eitaa logo
امیدانه 🌱
693 دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
6.8هزار ویدیو
28 فایل
🔸از اهداف این رسانه🔻 *امید آفرینی *طرح مهارت های زندگی *طب سنتی کاربردی ارتباط با ادمین: @omidaneha
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊 ‍ 💕 .▫️یهو وسط حرفـش میگفت: "خانوم...♥️ ▫️اگـه مݧ شہید شدم بہم افتخار کن..." ▫️مـیگـفـتـم:"وا بـه چـی افتخار کنم…؟! ▫️بـه ایݧ کـه شوهـر نـدارم…؟!" ▫️میـگفـت: ▫️بـه این افتخار کـن کـه من همه رو دوست دارم و... ▫️بـه خاطر همـه مردم میرم.. اگـہ نرم دشمن میاد داخل خاکموݧ... ▫️پیـش از ما هـم اگه شـہدا نمیرفتݧ... حالا ما هـم نمیتونستـیم تو امنـیت و آرامـش زندگـی کنیم..." 📸روز آخری کـه میخواست بره گفت: "بیایـیـد وایسید عکس بگیریم… کولـه شو کـه برداشت... 📖رفتم آب و قرآݧ بیارم... فضا یـه جوری بود... ▫️فکر میـکردم ایݧ حالات فقط مخصوص فیلمـا و تو کتاباست... احـسـاس میکردم... ▫️مهدی بال درآورده داره میـره... از بـس کـه خوشحال بود... ساکـشو خودم جمع کردم... قرار بـود ۴۵ روزه بره و برگرده ولـی.. ۲۱ روزِ بعد شهید 💔شد... 🌷 ✳️ کانال امیدانه🔻 https://eitaa.com/joinchat/3128557605Cb4a6594f1d
💗💗 ❤️... 🍂قهر بودیم، درحال خوندن بود 📿نمازش که تموم شد، هنوز پشت به اون نشسته بودم... 📕کتاب شعرش رو برداشت و با یه لحن دلنشین شروع کرد به خوندن... 🍂ولی من باز باهاش قهر بودم!!!!! کتابو گذاشت کنار...بهم نگاه کرد و گفت: 🦋غزل تمام...نمازش تمام...دنیا،مات سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد!!!! باز هم بهش نگاه نکردم....!!! 💞اینبار پرسید: ؟؟؟ سکوت کردم.... گفت : 💛 گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز.... بودنت هر لحظه آبم می کند... دوباره با لبخند پرسید: 💞عاشقمــــــی مگه نه؟؟؟؟؟ گفتم: نـــــــه!!!!! گفت: 💜 نه گوید و پیداست می گوید دلت آری... سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری..." 😍زدم زیر خنده....و روبروش نشستم.... دیگه نتونستم بهش نگم که وجودش چقد آرامش بخشه... 🤲بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم... خدارو شکر که هستی.... 📹راوی:مرحومه حکمت همسرشهید عباس بابایی🌷 ✳️ کانال امیدانه🔻 https://eitaa.com/joinchat/3128557605Cb4a6594f1d
💗💗 ❤️... 🍂قهر بودیم، درحال خوندن بود 📿نمازش که تموم شد، هنوز پشت به اون نشسته بودم... 📕کتاب شعرش رو برداشت و با یه لحن دلنشین شروع کرد به خوندن... 🍂ولی من باز باهاش قهر بودم!!!!! کتابو گذاشت کنار...بهم نگاه کرد و گفت: 🦋غزل تمام...نمازش تمام...دنیا،مات سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد!!!! باز هم بهش نگاه نکردم....!!! 💞اینبار پرسید: ؟؟؟ سکوت کردم.... گفت : 💛 گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز.... بودنت هر لحظه آبم می کند... دوباره با لبخند پرسید: 💞عاشقمــــــی مگه نه؟؟؟؟؟ گفتم: نـــــــه!!!!! گفت: 💜 نه گوید و پیداست می گوید دلت آری... سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری..." 😍زدم زیر خنده....و روبروش نشستم.... دیگه نتونستم بهش نگم که وجودش چقد آرامش بخشه... 🤲بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم... خدارو شکر که هستی.... 📹راوی:مرحومه حکمت همسرشهید عباس بابایی🌷 ✳️ کانال امیدانه🔻 https://eitaa.com/joinchat/3128557605Cb4a6594f1d
