eitaa logo
خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
3هزار دنبال‌کننده
32.2هزار عکس
27.9هزار ویدیو
54 فایل
حتما روزیت بوده بیای📩 اینجا خدایی شو،🕊️ دلت روشن میشه🔆 ❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙باخدا باش وپادشاهی کن. 💜بی خداباش،هرچه خواهی کن 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
🔴از وقتی خودمو شناختم همیشه از خوردن شیرینی خودشو محروم میکرد اما هرچی سعی در تعادل و نخوردن شیرینی داشت اسیب بیشتری میدید😞 از چشماش تا کبد و این آخریا تاولهای دست وپاش انگار روی آتیش سوخته😢 هر راهی رفتم بهترین متخصصا،داروهای گیاهی اما هیچ چیز موثر نبود تا دقیقا داروی گیاهی خانم یوسفی😊 که بعد ۲۶سال باعث شد مامانم رو درحال خوردن شیرینی یبینم و چقدر خوشحالم😍👇 https://eitaa.com/joinchat/1999569481C66ea309d18 بزن رو لینک نتایج افرادی مثل مامانم رو با این معجزه رو ببین😎👆
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
🔴از وقتی خودمو شناختم همیشه از خوردن شیرینی خودشو محروم میکرد اما هرچی سعی در تعادل و نخوردن شیرینی داشت اسیب بیشتری میدید😞 از چشماش تا کبد و این آخریا تاولهای دست وپاش انگار روی آتیش سوخته😢 هر راهی رفتم بهترین متخصصا،داروهای گیاهی اما هیچ چیز موثر نبود تا دقیقا داروی گیاهی خانم یوسفی😊 که بعد ۲۶سال باعث شد مامانم رو درحال خوردن شیرینی یبینم و چقدر خوشحالم😍👇 https://eitaa.com/joinchat/1999569481C66ea309d18 بزن رو لینک نتایج افرادی مثل مامانم رو با این معجزه رو ببین😎👆
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
🔴از وقتی خودمو شناختم همیشه از خوردن شیرینی خودشو محروم میکرد اما هرچی سعی در تعادل و نخوردن شیرینی داشت اسیب بیشتری میدید😞 از چشماش تا کبد و این آخریا تاولهای دست وپاش انگار روی آتیش سوخته😢 هر راهی رفتم بهترین متخصصا،داروهای گیاهی اما هیچ چیز موثر نبود تا دقیقا داروی گیاهی خانم یوسفی😊 که بعد ۲۶سال باعث شد مامانم رو درحال خوردن شیرینی یبینم و چقدر خوشحالم😍👇 https://eitaa.com/joinchat/1999569481C66ea309d18 بزن رو لینک نتایج افرادی مثل مامانم رو با این معجزه رو ببین😎👆
هدایت شده از تبلیغات گسترده پرگاس
# سرگذشت_وحشتناک_من_وَ_ناپدریم❤️‍🩹🖤 مادرم که زنده بود بار ها نگاه خیره ناپدری معتادمو حس کرده بودم اما بخاطر اینکه مامانمو ناراحت نکنم لال شدم و کمتر جلوی چشمش میرفتم😓 اما بعد ازینکه رفت یکروز از زود برگشت خونه و بهم حمله کرد که پابرهنه دوییدم می دویدم به بقیه تو خیابون تنه میزدم، اصلا برام مهم نبود بقیه چطوری دارن نگاهم میکنن… فقط میخواستم از دست اون نا پدری حیوونم که بهم نظر داشت خلاص شم اما از ترسم بدون اینکه بفهمم دارم چیکار میکنم در ماشینی رو باز کردم و پریدم داخلش با گریه جیغ کشیدم : التماست میکنم برو…🙏🥺😰 https://eitaa.com/joinchat/1104478341C2fcacc1495 غافل ازینکه از چاله درومدم و افتادم تو چاه🔥