eitaa logo
شکوفه های باغ انتظار
112 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1هزار ویدیو
49 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
647896834_-211309.mp3
8.54M
🇮🇷‏ سرود من افتخارمی کنم به حجابم که توسط دختران دهه نودی اجرا شده.ترویج کنید تا زمزمه لبشان باشد ☁️🌥⛅️🌤☀️ 🔔🔔کانال 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3962962055C0c62d5f1d5
هدایت شده از زنگ دانایی
17.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️هفته دفاع مقدس ☑️داستان شهید ترابیان امام رضا علیه السلام ☁️🌥⛅️🌤☀️ 🔔🔔کانال 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3962962055C0c62d5f1d5
هدایت شده از زنگ دانایی
👈علت ترس کودکان از مدرسه 🔹کم رویی و احساس شرمساریی در جمع که نوعی هراس اجتماعی است. 🔸عدم تطابق کودک با محیط مدرسه، آموزگار و هم شاگردی‌ها 🔺معلم بد و توقع زیاد او از کودک و نیز پیشرفت نکردن کودک 🔹تهدید، تنبیه ، تحقیر و سرزنش کودک توسط کارکنان مدرسه 🔸اضطراب جدایی از مادر 🔺بیماری مادر یا یکی از اعضای خانواده و ترس کودک از مرگ آنها 🔹به دنیا آمدن فرزند جدید در خانواده و عدم‌تمایل کودک به جدا شدن از خانواده و ترس از اشغال جایگاهش 🔸بیان خاطرات ناخوشایند اطرافیان از مدرسه ☁️🌥⛅️🌤☀️ 🔔🔔کانال 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3962962055C0c62d5f1d5
هدایت شده از زنگ دانایی
فرصتی مناسب برای هم‌صحبتی با کودکان 💎 هنگامی که برای کودک کتاب میخونیم، فرصت مناسبیه تا با اون صحبت کنیم؛ اجازه بدیم درباره هر تصویر و هر تفکری که درباره کتاب و موضوع اون کتاب داره، باهامون صحبت کنه. ❌ هرگز به اون نگیم «صبر کن کتاب تموم بشه، بعد به سؤالت جواب میدم» یا «ساکت باش و ببین آخر داستان چه می‌شه»! 🔰 این کودکه که تو تخیل و تفکر خودش به‌صورتی کاملاً خلاقانه انتهای داستان رو مشخص می‌کنه. ☁️🌥⛅️🌤☀️ 🔔🔔کانال 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3962962055C0c62d5f1d5
هدایت شده از زنگ دانایی
✨این ستاره ها من یکی از دوستان🌟امام حسن مجتبی علیه السلام هستم. من به پیامبر صلی الله عليه و آله و اهل بیت علیهم السلام خیلی علاقه دارم❤️همیشه هر کاری دارم، به سراغ آن ها می روم. اگر مشکلی دارم، اولین کسانی که مشکلم را حل می کنند، این ستاره های💫⭐️ آل محمد صلی الله علیه و آله هستند؛ مخصوصا حسن علیه السلام و حسین علیه السلام که دوتا مرد مهربان و فداکار شهر مدينه هستند و ما آدم های بی بضاعت را هیچ وقت از یاد نمی برند😍اما... اما امروز مشکلم را...اصلا چگونه برای تان بگویم😥 مشکل من یک جوری است که نمی توانم، یعنی خجالت می کشم😓آن را به کسی بگویم. هان؟ می پرسید: چه مشکلی داری؟می دانید، من به مقداری پول💰احتیاج دارم؛ البته از یک مقدار بیشتر، من گرفتار چندتا اتفاق سخت در زندگی ام شده ام. هم دخترم را باید شوهر💍بدهم، هم بدهکاری ام را باید بدهم و هم چیزهای دیگر. برای همین، مانده ام از کجا این پول زیاد را به دست بیاورم! فامیل هایم هم مثل خودم دستشان خالی است. پولدارها هم به ما فقرا محل نمی گذارند😔 آنها هم که دلشان به رحم می آید، می گویند: «باید سود پول مان را بدهی!» یعنی مثلا ده درهم قرض می دهند، در عوض چند ماه بعد پنجاه دینار می گیرند.☀️پیامبر خداصلى الله عليه واله فرمودند: اسم این کار، ربا است و رباخواری حرام است. من که اهل کار حرام نیستم❌ راستش...راستش امروز همسرم به من گفت بروم پیش✨امام حسن مجتبی علیه السلام و قصه ی تنگ دستی ام را به او بگویم؛ اما من خجالت می کشم... ... ☑️کودکیار مهدوی