💞💞 💐 وقتے‌میومدخونہ دیگه‌نمیذاشت‌من‌کار‌کنم دخترمون رومیذاشت‌رو‌پاهاش وبا‌دست‌بہ‌پسرمون‌غذا‌میدادمیگفتم :یکےازبچہ‌ها‌رو‌بد‌ه‌بہ‌من!بامھربونےمیگفت.نه شما‌ازصبح‌تا‌حالا بہ‌اندازه‌کافے‌زحمت‌کشیدی دوستاش‌بہ‌شوخے‌میگفتن : مهندس‌کہ‌نباید‌تو‌خونه‌ کار‌کنہ!می گفت: من‌کہ‌از‌حضرت‌علے؏بالاتر‌نیستم؛مگہ‌بہ‌حضرت‌زهرا"س”کمك‌نمیکردند؟!? راوی : ✨همسر شهید عباس بابایی✨ ✳️ کانال امیدانه🔻 https://eitaa.com/joinchat/3128557605Cb4a6594f1d
28.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💞💞 🌱دل من همین یڪ و تــو در خنده خود مےگـذری نوش جانت امّـا .. گاه گاهـے بہ دل ما هم‌ نظــری... اگر چه سخته اما شما بودن عجب قشنگی‌ست... ࿐჻❥⸙💚💚💚⸙❥჻࿐ 🌷 ✳️ کانال امیدانه🔻 https://eitaa.com/joinchat/3128557605Cb4a6594f1d
💗💗 💐روایت دسته گلی که پس از شهادت برای همسرش فرستاد. همسر شهید « » در مورد نحوه آشنایی خود با شهید صدرزاده و آغاز زندگی مشترک گفت: ازدواج بنده با شهید صدرزاده عنایت حضرت زهرا (س) بود. آقا مصطفی یک شخص احساسی و عاطفی بود و عاطفه و محبتش را همیشه بیان می‌کرد و دلسوزانه در کنار افراد قرار می‌گرفت و این دلسوزی‌اش باعث می‌شد که همه جذبش شوند.  آقا مصطفی قبل از شهادتشان همیشه برایم گل می‌خرید چند وقت پیش به دخترم گفتم؛ پدرت چند وقتی است که برایم گل نخریده است؛ این بار باید یک دسته گل بزرگ برایم بگیرد؛ پس از چند روز به مراسمی دعوت شدم که یک مادر شهید دسته گل بزرگی به من هدیه داد و گفت: 💐"این گل‌ها را از طرف آقا مصطفی به شما هدیه می‌کنم!" 🌷 ✳️ کانال امیدانه🔻 https://eitaa.com/joinchat/3128557605Cb4a6594f1d
💞💞 💚همسر شهید مدافع حرم  حامد بافنده : زندگی با حامد همیشه برای من خاطره بود قبل از اینکه زن و شوهر باشیم مثل دوست بودیم خیلی با هم جور و خودمونی بودیم اما در محل کار من که می آمد من برایش خانم یعقوبی بودم و ایشان برای من آقای بافنده بود. حامد هیچوقت دکتر نمی رفت همیشه من برایش دارو تجویز و تهیه میکردم دکتر و پرستارش من بودم، جالب است بدانید حامد، از آمپول می ترسید.☺️ خاطره ای که در ذهنم باقی مانده ؛شهید و زن شهید بازی بود من اصلا باورم نمی شد که حامد برود سوریه همیشه شوخی میکردم یک روز به حامد گفتم اصلا به من نمی آید زن شهید بشوم من بلد نیستم حامد گفت اشکالی ندارد بیا یاد میگیرم خوابید و چادرسیاهی را بر تنش کشید و گفت حالا تمرین کن و هرچه می خواهی بگو، آن روز دو نفری خیلی خندیدیم.. 🕊🌱 🌷🌷💫 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✳️ کانال امیدانه🔻 https://eitaa.com/joinchat/3128557605Cb4a6594f1d
💞💞 💟 شهید مدافع‌حرم 🌷 ❤️ سید سجاد همیشه در کارهای منزل به من کمک می‌کرد؛ مخصوصاً زمانی که مهمان داشتیم؛ مهمان را حبیب خدا می‌دانست و از مهمانی‌دادن لذت می برد. قبل از اینکه مهمان بیاید، همه چیز را حاضر می‌کردم چون سیدسجاد اجازه نمی‌داد من پذیرایی کنم. ⭐️ حتی گاهی خودش چای می‌ریخت و می‌آورد. هرچیزی در منزل داشتیم، برای مهمان می‌آورد. مثلاً برای صرف یک چایی در حضور دوستان اگر گز، شکلات، پولکی، قند یا هرچیزی بود با چایی می‌آورد. ☔️ می گفت: باید برای مهمان سنگ تمام بگذاریم. بعد از اینکه مهمانها می‌رفتند، با هم ظرفها را می‌شستیم. اگر مهمان ها از دوستان خودش بودند، حتی اجازه نمی‌داد ظرف‌ها را بشویم و می‌گفت: شما فقط خانه را مرتب کن. در کمک به من در کارهای منزل، بین همه همیشه حرف اول را می زد. 📀 راوے: همسر شهید ✳️ کانال امیدانه🔻 https://eitaa.com/joinchat/3128557605Cb4a6594f1d
