یه اهل دلے میگفت
_بچه ها!
نگید #حضرت_زهرا (س)حرم نداره...
یِه بَرگِه بِگیرین روش بِنِویسین بِیت الزَهرا(س) بِزنین سَر دَر اُتاق یا خونَتون!
بگید #مادر من میخوام🙃🌱
ازاین به بعد اینجا #حرمت باشه
اونوقت هرکاری میکنید نیت کنید...
ظرف هم می شورید به نیت
ظرفای حرمش،هیئتش بشورید..
.
دیگہ ناخودآگاه خودبه خود مراقب رفتارمونم هستیم که
مبادا تو حرم هر #حرفی ...
#گناهی...! ❌
|•° @omidgah •°|
[ثواباستغفاࢪ]
امامصادق"؏"
هرڪہهنگامخواب،صدمرتبہاستغفارڪند
تااینڪہبہخوابرود
همہےگناهاناومانندبرگدرختفرومیریزد
وصبحازخواببرمیخیزددرحالےڪہگناهیندارد.
#معرفےڪتاب
#قصہدلبری
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
کتاب قصهی دلبری، روایتی متفاوت و خواندنی از زندگی شهید محمدحسین محمدخانی است. او از فعالان بسیج دانشجویی بود و در علمیاتهای تفحص پیکر شهدای دفاع مقدس، شرکت میکرد، کتاب قصه دلبری، روایتی از سبک زندگی این شهید است که همسرش از روزهای آشنایی در بسیج دانشجویی تا روزهای پس از شهادت او را بازگو میکند. او با ماجراهایی که در دانشگاه داشتند کتاب قصه دلبری را آغاز میکند و از خواستگاریهای پی در پی او میگوید. تا به زمانی که میرسد که نظرش عوض میشود و تصمیم میگیرد که به این خواستگار جواب مثبت بدهد.
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
برشۍازڪتابッ
آمد اتاق بسیج خواهران و پشت به ما و رو به دیوار نشست. آن دفعه را خودخوری کردم. دفعه بعد رفت کنار میز که نگاهش به ما نیفتد. نتوانستم جلوی خودم را بگیرم، بلندبلند اعتراضم را به بچهها گفتم. به در گفتم تا دیوار بشنود، زور می زد تا جلوی خندهاش را بگیرد. معراج شهدای دانشگاه انگار ارث پدرش بود.هر موقع میرفتیم، با دوستانش آنجا میپلکیدند. زیرزیرکی میخندیدم و میگفتم:« بچهها، بازم دار و دسته محمدخانی!»
بعضی از بچههای بسیج با سبک و سیاق و کار و کردارش موافق بودند، بعضی هم مخالف، معروف بود به تندروی کردن و متحجر بودن. از او حساب میبردند، برای همین ازش بدم میآمد. فکر میکردم از این آدمهای خشک مقدس از آن طرف بام افتاده است. آنهایی که با افکار و رفتارش موافق بودند می گفتند: «شبیه شهداست، مداحی میکنه،
@omidgah|♥️
مَلجَــــــا
سلاممحــــــبوبمݩ Γ
بعضۍوقتا
نہمداحۍآرومتمیڪنہ
نہروضـہ ... ؛
نہعڪسِکربلا:)🖐🏿
مَلجَــــــا
بالهایمزخمیاست . . . دلمپروازمیخواهد،طبیبممیشوی :)♥️ ⓞⓜⓘⓓⓖⓐⓗ
الهــ؎
هیچقلبے
بدونشہادٺازڪار
نیفتد . . .(:
#سردار_دلها ♥️
#مرد_میدان
#برای_سرباز
مثل آن شیشه
که در همهمه ی باد شکست
ناگهان باز دلم یاد تو افتاد شکست...
ᴏᵐᶦᵈᵍᵃʰ
مَلجَــــــا
#سردار_دلها ♥️ #مرد_میدان #برای_سرباز مثل آن شیشه که در همهمه ی باد شکست ناگهان باز دلم یاد تو افت
آنقدر عزیزی
که به دل نمی نشینی!
تو،به جانم نشسته ای
به جای همه ی آرزوهایم
امیــــدغریباݩتنہاڪجایے . . .♥️
#امام_زمان