام @olamaorafa
(ره) آن‌چه معاویه و یزید بالفعل داشتند ما بالقوه داریم! خیلی به خود مغرور نشویم. این‌طور نیست که آن‌ها از جهنم آمده باشند و ما از بهشت. به خدا پناه می‌بریم.. @olamaorafa
برای جلوگیـری از شر نفس و مـــداومت بــر وضو را سفارش می کردند و می فرمــودند به منزله لباس سرباز است @olamaorafa
ﺍﺯ ﺗﻞ ﺯﯾﻨﺒﯿﻪ ﮐﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻣﯽﺷﻮﯼ ﺍﻭﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺒﺮ " ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺠﺎﺏ " ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﮐﻨﯽ . ﺍﻣﺎ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺠﺎﺏ ﮐﻴﺴﺖ؟ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﭘﯿﺮ ﻭ ﻓﺮﺗﻮﺕ، ﻫﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺩﺏ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ (ﺑﻪ ﻧﻮﺑﺖ) ﺑﺮﺩﻭﺵ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ؛ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺍﺫﯾﺖ ﻣﯽ ﺷﺪ . ﯾﮏ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺑﺮﺩ، ﺩﺭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﭘﺴﺮﻡ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﻫﻔﺘﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ ﺑﯿﺎ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﻣﻮﻻ ﻭ ﺁﻗﺎﻳﻢ ﺍﻣﺎﻡﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﺒﺮ ﻭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﮐﻤﺮ ﺭﻧﺞ ﻣﯿﺒﺮﺩ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺩﺏ ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺭﺍﻫﯽ ﺣﺮﻡ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﺑﻪ ﻧﺠﻮﺍﯼ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ : ﺁﻗﺎ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺧﺪﻣﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ ﺁﯾﺎ ﺍﻳﻦ ﺧﺪﻣﺖ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺯﺣﻤﺎﺕ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ؟ ﺁﯾﺎ ... ؟ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﯿﺰ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺑﯿﺦ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍﺯ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﮐﻪ : " ﺍﻟﻬﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﯾﻦ ﺯﺣﻤﺖ ﻭ ﺧﻮﺑﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪﻫﺪ ﻣﺎﺩﺭ" ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﻭﺍﺭﺩ ﺣﺮﻡ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﻀﺠﻊ ﺷﺮﯾﻒ ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻝ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺳﻼﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻬﻤﺎ ﻣﯽ ﮔﻮید: " ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏ ﯾﺎ ﺍﺑﺎ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ " ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺍﺧﻞ ﺿﺮﯾﺢ ﻣﻄﻬﺮ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺑﺲ ﺩﻝ ﻧﻮﺍﺯ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: " ﻭ ﻋﻠﯿﮏ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﯾﺎ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ " ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺲ ﺑﺮﺧﯽ ﻋﻠﻤﺎ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺳﻼﻡ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﻧﺪ . ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺠﺎﺏ (ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺟﺎﺑﺖﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ آﻗﺎ) ﻧﺎﻣﻴﺪﻧﺪ . ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ، ﺑﻪ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﻓﻌﻠﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻳﻨﮏ ﻫﺮﮐﺲ ﺍﺯ ﺗﻞ ﺯﯾﻨﺒﯿﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺣﺮﻡ ﺷﻮﺩ، ﻻﺟﺮﻡ ۲ ﺑﺎﺭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﺪﮐﺮﺩ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﺍﺋﻤﻪ ﻣﻌﺼﻮﻣﯿﻦ ﻋﻠﯿﻬﻢ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﯾﺪ، ﺍﺩﺏ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ( ﺯﻧﺪﻩ ﯾﺎ ﻣﺘﻮﻓﯽ ) ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﻴﺪ . @olamaorafa