🌷🕊 هر وقت که مادر برای سر و سامان دادن پسرش نقشه‌ای می کشید، مقاومت می‌کرد. وقتی دید مادر دست بردار نیست تصمیم گرفت طبق توصیه (ره) با همسر شهید ازدواج کند، خانمی از تبار انتخاب کرد و می‌گفت می خواهم از این طریق، داماد حضرت زهرا(س) بشوم و اون دنیا به ایشان محرم باشم، شاید به صورتم نگاه کند. علاقه زیاد این شهید به حضرت زهرا(س) و (عج) زبانزد همه بود. برای عروسی‌اش علاوه بر میهمانان ،سه کارت دعوت نیز برای (ع)، برای (عج) و سلام الله علیها می‌نویسد و به ضریح (س) می‌اندازد ، شب حضرت زهرا سلام الله علیها را در می‌بیند که به عروسی‌اش آمدند، شهید ردانی پور به ایشان می‌گوید: "خانم ! قصد مزاحمت نداشتم ، فقط می‌خواستم احترام کنم." حضرت زهرا(س) پاسخ می دهند: "مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیائیم به کجا برویم؟". 🌷 ✳️ کانال امیدانه🔻 https://eitaa.com/joinchat/3128557605Cb4a6594f1d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞💞 💟 📽 این گفتگوی تلویزیونی با همسر است. 🙏لطفا حتما ببینید؛ اما اگه از اول هم نمی‌بینید، از دقیقه حدود 17:04 به بعد رو ببینید و فکر کنید. ✳️ کانال امیدانه🔻 https://eitaa.com/joinchat/3128557605Cb4a6594f1d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤🌷🖤همسر شهید مدافع حرم سجاد طاهرنیا پس از هشت سال فراق به یار شهیدش پیوست 🌷 آبان ماه سال ۹۴ در نبرد با تکفیری‌ها در سوریه به شهادت رسید. این شهید که در زمان تولد پسرش «محمدحسین» در سوریه بود، در دست نوشته‌ای خطاب به پسرش می‌نویسد: «سلام! با اینکه خیلی دوست داشتم ببینمت اما نشد. چون من صدای کمک خواستن بچه‌های شیعیان را می شنیدم و نمی‌توانستم به صدای کمک‌خواهی آن‌ها جواب ندهم؛ از پدرتان راضی باشید، مادرتان را تنها نگذارید و گوش به فرمان باشید. پدری که همیشه به یادتان هست». از این زوج آسمانی یک دختر به نام «فاطمه رقیه» و یک پسر به نام «محمدحسین» به یادگار مانده است. ✳️ کانال امیدانه🔻 https://eitaa.com/joinchat/3128557605Cb4a6594f1d
🌷🕊 🖤 🤲رازداری دست‌ها 🌿 بیشتر رازهاش رو با خودش برد. همیشه می‌گفت: «فقط دو تا دستم می‌دونن من دارم چکار می‌کنم.» 🌱بهش گفتم: «خب من رو هم توی کارهای جهادیت شریک کن.» رضا، برگه‌ی حمایت مالی‌ش از دختربچه‌ی سه‌ساله‌ی رقیه نامی را توی دستم گذاشت و گفت: «هواش رو داشته باش؛ حتی اگر من نبودم. مثل زهرا و ابوالفضل خودمون.» 🥀 📝راوی: همسر شهید رضا اکبرزاده 📝زهره نمازیان ✳️ کانال امیدانه🔻 https://eitaa.com/joinchat/3128557605Cb4a6594f1d
💞💞 ✩ جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم، یکی برداشت و گفت: میتونم یکی دیگه بردارم. ✩ گفتم : البته سید جون ، این چه حرفیه؟ ↫ برداشت ولی هیچکدوم رو نخورد. ✭ کار همیشگی اش بود ↫ هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلات تعارفش میکردند برمیداشت اما نمیخورد . ✩ میگفت: برم با خانوم و بچه ها میخورم . ↫ میگفت: شما هم این کارو انجام بدین . ✭ اینکه ادم شیرینی های زندگیش رو با زن و بچه ش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تاثیر میذاره . 📚سید مرتضی آوینی،کتاب دانشجویی ص۲۱ 👈امروز سالروز شهادت 💐 شاخه گل صلوات‌ هدیه به 🌷 ✳️ کانال امیدانه🔻 https://eitaa.com/joinchat/3128557605Cb4a6594f1d