هدایت شده از زنگ دانایی
8.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 کودکانه شهادت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم 🤲بحق امام حسن مجتبی علیه السلام و رسول خدا اللهم عجل لولیک الفرج🤲 ☑️کودکیار مهدوی
هدایت شده از زنگ دانایی
14.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽️کمیک موشن📽️ ◾️داستان سفر امام رضا از مدینه تا مرو و شهادت ایشان ◾️ 📍قسمت اول 📍 🔰شروع سفری بدون بازگشت🔰 🔸مناسب مقطع متوسطه اول🔸
هدایت شده از زنگ دانایی
38.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹زندگی حضرت (ص) 🔶این قسمت تولدتا پنهان کردن. 🔷🔸💠🔸🔷
هدایت شده از زنگ دانایی
✨این ستاره ها_قسمت دوم 👆...همسرم می گوید: «این که خجالت ندارد. بالاخره او امام❤️ماست و دلش به حال ما می سوزد.» اما به خدا نمی توانم؛ یعنی بلد نیستم حرف بزنم. خدایا! چه کنم؟...😩آهای مرد! تو هنوز نرفتی؟ این صدای همسرم است که وقت و بی وقت مرا صدا می زند و می پرسد: چه کردی؟ چرا به سراغ امام حسن علیه السلام نرفتی؟ الآن...خدایا، کمکم کن!🙏 همسرم به حیاط قدیمی خانه یِ ما می آید. من کنار چاه آبِ مان💧نشسته ام. او با مهربانی می پرسد: چرا اینجا غصه دار نشستی؟ من فکر کردم رفتی و برگشتی! نه...من خجالت می کشم پیش امام بروم و آن خواسته را به او بگویم. ای وای! به نظر من، بهتر است برای او نامه📝بنویسی. زود باش یک کاغذ بردار و خواسته ات را در آن بنویس. بعد آن را ببر و به دست💫امام حسن عليه السلام برسان! با خوشحالی از جا می پرم و می گویم: «چه فکر خوبی...چه فکر خوبی!»😍 کوچه های شهرمان مدینه خلوت است. با عجله و دوان دوان، از این محله به آن محله می روم. اول با خودم فکر می کنم: «نکند این کارم اشتباه باشد و امام حسن علیه السلام را ناراحت کنم!😥همه اش تقصیر همسرم است. او به من گفت نامه بنویسم. من نمی دانم این فکر از کجا به کله اش افتاد!» اما بعد به خودم آرامش می دهم که: «نه... امام حسن اگر هم از دست کسی ناراحت شود، بداخلاق نمی شود. او به اخلاق خوب و برخورد مهربانانه در میان ما عرب ها مشهور است😊 خدا کند کار خوبی کرده باشم! من که توی این نامه چیز بدی ننوشتم! به خانه ی✨امام حسن علیه السلام می رسم... ...👇
👆...امام علیه السلام دارد از خانه بیرون می آید. شاید می خواهد به جایی برود! مردی هم همراهش است،آقا سلام خوبید؟ من... من... با یک دنیا مهربانی، به سلام من جواب می دهد☺️ لب هایش مثل همیشه پر از گُلِ لبخند🌸 است. چه عمامه ی سبز و زیبایی بر سر دارد! دستم را توی دستش می گیرد🤝و حالم را می پرسد. فوری نامه📝را از زیر لباسم درمی آورم و به امام میدهم: «لطفا این نامه را بخوانید!» اما✨امام حسن علیه السلام نامه ام را باز نمی کند تا بخواند. فقط آن را می گیرد و فوری خدمت کار خانه اش را صدا می زند. خدمت کار می آید. در خانه هر چه قدر پول💰هست، بیاور و به این آقا بده! خدمت کار می رود و با یک کیسه ی کوچک پول می آید. بعد آن را توی دستان من می گذارد. من با تعجب نگاهشان می کنم، امام حسن علیه السلام به من لبخند می زند😊 من با خوشحالی زیاد از او تشکر می کنم🙏و با عجله از آن جا دور می شوم. او چه قدر مهربان است!💜💛 هنوز نامه ی مرا نخوانده، اما فهمیده که من نیازمندم. وای...او چه قدر پول به من بخشیده😄 ☑️کودکیار مهدوی
هدایت شده از زنگ دانایی
12.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😴لالایی امام رضا علیه السلام 👈قسمت اول 🔷🔸💠🔸🔷