#شهیدانه
عشق به فرزندان..
فاطمه، نُه ساله شده بود و برایش جشن تکلیف گرفتیم. حاج رضا خیلی به این چیزها اهمیت میداد. برای فاطمه یک انگشتر خرید. چند ماه بعد، ماه مبارک رمضان بود و فاطمه همه روزههایش را گرفت. آن وقت یک جفت النگو بهش هدیه داد. تولد بچهها همیشه یادش بود و برایشان هدیه میخرید. تولد حضرت زهرا سلام الله علیها هم میگفت: امروز روز فاطمه و زهراست و برای هر دوشان هدیه میخرید. روز تولد حضرت محمد صلی الله علیه وآله هم برای محمد جواد هدیه میخرید.
کتاب هزار از بیست، صفحه ۶۰
-شهیدرضاکریمی-
#شهیدانه
قرنهاست زمین انتظار مردانی اینچنین
را می کشد تا بیایند و کربلای ایران را
عاشقانه بسازند و زمینهساز ظهور باشند...!
آن مردان آمدند و رفتند،
فقط من وتو ماندیم و از جریان چیزی نفهمیدیم... (:💔
-شهیدمرتضیآوینی-
مَلجَــــــا
#معرفیکتاب سکوت، آرامم نمیکند! نیمنگاهی به زندگی و اوج بندگی شهید محسن فرجالهی به قلم نسرین یحی
#معرفیکتاب
کتاب مرد رویاها نوشته سیدمهدی شجاعی است که انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است. مرد رویاها بخشی از زندگی مصطفی چمران در آمریکا، لبنان و مصر است که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده است
-
#برشیازکتاب
سکانس ـ شب ـ داخلی ـ بنیاد شهید چمران
در تمام فضای سالن، عکسها و نقاشیهای شهید چمران به دیوار نصب شده و در اتاقهای مختلف، فایلها، کتابها، نوارها و آثار چمران به طور منظم و نامنظم، چیده و ریخته شده.
نویسنده از عکسها و آثار مختلف بازدید میکند و مهندس ادیب در حین حرکت برایش توضیح میدهد.
مهندس ادیب: این بخش کوچیکیه از آنچه مورد نیاز شماست. نمیخوام بگم که برای جمعآوری آثار مربوط به دکتر تلاش کافی نشده یا سهلانگاری شده؛ میخوام بگم که در عین حال، شخصیت دکتر بهگونهایست که امکان جمعآوری همه اطلاعات رو دشوار میکنه.
نویسنده: (با تعجب) یعنی چی؟
مهندس ادیب: توضیحش دشواره؛ فقط وقتی که خودتون درگیر مقوله بشین، منظور منو میفهمین.
نویسنده: خب بالاخره باید از یه جایی شروع کنم. (فکر میکند) مثلاً... از حرفهای دکتر.
مهندس ادیب: هست. حرفها و نوشتهها و سخنرانیهای دکتر هست؛ ولی دکتر بیش از حرف، عمل از خودش باقی گذاشته.
نویسنده: عمل یعنی کارهاش، رفتارش. اینها رو میشه از زبان کسانی که باهاش بودن استخراج و جمعآوری کرد. غیر از اینه؟
مهندس ادیب: تقریباً.
نویسنده: (کلافه) تقریباً آره یا تقریباً نه؟
-کتابمردرویاها-
#رزقشبانھ | #امام_زمان
۱۴صلواتهدیہمےکنیم
جهتتعجیلدرفرجامامزمان"عج"
بهنیت#شهیدعلیرضانوری
#شهیدانه
در مراسمی برای شهدا سردار سلیمانی رو کرد به خانوادهها و گفت: از همه تقاضا دارم دو دقیقه سقف را نگاه کنند.
دو دقیقه همه سقف را نگاه کردند و کم کم گردنها خسته شد. همان زمان سردار سلیمانی گفت: خسته شدید؟ برخی از رزمندگان ما بیش از 30 سال است که به دلیل مجروحیت فقط میتوانند سقف را نگاه کنند.
راوی: همسر شهید هادی کجباف
-سرداردلها-
#شهیدانه
در زمستانِ اصفهان که یک شب هوا
خیلی سرد بود بیدار شدم
دیدم زینب در جایش نخوابیده،
آرام بلند شدم و دیدم رفته در اتاق خالی
در آن سرما مشغول خواندن نماز شب است!
بعد از نماز وقتی مرا دید با بغض به من نگاه
کرد، دلش نمیخواست که من در حال خواندن
نماز شب او را ببینم، من در تمام عمرم کمتر
کسی را دیدم که مثل زینب
از نمازخواندن آن قدر لذت ببرد!
#منمیترانیستم
#شهیدهزینبکمایی