💞💞 💌نامه دردناک 😭 🥀در هشتمین روز کمین ، گلوله تک تیرانداز نشست وسط دو اَبروی رستمعلی و پیشانیش را شکافت... ♥️صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم ، با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد. 🌹ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد: رستمعلی ....نامه داری ! 🔸️فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف همسرش بود ، نوشته بود : 💥رستمعلی جان ، امروز پدر شدی❤️ وای ببخشید من هول شدم سلام 💥عزیزم ، نمیدونی چقدر قشنگه ، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی ، عین خودته ، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم ؟ 💥راستی از جهاد اومده بودن پی ات ، می خوان اخراجت کنند، خنده ام گرفته بود.‏ مگه بهشان نگفتی که جبهه ای ؟ گفتند: بخاطر غیبت اخراج شدی!!! مهم نیست ، وقتی آمدی دوباره سر زمین ، کار می کنی ، این یه ذره حقوق کفاف زندگی مان را نمی داد، همان بهتر که اخراجت کنند. 💥 عزیزم زود برگرد ، دلم برات تنگ شده... 🌷 🇮🇷 🌷🕊 ✳️ کانال امیدانه🔻 https://eitaa.com/joinchat/3128557605Cb4a6594f1d
📷از دامن زن ؛ مرد به معراج می‌رود، یعنی همین عکس. 🏴 تبریک و تسلیت به این بانو که طی یک سال مادر ۴ و مادر بزرگ ۷ و همسر شد... 🌷 💞💞 ✳️ کانال امیدانه🔻 https://eitaa.com/joinchat/3128557605Cb4a6594f1d
💞💞 🔸 ❤️سخنان همسر 🌷 زاده در مورد معیارهای ازدواج و شروع زندگی مشترکشان با شهید : ⭕️ هیچ‌گاه به دنبال مادیات نبودم. در زمان ازدواج نیز ✅ایمان و اخلاص، بیشترین ❌و مادیات و تحصیلات، کمترین معیار‌های من برای انتخاب همسر آینده بود. در جلسات خواستگاری، امیر را جوانی با تقوا، با محبت، پیروی ولی فقیه، خادم اهل بیت (ع) و دل‌سوز که تمام وجود خود را صرف خانواده می‌کند، شناختم. در نتیجه با اطمینان وی را انتخاب کردم. 🌴 نیمه ماه رمضان سال ۱۳۸۹ به عقد هم درآمدیم و نیمه شعبان ۱۳۹۰ زندگی هرچند کوتاه، اما سرشار از عشق و آرامش خود را آغاز کردیم. ✳️ کانال امیدانه🔻 https://eitaa.com/joinchat/3128557605Cb4a6594f1d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 این نامه را لیلا فقط بخونه ... ❤️ ✍️ به افتخار همهٔ مادران و همسران و فرزندان شهدا و ایثارگران ایران‌زمین 👏 🇮🇷 🌷 ✳️ کانال امیدانه🔻 https://eitaa.com/joinchat/3128557605Cb4a6594f1d
💞💞 💞خواستگاری‌ آمد‌ گفت: من‌ چهارتا‌ زن‌ دارم‌! اول‌ با سپاه‌ ازدواج‌ کردم‌ بعد با جبهه و بعد با شهادت‌ و آخرش‌ با‌ تو..! 🌷 ✳️ کانال امیدانه🔻 https://eitaa.com/joinchat/3128557605Cb4a6594f1d
💞💞 معمولاً صورت بشاشی داشت. یک‌بار سر مسئله‌ای با هم به توافق نرسیدیم. هر کدام روی حرف خودمان ایستاده بودیم که او عصبانی شد، اخم روی صورتش افتاده بود و لحن مختصر تندی به خود گرفت، بعد از خانه زد بیرون... وقتی برگشت دوباره همان‌طور با روحیه باز و لبخند آمد. بهم گفت: بابت امروز ظهر معذرت می‌خواهم. می‌گفت نباید گذاشت اختلافات خانوادگی بیش از یک روز ادامه پیدا کند... راوی: همسر 🌷🕊 ✳️ کانال امیدانه🔻 https://eitaa.com/joinchat/3128557605Cb4a6594f1d