👩👧👦 خانواده، عشق ❤️و جنگ...
زندگی #یدو به همراه مادر، خواهر و برادرش در بحبوحه شروع حصر آبادان سوژه ساخت این اثر زیبا شدهاست.
🔻#جنگ زوایای زیادی دارد که یدو بُعد کمتر دیدهشده آن را، با قصهای شیرین به تصویر کشیده است. آسیبهای انکار نشدنی واقعه شوم جنگ بر کسی پوشیده نیست اما میدانیم:
🔰جنگ همیشه دو رو دارد🔰
#رویی_تیره با آثاری همچون کشتار ،ویرانی و #آوارگی
و #رویی_سپید که زمینه بروز و ظهور رشادتها، فداکاریها و #شهادت است. 🔻این روی سکه برای همه قابل درک نیست و صرفا دایره آن محدود به #انسانیت و #دفاع است. یکی از زیباترین وجوه فیلم یدو نمایش هر دو روی سکه جنگ در کنار هم بود.
🔻#مادر یدو نمونه زیبایی از یک زن با تمام عشقها و دلبستگیهاست. زنی به ظاهر بی سواد و عامی که میل به رفتنش نیست چرا که دلش در بند عشقِ به دیار و مرد زیر خاک خفتهاش از سویی، و علاقه به تمام آنچه که برای او معنای زندگی و وطن دارد، از سوی دیگر است.
🔻او معتقد است باید یک نفر هم که شده چراغ محله را روشن نگه دارد. این دیالوگ به زبان بی زبانی میگوید:
"ما هستیم! #ما_ایستادهایم! و به هیچ وجه به این راحتی خاکمان را تقدیم دشمن نمیکنیم."
✅مادری همیشه نمودش در ابراز عشق و تلاش برای فرزندان نیست. مادر یدو برای خاک وطنش مادری میکند...
🔻مادر یدو برای گذران روزهای محاصره و تهیه مایحتاجی که با آن فقط زنده بمانند، بچهها را به خانههای بدون سکنه همسایهها میفرستد تا مواد غذایی بیاورند.
🔰نکته بسیار زیبا اینجاست که مادر تأکید میکند هرچه از هرجا برمیدارند قرض است و باید بعد از جنگ پس بدهند. پایبندی مادر به اعتقاداتش در سختترین روزهایی که ممکن است در عمرش ببیند واقعا الگوی در عین حال ساده اما قابل تقدیر است.
♨️میتوان گفت این رفتار مادر دقیقا نقطه مقابل برخی آثار امروزی است که با ترویج اباحهگری و توجیهات برای انجام خلاف الگویی منفی هستند.
🔰در نهانِ این رفتار مادر، #امید به بهترین شکل ممکن خود را عیان میکند. اینکه نه تنها مطمئن است جنگ روزی تمام میشود بلکه آنرا خیلی دور هم نمیبیند. این منش پیام #مقاومت و دلیل ماندن او در آبادان است.
🔻تمام همّ و غم یدو راضی کردن مادرش برای رفتن از آبادان است. در نهایت مادر را به سختی راضی میکند اما وقتی همه سوار لنج میشوند با رو شدن نیت اصلی یدو، بیننده غافلگیر میشود.
🔰با حرکت یدو مخاطب دیگر او را پسری غرغرو، کم صبر و راحت طلب نمیداند بلکه او را مردی #فداکار و مهربان میبیند.
🔰 یدو سیر تحولی در فیلم داشت که هرچند به خوبی نشان دادهنشد اما نتیجهاش برای مخاطب خوشایند بود.
🔻نکته بسیار مهم در یدو این است که کارگردان اثری ضد جنگ و تجاوز را در حالی ساخته، که از یک سو نه تنها در آن خبری از نیروهای عراقی و خشونت حضور آنها نیست، که تلخیها هم با چاشنیهای طنز کلامی به خورد مخاطب دادهمیشود. از طرف دیگر هم، او توانسته آن #جنبه_زشت_و_منفور_تهاجم را به خوبی به تصویر بکشد.
🔰این هنر کارگردان یدو است که مخاطب #نوجوان را درک کرده و متناسب با روحیات و ذائقه او هم پیام را منتقل کرده، هم از آسیبها جلوگیری کردهاست. این بسیار ارزشمند است چرا که👇
"هرگز هیچ مقصدی وسیله را توجیه نمیکند."
#مقاوت
#مادری_برای_وطن
#رشد_نوجوانانه
#تعالی_مردانه
#تحریریه_فراسو
@Faraasoo🌺🌸🌺🌸🌺
ناخدا🛳
🔸️ولیفقیه آن یگانهمرد، دریا دل و شجاع همچون ناخدای یک کشتی عظیم است. او بر امواج وحشی و افسارگسیخته سوار میشود و میبایست کشتی را سلامت به مقصد رساند.
