رفتی و در دامان مجنون روضه خواندی
سیمرغ جان خویش را از تن پراندی
در گردباد تیر و ترکش های دشمن
خود را به هور خسته و بی جان رساندی
با پیکر پر زخم با دستان خالی
آری شغالان را ز خاک خویش راندی
آنقدر جنگیدی که از دستان ارباب
با شوق، مزد زحمت خود را ستاندی
هرگز نفهمیدیم در آن آتش و تیر
خود را چگونه پای نیزاری کشاندی
آنقدر عاشق بودی و دلداده ی هور
کاینگونه جان دادی و در مجنون ماندی
✅برگرفته از کتاب خورشید هور
#امام_زمان
#شهیدان
#هور
🌹@omolbaninbahrami
کانال شاعر ارزشی #امالبنین_بهرامی (ام.خزان)