#رزقشبانھ ࡆ #اربعین
۱۴صلواتهدیہمےکنیم
جهتتعجیلدرفرجامامزمان"عج"
بهنیت #شهیدمجیدقربانخانے
ازشپرسیدم:چیکارمیکنۍ
کهاینمتنهارومینویسۍ؟!
گفت:خودممنمیدونم..
امااگهمیخواۍکهاینجورۍشۍ،
وضوبگیر،دورکعتنمازبخون،آبوضو
خشکنشدهوهنوزسرتروبرنگردوندۍ،
همونجاباهمیننیتشروعکنبنویس..
بهتمۍدهند.. :)
رفقاشونمیگنمیزکارآقاسید
همیشهروبهقبلهبوده..
◌
◌-شهیداوینے
🎼⃟ 📓¦↫#حضرت_رقیه
🎼⃟ 📓¦↫ #شهیدانھ
@omidgah
#برگیازخاطرات
فوتبالش خیلی خیلی خوب بود..
یه روز تیم فوتبال محلشون با تیم فوتبال
یه محله دیگه مسابقه داشت،
یک بر صفر میوفتن عقب
دقیقه آخر توپ میوفته رو پاش
راحت میتونس توپو گل کنه و بازی مساوی بشه
اما یهو مادرش صداش میزنه میگه:
"مهدی بیا برو نون بگیر.."
مهدی هم توپو ول میکنه و میره نون میگیره..
شهید مهدی زینالدین♥️
#حضرت_رقیه
@omidgah
هدایت شده از خوشنویسی | ملجا
بـازهمداستـانشـامتکرارشد
پدرۍدرآغـوشدختر
دخترپدررانوازشمـےکند
وآرامبهاومـےگوید :
عزیزدلـم!نمـےدانـےدراین۶سال
کهمنتظرتبودمچقدرسختگذشت
اصلاًاینمدتکهنبودۍ
دنیایمرنگوبویـےنداشت!(:💔
نمـےخواهمبعدازاینهمهسال
خاطرتراآزردهکنـم!
خوشآمدۍقشنگترینباباۍدنیا
قهرمانزندگـےمن..(:✨
#حضرت_رقیه
@omidgah
زنگ زد گفت:
سامان همین الان وسایلتو جمع کن،
دو روز بریم قم...
گفتم: بابک جان میشه چند روز دیگه بریم؟؟!
گفت: نه همین الان!
با اصرارم که بود دوتایے راه افتادیم از رشت رفتیم قم..
اونجا ازش پرسیدم: بابک این همه
عجله و اصرار برای چی بود؟!
گفت:
برای فرار از گناه!
اگه میموندم رشت، دچار یه گناه میشدم...
برای همین اومدم به حضرتمعصومه(س) پناه آوردم.💔
به روایت رفیق شهید
#شهید_بابک_نوری
@omidgah
حالِ این روزهایِ دنیایمان
شییهِ حالِ آن روز هایِ توست! . . .
پدر نیست . . .
و
یک خرابه درد دارد دنیایمان . . . 🥀
اللهم عجل لولیک الفرج بحق رقیه(س)...✨
#اربعین
#حضرت_رقیه
@omidgah