🔹️گاهی کشتی راه حق در میان امواج متلاطم اقیانوس، سرگردان و مجروح است، راهش را گم میکند و ناخدای کشتی باید با چشمانی تیزبین و بازوانی پرقدرت، سکان را در دستانش بچرخاند؛ ناخدا نخواهد گذاشت کشتی واژگون گردد.
🔸️آری، دشمن چون امواج وحشی برای کشاندن کشتی به اعماق اقیانوس در تکاپوست اما رهبری آیندهنگر و با #بصیرت هیچگاه سکان را رها نمیکند، او مرد میدانهای سخت است.
🔹️یکی از حربههای این دشمن غدار، ناامیدی و خستهکردن جوانان ایرانزمین از نظام جمهوری اسلامی و آینده است.
ناخدای دانا میداند #امید به آینده سبب شکوفایی و رشد استعداد این مرزوبوم میگردد، به همین خاطر در گلوگاههای سخت و طاقتفرسا دم از نزدیک شدن به ساحل آرامش میزند.
🔸️در میان طوفانها، نقشههای ذهن توانمند مقام ولایت، چراغ راه ماست و او مسیر درست را برای حرکت نشان میدهد.
قطبنمای ناخدا، گواهی میدهد که ساحل در همین نزدیکیهاست پس نباید دست از نصیحتهای ناخدا برداریم.
همیشه عقربه نزدیکترین و بهترین مسیر را نشان خواهد داد...
✍️🏻ف.پرهون ویراستار: میم.صادقی
#ولایت_فقیه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻همراه ما باشید در پیام رسانهای↡
ایتا | روبیکا | تلگرام
🆔 @Faraasoo
مقام نوید دهنده💫
🔶️🔹️حکومت اسلامی در نبود ولی الله الاعظم نقش ولی فقیه را برای یک جانشین در زمان غیبت، به خوبی تبیین نموده است.
او همان کسی است که جامعه را هدایت میکند و برای تعالیورشد آن از هیچ چیز فروگذار نمینماید.
🔸️مشروعیت و مقبولیت لازم را کسب کرده است و خطمشی اصلی وی، آرمانهای ناب محمدی میباشد.
#ولی_فقیه که سرچشمهی معرفت و بصیرت است، امید را در شریانهای اصلی و حیاتبخش ملت اسلام جاری میسازد. او به خوبی میداند دشمن کجا را نشانه گرفته و در مقابلش سینه سپر کرده است.
🔹️دشمنان نظام اسلامی، خصوصاً یهودیت صهیونیستی، به خوبی با ابعاد وجودی حکومت اسلامی آشنا هستند و هر لحظه در حال رصد کردن و دشمنی آگاهانه میباشتد. آنان یکی از پایههای اصلی برای دشمنی را بر اساس یأس و ناامیدی جوانان چیدهاند.
🔸️رهبر کبیر انقلاب اسلامی همچون سد و دژی محکم، جلوی این دشمن ناچیز ایستاده است و آرامش از وجود گوهربارشان موج میزند.
#امید به ظهور منجی و طلایهداری حکومت ایشان، نقطهی عطف جمهوری اسلامی محسوب میگردد.
امیدی که رهبر انقلاب در قلب جوانان اسلام کاشته است در حال رشد کردن و رسیدن به درختی مثمرثمر میباشد که نهایت آن پیروزی بر ظالمان جهان است.
🔹️نقش امید دهی ایشان در زمان کنونی که جنگ نابرابر ایمان و سلاح، شجاعت و ضلالت، سپیدی و سیاهی در حال پیشروی است، نوید پیروزی نزدیک را میدهد. ولی فقیهی که با قرآن مأنوس است و سخن جز به حق نمیراند به حتم وعدهی واقعههایی را میدهد که به آن یقین دارد:
« وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ »؛
ما ميخواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روی زمين قرار دهيم.
پن: سوره قصص، آیه۵
✍️🏻ف.پرهون
ویراستار: میم.صادقی
#امید_آفرینی #ولایت_فقیه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻همراه ما باشید در پیام رسانهای↡
ایتا | روبیکا | تلگرام
🆔 @Faraasoo
خدا کریمه!🤲✨️
#قسمت_اول
از بچگی با عروسکهایش بازی میکرد و خود را مادر آنها میدانست.
دخترهای همسایه را دعوت میکرد و همیشه خودش نقش مادری را داشت که چهار فرزند دارد و قرار است آنها را بزرگ و فدای پیامبرش کند.
سلیمه حتی شبها با عروسکهایش میخوابید و مثل یک مادر آنها را در آغوش میگرفت.
سالها گذشت و سلیمه قد کشید. به سنی رسید که دیگر میتوانست تشکیل خانواده بدهد. او هزارانهزار خواستگار داشت اما سلیمه دعا میکرد مردی نصیبش شود که در همه موارد با او همدل و یکتاپرست باشد.
