اول از همه اینکه ما چشممون رو روی نعمت هایی که داریم بستیم
اصلا نمیدونیم نعمت های زندگیمون چیاس؟
چرا؟
چون توشون غرق شدیم
وقتی وسط یه نعمت به دنیا اومدی
اونو نعمت نمیدونی
اونو یه بخش عادی زندگی میدونی
اونو وظیفه ی خدا میدونی نه لطفش
مثلا چون یهو چشم باز کردی وسط یه جمعی به نام خانواده
هیچ وقت نمیتونی درک کنی اونی که تو پرورشگاه چشمش رو باز کرده چه حسی داره ؟
یا مثلا چون از اول یه جایی داشتی برای زندگی به اسم خونه
و یه سفره ای جلوت پهن بوده حتی با نون و پنیر و غذاهای ساده
نمیتونی بفهمی بی سر پناهی و کارتن خوابی و نون نداشتن یعنی چی
شروع میکنی به غُر زدن
به بهونه گرفتن
به تلاش نکردن
به افسرده شدن
چرا ؟؟؟؟.....
چون فلانی بهم گفته بالا چشمم ابروئه
چون نمره ام کم شده
چون پول عملِ دماغم جور نمیشه
چون اون گوشی که دوست دارم و نمیتونم بخرم
بعد چه اتفاقی میافته؟
هیچی ،
همه چیز برات انقـــــــــــــــــدر عادی میشه که دیگه نمیبینیشون
یا چون از اول که خودتو شناختی چشمات میدید و گوشات میشنید و قلبت میزد و دوتا کلیه سالم داشتی
نمیتونی بفهمی بچه ی ۴ساله ای که ۳بار عمل قلب انجام داده
یا پسر ۱۸ساله که دوبار پیوند کلیه شده و بدنش پس زده
و ..........
یعنی چی
اُمـید غـریـبـان تـنهـا
شروع میکنی به غُر زدن به بهونه گرفتن به تلاش نکردن به افسرده شدن چرا ؟؟؟؟..... چون فلانی بهم گفت
اینا برات میشه بهونه ی بدبختی
اُمـید غـریـبـان تـنهـا
اول از همه اینکه ما چشممون رو روی نعمت هایی که داریم بستیم اصلا نمیدونیم نعمت های زندگیمون چیاس؟ چر
ولی اینا اصلاااا نمیشه بهانه ی خوشبختی!!!!