روزها پای نصیحتهای پدر و مادر مینشست تا درس زندگی را بیاموزد، عفت و حیایش زبانزد همه بود.
بعد از گذشت مدتی، پسری خوش قدوبالا و تاجر به خواستگاری سلیمه آمد. تمام مشخصاتی را که سلیمه میخواست با او تطبیق داشت؛ باایمان، یکتاپرست، خوش اخلاق و خوش قلب.
در نهایت سلیمه با توکل بر خدا تن به این وصلت داد و در سن ۱۸ سالگی با او ازدواج کرد.
در طول سالهای زندگی با هم سفرهای بسیاری نمودند. او بهخاطر شغل همسرش تمام سختیها را تحمل میکرد، گاهی ماهها تنها میماند و همسرش راهی سفر تجارتی میشد؛ با این حال هیچوقت گله و شکایت نداشت و شاکر خدای بزرگ بود.
سلیمه:
-سلام حاجی خوش اومدی، خدا قوت.
حاجی:
-ممنونم سلیمه جان، من رو ببخش که اینقدر بهت زحمت میدم
-این چه حرفیه، اینا همهاش رحمته.
-خدا بهت اجر بده، ممنون که اینقدر صبوری.
-حاجی میشه یه چیزی بگم؟
-بفرما
-بنظرم وقتشه که یکم پر جمعیت بشیم، پسر و دختری داشته باشیم، اینجوری هم من از تنهایی در میام، هم شما یک کمک حال داری. تازه این اموال بعد از ما بی صاحب نمیمونه.
-من که مخالفتی ندارم اما تقدیر خدا به اینه که ما فرزند نداشته باشیم.
-تازگیها طبیبی از هند اومده که برای همچین مشکلاتی دوا داره، مشکل خیلیها رو حل کرده.
-چه خوب، اگه واقعاً اینطور باشه، من مشکلی ندارم.
سلیمه و همسرش به طبیب مراجعه کردند، برای مدتطولانی مداوا نمودند اما هیچ نتیجهای نگرفتند.
حاجی:
-ده سال از ازدواج ما میگذره، هزار تا کار کردیم ولی همهاش بی فایده بود. ما بچهدار نمیشیم و بعدها از ما اسمی هم نمیمونه.
-هنوز یه راهی مونده
-چه راهی؟
-نزد پیامبر بریم و از او بخوایم برامون دعا کنه؛ رسول خدا مستجاب الدعوه است.
-اگه دعا کرد و باز هم نتیجه شد همینی که الان داریم چی؟
-خدا رحیم و کریمه حاجی، نا امید نباش.
-تو برو من نمیام من نمیتونم (نه) بشنوم.
✍️🏻ف.پورعباس
ویراستار: میم.صادقی
#دوشنبههای_داستانی #امید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻همراه ما باشید در پیام رسانهای↡
ایتا | روبیکا | تلگرام
🆔 @Faraasoo
خدا کریمه!🤲✨️
#قسمت_دوم
سلیمه عبایش را سر کرد و به خانه پیامبر رفت.
بعد از کسب اجازه وارد خانه شد. با ادب در محضر پیامبر نشست، سرش را پایین انداخت و سلام کرد.
بعد از شنیدن جواب سلام، درخواست خود را بیان کرد.
-اومدم دعایی در حق من و همسرم بکنید؛ ده ساله ازدواج کردیم اما هر کاری انجام دادیم، دارای فرزند نشدیم.
نبی خدا دعایی کنید، خدا به برکت دعای شما به ما عنایت کنه و فرزندی بهمون بده.
پیامبر دستانش را بالا آورد و در حق سلیمه دعا کرد. بعد از مدتی ندا آمد که ای رسول خدا او بی عقبه و فرزند، آفریده شده است.
سلیمه بعد از شنیدن جواب حق از زبان پیامبر، لبخندی زد و گفت:
-ممنونم، خدا رحیمه.
او ماجرا را به همسرش گفت.
-دیدی گفتم، خدا هم نمیخواد ما فرزندی داشته باشیم.
-خدا کریم و رحیمه، اون ما رو ناامید نمیکنه.
یک سالی گذشت و سلیمه همچنان بی فرزند بود.
روزی برای خرید به بازار رفت. در راه بازگشت راه کج کرد و مسیرش را به سمت خانه پیامبر تغییر داد.
دوباره درخواستش را بیان کرد. پیامبر مجدد برای او دعا نمود و او باز هم همان جواب سال قبل را شنید.
او بار دیگر تشکر کرد و گفت:
-خدا ارحم الراحمینه
ادامه دارد...
✍️ف.پورعباس
ویراستار: میم.صادقی
#دوشنبههای_داستانی #امید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻همراه ما باشید در پیام رسانهای↡
ایتا | روبیکا | تلگرام
🆔 @Faraasoo